Skip to main content
Tag

استراتژی

دامپینگ یا رقابت مکارانه!؟

By مقالات تخصصی بازاریابی No Comments

دامپینگ یا رقابت مکارانه!؟

امروزه آشنایی با روش های شناسایی و نفوذ و حفظ بازار محصولات یکی از مهمترین راهکارهای شرکت ها و کشورهای صنعتی و شرط بقای آنهاست. در این زمینه، نحوه ایجاد بازار فروش و کسب برتری در برابر رقبای تجاری به منظور دستیابی به بازار مطمئن، می تواند به عنوان استراتژی و راهکاری خارج از سیستم تولید و بازاریابی معمول باشد. امروزه آشنایی با اصطلاحات اقتصادی و تعاریف خاص موجود در حیطه اقتصاد و بازرگانی، اهمیت زیادی یافته و در شناسایی اقتصاد و تجارت بین المللی، نقش بسزایی را ایفا می کند.

آشنایی دست اندرکاران تجارت خارجی با واژه ها و تعاریف، باعث می شود تا بتوانند به موقع از حقوق خود آگاه شده و در مجامع بین المللی از آن دفاع کنند. از سوی دیگر، دولت ها نیز می توانند با تمسک به دادگاه های بین المللی، از حقوق اقتصادی برخوردار شده، از بروز خسارات جبران ناپذیر به اقتصاد ملی جلوگیری کرده و به طور واقعی و منطقی از اقتصاد داخلی حمایت کنند.

یکی از واژگان خاص اقتصادی که در تجارت بین المللی جایگاهی ویژه و قانونی دارد، دامپینگ یا ارزان فروشی است که در فارسی به «رقابت مکارانه» یا تبعیض در قیمت ها در بازرگانی با خارج، معنا شده است. برخی کارشناسان معادل فارسی این واژه را «رقابت مخرب» نیز دانسته اند.

تعریف دامپینگ :

دامپینگ از واژه ی DUMP  به معنی شکستن قیمت گرفته شده است.

اصطلاح دامپینگ در اصل به معنی صادر یک کالا به کشور دیگر با قیمت کمتر از قیمت داخلی است.

ماده۳۴ منشور هاوانا:وارد نمودن کالایی به بازار کشور دیگر و فروش آن به بهایی کمتر از ارزش عادی آن به صورتی که به محصولات موجود در داخل کشور لطمه زده و یا باعث به تعویق افتادن تولید محصولات جدید شود.

درک این موضوع کمی سخت است اما دامپینگ در اطراف ما به شدت درحال وقوع است به عنوان مثال اگر یک تولیدکننده‌ی تلویزیون در ایالت متحده تلویزیون‌هایش را در داخل کشور به ۵۰۰ دلار عرضه کند (و برای ساخت هر یک ۳۰۰ دلار هزینه کرده باشد.) در فرانسه این تلویزیون‌ها را به قیمت ۲۵۰ دلار عرضه می‌کند که این عمل به عنوان دامپینگ در نظر گرفته می‌شود.

حال این موضوع به میان می آید که دامپینگ بر اقتصاد کشور ها چه اثراتی میتواند داشته باشد؟

دامپینگ میتواند هم اثرات مثبت و هم اثرات منفی داشته باشد:

تاثیرمنفی:

کشورهای ثروتمند قدرت رقابت مصنوعی به کالاهای خود می‌دهند و آن را به بازارهای جهانی صادر می‌کنند و این عمل سبب سلب قدرت رقابت از کالاهای کشورهای توسعه نیافته می‌شود. این عمل نتیجه‌ای جز افزایش فقر در کشورهای توسعه نیافته ندارند. در مثال قبلی تولیدکنندگان تلویزیون فرانسه به سادگی توان رقابت نخواهند داشت.

اثرات مثبت:

– مصرف‌کنندگان محصول را با قیمت پائین‌تر دریافت می‌کنند، این باعث می‌شود که پول آن‌ها ذخیره شود.

– دامپینگ می‌تواند باعث شود بازارهای خارجی (واردکنندگان) رقابتی‌تر و نوآورانه‌تر باشند. اگر آن‌ها به این باور برسند که دامپینگ ممکن است طولانی‌مدت ادامه داشته باشد، هیچ چاره‌ای جز تلاش برای کاهش هزینه‌ها و بهبود کیفیت محصول نخواهند داشت. در هر صورت، این کار به نفع مصرف کننده خواهد بود.

– درآمد خوب، مشاغل بیشتر و دستمزد بهتر برای کارکنان کشور صادرکننده.

– مصرف‌کنندگان محصول را با قیمت پائین‌تر دریافت می‌کنند، این باعث می‌شود که پول آن‌ها ذخیره شود.

– دامپینگ می‌تواند باعث شود بازارهای خارجی(واردکنندگان) رقابتی‌تر و نوآورانه‌تر باشند. اگر آن‌ها به این باور برسند که دامپینگ ممکن است طولانی‌مدت ادامه داشته باشد، هیچ چاره‌ای جز تلاش برای کاهش هزینه‌ها و بهبود کیفیت محصول نخواهند داشت. در هر صورت، این کار به نفع مصرف کننده خواهد بود.درآمد خوب، مشاغل بیشتر و دستمزد بهتر برای کارکنان کشور صادرکننده.

نویسنده: خانم گوهر ایزی

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید:  کانال تلگرام آقای بازاریاب   |    پیچ اینستاگرام بزاززاده  

انواع استراتژی های رقابتی از دیدگاه مایکل پورتر

By مقالات تخصصی بازاریابی No Comments

انواع استراتژی های رقابتی از دیدگاه مایکل پورتر

همان طور که در قسمت اول استراتژی سطح کسب و کار عنوان شد طبقه بندی دوم استراتژی های کسب و کار توسط پورتر مطرح می شود. که به استراژی های رقابتی پورتر معروف می باشد. استراتژی کسب و کار می تواند رقابتی باشد و نشان دهد که یک شرکت چه طور باید در یک صنعت خاص رقابت کند. این استراتژی، موقعیتی قابل دفاع در یک صنعت ایجاد می کند به نحوی که شرکت می تواند به رقبای خود غلبه کند. استراتژی رقابتی سوالات زیر را ایجاد می کند:

  • آیا ما باید با کاهش هزینه ها رقابت کنیم، یا باید با مولفه هایی غیر از هزینه، مثل کیفیت محصول یا خدمات بهتر، خود را متمایز کنیم؟
  • آیا ما باید مستقیما” با رقبای اصلی خود برای بزرگ ترین، اما جذاب ترین سهم بازار رقابت کنیم، یا باید بر بخش خاصی از بازار تمرکز کنیم که جذابیت کمتری دارد، اما سود آور است؟

مایکل پورتر برای غلبه بر دیگر شرکت های رقیب موجود در یک صنعت، سه استراتژی رقابتی را پیشنهاد می کند:

  1. رهبر هزینه کمتر
  2. تمایز محصول
  3. تمرکز

از این جهت این استراتژی را عمومی می گویند که هر شرکت تجاری، از هر نوع و اندازه ای که باشد( حتی سازمان های غیر انتفاعی) ممکن است از آنها استفاده کند.

  • استراتژی رهبری هزینه ها: هدف یک استراتژی رقابتی از نوع هزینه، بازارهای انبوه است. این استراتژی به انجام این اقدامات نیاز دارد:
    1. ساخت تجهیزات با مقیاس کارا
    2. پیگیری و تلاش برای کاهش هزینه ها با بهره گیری از تجربه
    3. کنترل هزینه های سربار و ثابت
    4. خودداری در کسب عوایدات حاشیه ای از مشتری
    5. حداقل سازی هزینه ها در حوزه هایی چون تحقیق و توسعه، خدمات، نیرو و کارکنان فروش، تبلیغات و غیره. پایین بودن هزینه ها باعث می شود که شرکت بتواند در برابر رقبا دفاع کند. همچنین می تواند در شرایط رقابت فشرده نیز به سود دست آورد. بالا بودن سهم بازار این شرکت به معنای آن است که شرکت مزبور قدرت چانه زنی بالاتری در برابر تامین کنندگان خود دارد، زیرا می تواند به مقدار زیاد خرید کند.
  • استراتژی تمایز: استراتژی متمایز سازی محصول عبارت است از تولید و عرضه محصول یا خدمتی که نسبت به محصولات یا خدمات شرکت های رقیب از تفاوت ویژه و ارزشمندی برخوردار است، هر چند قیمت آن نسبت به رقبا بالاتر باشد. در این حالت، طرح یا نام تجاری، تکنولوژی، ویژگی های ظاهری شبکه های توزیع یا خدمات قابل ارائه به مشتری می توانند خاص و منحصر به فرد باشند. ارزشمند بودن تفاوت محصول نسبت به محصولات رقبا توسط مشتریان تعیین می شود.
  • استراتژی تمرکز: در استراتژی تمرکز به یک گروه و یا یک بخش محدود از مشتریان ارائه خدمات می شود. یک سازمان متمرکز بر ارائه خدمات به یک گوشه خاص از بازار تمرکز می کند. این گوشه بازار بر حسب خط محصول یا موقعیت جغرافیایی تعریف می شود. سازمانی که از طریق استراتژی تمرکز به گوشه ای از بازار معطوف است، می تواند از استراتژی متمایزسازی یا رهبری هزینه در آن بخش از بازار استفاده کند. مزیت رقابتی یک سازمان متمرکز از صلاحیت متمایز آن در یکی از چهار زمینه کارایی، کیفیت، نوآوری و پاسخگویی در مقابل مشتری ناشی می شود و این مزیت، سازمان متمرکز را از گزند رقبا حفظ می کند و به آن قدرتی بیش از رقبا می دهد.

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید:  کانال تلگرام آقای بازاریاب   |    پیچ اینستاگرام بزاززاده  

استراتژی بازاریابی و هوشمندی رقابتی

By مقالات تخصصی بازاریابی No Comments

استراتژی بازاریابی و هوشمندی رقابتی

توسعه تکنولوژی و رشد تجارت جهانی، امروزه به این معنی است که محیط تجاری به سرعت و دائم در حال تغییر است. مدیران بیش از این نمی توانند برای تصمیم گیری های استراتژیک به اشراق و شهود تکیه کنند. لذا، شرکت ها برای ارائه ارزشی بالاتر و تامین رضایت مشتریان در هر زمینه ای، به اطلاعات نیازمندند. آنها باید اطلاعات بسیار زیادی از شرکت های رقیب، واسطه ها و سایر نیروها و عواملی که در بازار فعال هستند، داشته باشند. اطلاعات به عنوان یکی از اقلام مهم دارایی های استراتژیک و ابزارهای بازاریابی به شمار می آید. گردآوری و ارزیابی اطلاعات مربوط به شرکت های رقیب در امر تدوین استراتژی ها، نقشی حیاتی دارد. هر قدر شرکت بتواند از شرکت های رقیب اطلاعات بیشتری بدست آورد، احتمال آنکه استراتژی های بازاریابی اثربخش و موفقیت آمیز تدوین و اجرا کند، بیشتر است. بنابراین ردیابی، درک و واکنش به رقبا یک جنبه ویژه از فعالیت بازاریابی مطرح بوده و لازم است که شرکت ها یک برنامه اثربخش به نام هوشمندی رقابتی را به اجرا در آورند. هوشمندی رقابتی به عنوان یک ابزار مدیریت استراتژیک و یکی از سریع ترین زمینه های رشد کسب و کار دنیا بشمار می آید و از تکنیک های مهم در ایجاد مزیت رقابتی است(دیویس، ۲۰۰۴: ۱۵۸). هوشمندی رقابتی که ملزوم یک سیستم مدون است با تکیه بر جمع آوری هدفمند اطلاعات رقابتی، زمینه ساز تصمیم گیری های راهبردی نیز می باشد. دریافت اطلاعات از محیط بیرونی کسب و کار، بر موقعیت رقابتی

شرکت تاثیرگذار بوده و این در حالی است، حدود ۹۰ درصد اطلاعاتی را که شرکتی برای تصمیم های حیاتی خود نیازمند است، می تواند از راه هوشمندسازی رقابتی کسب کند(مک گوناگل، ۱۹۹۸: ۱۱). فراهم آوردن نیازها برای دستیابی به استراتژی رقابتی باعث شده است که تعدادی از بزرگ ترین شرکت های دنیا، عملکردی در قالب هوشمندی رقابتی در کلاس جهانی برای زیر مجموعه های خود داشته باشند. علی رغم این حقیقت که مشخصه اصلی موفقیت رهبران تجاری نگاه به آینده و حرکت سریع آنها نسبت به رقیبان شان است، هنوز هم بیشتر شرکت ها فاقد عملکرد به شیوه هوشمندی رقابتی هستند و این موضوع برای آنها به عنوان یک نقص محسوب می شود(کالوف و همکاران، ۲۰۰۱: ۶۱۷). مسلما” همیشه شرکت های کوچک و بزرگ کاربرد بعضی از روش ها را در مقابل رقیبان شان حفظ کرده اند، بدون اینکه بدانند این روش و سبک، همان هوشمندی رقابتی است. نمی توان گفت که آنها نمی توانند کارهای خیلی بهتر از آن انجام دهند و این (شناسایی روش های بهینه) همان نیرویی است که در انجمن حرفه ای هوشمندی رقابتی نهفته است. برداشت اعضای انجمن از هوشمندی رقابتی بر خلاف گذشته، حرفه ای ساختن روش های آن است. این نه تنها شامل شناسایی منابع اطلاعاتی پایه، جمع آوری و تحلیل اطلاعات می شود، بلکه شامل ابزارها و تکنیک هایی برای کاربردی ساختن آن است.


استراتژی بازاریابی اسب تروا

By مقالات تخصصی بازاریابی No Comments

آیا تابه حال از افسانه تروا یا تروی چیزی شنیده اید؟ بنظر شما افسانه تروا حقیقت داشته؟ در جواب باید بگویم بله افسانه تروا واقعا رخ داده است، برخی از تاریخ دانان معتقدند تروا واقعا رخ داده و واقعیت داشته است. در اینجا می خواهیم داستان جنگ تروی را به صورت خلاصه بیان کنیم:

استراتژی بازاریابی اسب تروا

یونانیان پس از ده سال محاصره تروا نتوانستند آن را تصاحب کنند در نتیجه روی به ترفندی غیر متعارف آوردند. آنان اسبی چوبین و میان تهی ساختند که بسیاری از جنگجویان در درون آن پنهان شدند، یونانیان این اسب چوبین را در کرانه تروا رها کردند و وانمود کردند که میخواهند به محاصره پایان دهند غافل از اینکه این کار فریبی بیش نبود و جنگجویان از تاریکی شب استفاده کردند و از شکم اسب بیرون آمدند دروازه شهر را گشودند و شهر را تصرف کردند. ترفندی زیرکانه به نظر می رسد. این طور نیست؟ با این حال استراتژی فریب دشمن از دیرباز هم متداول بوده است، استراتژی اسب تروا از افسانه تروا گرفته شده پس در واقع می توانیم بگوییم این استراتژی همانند جنگ تروا به معنای قصد و نیت خوب داشتن است در حالی که این نیت خیر خواهانه فریبی بیش نیست.

یکی از ویژگی های استراتژی اسبهای تروا جدی گرفته نشدن از سوی رقباست و در نتیجه آنها را غافلگیر می کند. ”  در صورتی که دو شرکت رقیب برتری محسوسی نسبت به هم نداشته باشند تمایل به بهره گیری از اسبهای تروا افزایش می یابد  ” نکته ای که در اینجا باید گفت این است که بهره گیری از اسبهای تروا منحصر به سطح شرکتها نیست، بلکه برخی کشورها از راه هایی همچون پیمانهای منطقه ای و جهانی در تلاش اند با بهره گیری از اسبهای تروا رقابت پذیری ملی خویش را تقویت کنند. همچنین اسبهای تروا عرصه سیاست و تعاملات میان کشورها را مورد تاخت و تاز خود قرار داده اند.

 متداول ترین اسب تجاری تروا ” دامپینگ ” است و در بازارهای حساس به قیمت نمود بیشتری می یابد. خوب می خواهیم نمونه ای از دامپینگ را در سطح جهانی برایتان شرح دهیم: حضور کالاهای چینی ارزان قیمت در بازارهای جهانی به یمن نیروی کار ارزان و یارانه های فراوان دولت به کالاهای صادراتی، زمینه را برای نفوذ و آسیب پذیری شرکتهای داخلی کشورها فراهم می سازد. قیمت محصولات چینی حدود ۴۰ تا ۵۰ درصد پایین تر از قیمت محصولات غیر چینی از جمله اجناس کشورهای مالزی، کره ای و ایرانیست. این تکنیک چینی ها در بازار کفش ایران بخوبی کارآمدی خویش را نشان داده است. کفش چینی سود مناسبی را برای فروشندگان در پی داشته است و خریداران نیز به دلیل قیمت کم که کیفیت نازل آن را از دید پنهان می کند، به خریدن این نوع کفش روی می آورند. سود مناسب فروشندگان و قیمتهای بسیار نازل هدیه فریبنده ای است که توسط فروشندگان در درون قلعه صنعت کفش ایران حمل شده است، این رویکرد اگرچه انقلابی نیست، با این حال ناکارآمدی عوامل کامیابی صنعت کفش ایران را در پی داشته است.

در این تاکتیک اسب تروا زودتر خویش را نشان خواهد داد. چرا که رقابت بر اساس قیمتهای پایین برای مدت طولانی نمیتواند ادامه یابد و شرکتهای مهاجم ناگزیر به افزایش قیمت های خود و گذر از دامپینگ خواهد بود. محصولات و خدمات نیز بستر مناسبی برای گسیل داشتن اسبهای تروا به درون قلمرو حاکمیتی سایر شرکتها هستند. نمونه های بسیاری از شرکت ها همچون ( سونی ) ، ( اپل ) و ( ماکروسافت ) ازاین تکنیک بهره برده اند. البته لازم به ذکر است که اکنون نهضت های متعددی در کشور های جهان برای مبارزه با پدیده دامپینگ پایه گذاری شده اند.


استراتژی های رشد در بازارهای صادراتی

By مقالات تخصصی بازاریابی No Comments

یک شرکت برای دستیابی به رشد در بازار داخلی خود لزوما می تواند از دو روش مرسوم استفاده نماید:

  1. توسعه فعالیتهای فعلی اش در محیط داخل کشور
  2. متنوع کردن فعالیتهایش از دو طریق توسعه داخلی فعالیتها یا از  طریق خریداری یک شرکت دیگر

اما بازارهای صادراتی روش های متفاوت دیگری را طلب می کند. روشهای متنوع تری در بازار های صادراتی برای رشد کالا و خدمات وجود دارد؛ که البته  در وهله اول بستگی زیادی به کارشناسان تصمیم ساز و پس از آن به مدیران تصمیم گیر دارد، از بهترین روشهای رشد کالا با رویه اجرایی و عملیاتی می توان به:

  • توسعه از طریق افزایش نفوذ در بازار؛ بوسیله  فروش محصولات موجود به بخش های دولتی و عمومی در کشورهای در حال توسعه که بازارهای جذابی برای کالاها و خدمات صنعتی و همچنین کالاهای مصرفی هستند. شناسایی کشورهای توسعه یافته همچنین می توانند فرصت های رشد خوبی برای کالاها یا خدمات مبتنی مدل های تجاری یا تکنولوژی های نوظهور باشند.
  • همچنین می توانند با ارتقاء و بهبود کالاها و خدمات، کاهش هزینه ها و افزایش تبلیغات و پیشبرد و یا توسعه از طریق طراحی و تولید محصولات جدید برای مشتریان موجود و افزایش قابلیتهای خانواده های محصول موجود را معرفی و به عرضه کالاها یا خدمات جدید بپرازند.
  • توسعه از طریق متنوع ساختن کالا و خدمات: ریسک اجرای این روش بیش از سایر استراتژی های رشد است. که مستلزم ارتباط قوی بین شرکت تامین کننده مواد اولیه و تولید کننده است . این دو شرکت می توانند از طریق سهیم شدن در تسهیلات تولید، نامهای تجاری ، دانش فنی و توزیع موجب هم افزایی درونی گشته و در رشد کالا و خدمات در کشور دیگر سهیم باشند .

از سوی دیگر پر ریسک ترین استراتژی رشد ادغام دو شرکت است که هیچگونه وجه اشتراکی باهم ندارند و این مربوط به زمانی می شود که  تعداد زیادی از فعالیتهای شرکت دچار رکود شده اند. هدف نهایی استراتژی رشد یک شرکت می بایست طراحی صورت فعالیتهای منعطف و سازگار باشد تا بتواند با استفاده از شایستگی های منحصر به فرد خود به ارزش و اثر بخشی ان فعالیتها بیافزاید.


ارزش آفرینی Holding

By مقالات تخصصی بازاریابی No Comments

شرکت هلدینگ (Holding company) شرکتی سهامی است که دارای شرکت‌های زیر مجموعه دیگر بوده و کنترل شرکت‌های زیر مجموعه مستقیماً زیر نظر مدیران و هیئت مدیره شرکت اصلی است. برنامه ریزی یک هلدینگ برای ارتقای بهره وری، براساس نوع تمرکز و تسلط هلدینگ بر شرکت های زیر مجموعه خود انجام می شود. تمرکز و تسلطی که براساس دوره های مدیریتی مختلف تجربه شده، در نیم قرن گذشته با تغییراتی مواجه شده و در نهایت، در وضعیت موجود و فعلی بر اساس مجموعه ای از یافته های علمی و در عین حال، تجربه هایی ناشی از آزمون و خطا به الگوها و مدل هایی رسیده است که عمده هلدینگ های فعال در فضای اقتصاد، صنعت و تجارت دنیا براساس آن عمل می کنند.

بی گمان ارزش آفرینی، هدف نهایی هلدینگ ها در تدوین استراتژی به شمار می آید، هدفی که برای دستیابی به آن، الگوها و راهکارهای متعددی در دوره های مختلف تدوین و آزمایش شده است. مهم ترین نکاتی که باید در هلدینگ برای افزایش ارزش آفرینی به آن ها توجه کرد، عبارت اند از:

  1. نفوذ انفرادی
  2. نفوذ اتصالی
  3. نفوذ عملیاتی و خدماتی
  4. نفوذ توسعه ای

روشن است که هر کدام از این شرایط نفوذ، باید براساس کارکردهایشان در دوره های مختلف از سوی هلدینگ به کارگرفته شوند.

در نفوذ انفرادی، باید دقت شود با گماردن افراد در پست های مدنظر و در عین حال جابه جایی در پست هایی که به نظر لازم می رسد، حوزه های دخالت و تاثیرگذاری هلدینگ مشخص و ترسیم شود. مهم ترین حوزه هایی که باید بر آن ها نظارت کامل داشت عبارت اند از: حوزه عملکردی، حوزه سرمایه گذاری کلان، انتخاب و جایگزینی مدیران ارشد، تعیین استراتژی بازار ـ محصول و در نهایت توسعه نیروی انسانی. با همین سیاست، هلدینگ باید با روش نفوذ انفرادی، افراد را در پست های مدنظر گزینش، راهبری یا حتی جابه جا کند. در این روش باید رویکردهایی را در نظر داشت، ولی پیش از اتخاذ این رویکردها در شرکت های زیرمجموعه، باید سطح سرآمدی نظام منابع انسانی، سازمان ها و نوع تعامل استراتژیک آن ها تعیین شود.

هم زمان با پیشبرد نفوذ نوع اول(نفوذ انفرادی)، هلدینگ ها باید روش های نفوذ اتصالی را نیز اعمال کنند که طی آن، ستاد با اتخاذ مکانیزم های اتصالی بین کسب و کارها و زیر مجموعه های خود، هم افزایی مجموعه را تقویت می کند. هلدینگ در این مدل از نفوذ، باید تلاش کند تا از طریق بهبود ارتباطات و فرهنگ رفتار سازمانی بین شرکتی موجود میان شرکت های مختلف زیر مجوعه خود، ارزش خلق کند. در واقع، اگر بخواهیم به شکل ساده به این نوع از نفوذ نگاه کنیم، مجموعه ای از افراد در ذهن متبادر می شوند که هر کدام به تنهایی ارزش هایی را خلق می کنند، ولی در صورت انجام کار همان افراد به طور گروهی ارزش خلق شده توسط گروه، از مجموع ارزش هایی که هر یک از افراد گروه به تنهایی خلق کرده اند بیشتر است و در واقع، این همان چیزی است که به آن سینرژی می گوییم.

هلدینگ باید با به کارگیری روش های تشویقی، ایجاد فرآیندهای تصمیم گیری، ایجاد ساختارهای ویژه، طراحی خط مشی ها و دستورالعمل های جدید و از این دست روش ها،کانال ارتباطی و هماهنگی میان شرکت های زیر مجموعه را ایجاد کند تا در نتیجه آن هم افزایی ایجاد شده و ارزش آفرینی در شرکت های زیر مجموعه هلدینگ محقق شود. کارکرد دیگر این نوع از نفوذ، به اشتراک گذاری دانش و منابع و نیز شناسایی رویکردهای برتر و یادگیری از الگوهای عملیاتی نظام منابع انسانی است.

هلدینگ ها برای اجرای این نوع نفوذ از دو راهکار استفاده می کنند: مشارکت دادن هرچه بیشتر مدیران در کمیته ها و کارگروه ها به تناسب زمینه تخصصی شان و در عین حال،تعریف مکانیزم های انگیزشی برای حضور کارشناسان و تعریف برنامه های عملیاتی در کمیته ها. به این ترتیب، هلدینگ هم مدیران زیر مجموعه را در تصمیمات خود مشارکت می دهد و هم با ایجاد انگیزش، از توان اجرایی و عملیاتی آن ها در این کمیته ها استفاده می کند.

استراتژی بازاریابی هوش صادراتی

By مقالات تخصصی بازاریابی No Comments

در بازار رقابت جهانی اهمیت ایجاد استراتژی بازاریابی مؤثر، توجهات زیادی را به خود معطوف کرده است. اگر چه مطالعات زیادی عناصر خاص استراتژی بازاریابی را به تنهایی مورد توجه قرار داده اند یا رابطه بین استراتژی بازاریابی و عملکرد را در کشورهای توسعه یافته بررسی کرده اند ولی به موضوعات بازاریابی صادر کنندگان در اقتصادهای در حال توسعه نپرداخته اند.

استراتژی بازاریابی، ابزاری است که شرکت با آن به شرایط رقابتی بازار پاسخ می دهد. به طور سنتی استراتژی بازاریابی به چهار عنصر آمیخته بازاریابی تجزیه می گردد که عبارتند از : محصول، قیمت گذاری، کانال های توزیع و ترفیع. ارتباط بین استراتژی بازاریابی با هوش صادراتی یکی از موضوعات مورد تحقیق در تحقیقات بازاریابی بین الملل بوده است. مانند: کاکر (۱۹۷۵)، پیرسی (۱۹۸۱)، کاوسگیل و زو (۱۹۹۴) و زوواستن (۱۹۹۸)  اگر چه تحقیقات زیادی در این زمینه انجام گرفته است، تنوع مفاهیم و ابزارهای اندازه گیری عملکرد منجر به یافته های ناسازگار و متناقض شده است.

  •  استراتژی محصول(Product) صادراتی

استراتژی محصول صادراتی مرتبط است با درجه ای که یک شرکت محصولاتش را یکسان می سازد یا آنها را تطبیق می دهد. اثر تطبیق محصول بر روی هوش صادراتی به طور گسترده مورد تحقیق قرار گرفته است. برای صادرکنندگانی که به مشتریان مختلفی در سرتاسر دنیا محصول ارائه می دهند ممکن است یکسان سازی محصولات، مشتریان خارجی را نسبت به کالاهایشان بی اعتنا سازد. ولی شرکتهایی که محصولاتی خود را با نیازها و خواسته های مشتریان فرامرزی تطبیق می دهند، رضایتمندی مشتریان را برآورده می سازند و در نهایت عملکرد کلی را افزایش می دهند. بنابراین فرض می شود که محصولات صادراتی تطبیق شده با شرایط بازار خارجی، عملکرد را افزایش خواهد داد.

  • استراتژی قیمت گذاری(Price) صادراتی

استراتژی های قیمت گذاری صادراتی در این مطالعه به یکسان سازی یا تطبیق سیاستهای قیمت گذاری بین المللی بر می گردد. شرکتهایی می توانند با اطمینان به تغییرات شرایط بازار، موقعیت های رقابتی و نیروهای محیطی پاسخ بدهند که استراتژی های قیمت گذاری تطبیقی را به کار ببرند. تحقیقات پیشین پیشنهاد می دهند که تطبیق قیمت گذاری اجازه می دهد که شرکت شرایط رقابتی محلی را تعدیل کند و بنابراین توانایی خود را در ایجاد موقعیت در بازار افزایش دهد و منجر به موفقیت صادراتی گردد. در گیر شدن در استراتژیهای تطبیق قیمت گذاری، صادرات کنندگان در اقتصاد های در حال توسعه را قادر می سازد تا با سرعت به نوسانات بازار محلی پاسخ دهند و بنابراین عملکرد خود را بهبود بخشند.

  • استراتژی کانال توزیع(Place) صادراتی

استراتژی های کانال صادراتی به دو قسمت مستقیم و غیر مستقیم طبقه بندی می گردند. در صادرات مستقیم، صادرکنندگان به طور مستقیم کالا را به وارد کننده یا خریداری که در بازار خارجی قرار دارد می فروشد. صادرات مستقیم دو مزیت دارد:

  1. به دانش بهتر از بازارهای صادراتی که نتیجه تماس مستقیم است منجر می گردد.
  2. افزایش سود آوری صادراتی توسط جذب قسمتی از سود ناخالص به وجود آمده در شرکتهای تجاری.

به جای آن صادر کنندگان در گیر در صادرات غیر مستقیم از واسطه مستقل در بازار خارجی استفاده می کنند. این واسطه ها شبکه توزیع کنندگان خارجی و نیروی فروش خود را به کار می برند. تحقیقات نشان می دهند که صادر کنندگان مستقیم نسبت به صادر کنندگان غیر مستقیم موفق تر هستند. صادرکنندگانی که استراتژی کانال مستقیم را به کار می برند می توانند اطلاعات زیادی از بازار جمع کنند و نسبت به تغییرات بازار صادراتی سریع عکس العمل نشان دهند. بنابراین صادرکنندگان دنبال کنندۀ استراتژی کانال مستقیم قادر هستند که عملکرد خود را بهبود بخشند.

  • استراتژی ترفیعات(promotion)صادراتی

تبلیغات و ترفیعات تجاری دو طبقه از ترفیعات صادراتی هستند. اثر مثبت تبلیغات بر روی هوش صادراتی مبتنی بر این دلیل منطقی است که از طریق رویه های تبلیغاتی مناسب یک صادر کننده می تواند باعث رشد فروش محصولاتش گردد. صادر کنندگانی که تعهد بیشتری به بازارهای صادراتی خود دارند سطوح بالاتری از هزینه های تبلیغات را متحمل می شوند و عملکرد بالاتری را به دست خواهند آورد. بنابراین هزینه تبلیغات خارجی صادر کنندگان به طور مثبت هوش صادراتی را تحت تأثیر قرار خواهد داد.

درباره نویسنده

ده اشتباه نابخشودنی در بازاریابی

By مقالات تخصصی بازاریابی No Comments

امروزه برخلاف نظریه های بازاریابی، شیوه های اجرایی این فعالیت های حیاتی در شرایطی وخیم و پیچیده، بسیار سخت است. هر کالا یا خدمت جدید، می بایست توسط برنامه بازاریابی ای حمایت شود که سودی مناسب را نشان داده و سرمایه گذاری اولیه را از نظر مالی و زمانی پوشش دهد. سوال این است که چرا حدود ۷۵ درصد از کالاها، خدمات و کسب و کارهای جدید با شکست روبرو می شوند؟ صاحب نظران معتقدند که  بازاریابی، هدایتگر استراتژی کسب و کار است. وظیفه بازاریاب تحقیق در زمینه فرصت های جدید برای شرکت و به کارگیری دقیق بخش بندی، هدف گیری و ایجاد جایگاه برای هر محصول است تا مسیر صحیح حرکت کسب و کار جدید را مشخص سازد. بازاریابان در ادامه فعالیت های خود ترکیبی بهینه از عناصر بازاریابی را استحکام بخشیده و به کار می گیرند.

کالا یا خدمت جدید، در شرکت شکل می گیرد و بازاریابی با رسالت اصلی خود به نام فروش و تبلیغات(یعنی همان چیزی که دیگران در شرکت تصور می کنند) به حال خود رها می شود. در نتیجه، غالبا بازاریابی ها صرفا در عنصری از عناصر آمیخته بازاریابی(تبلیغات) خلاصه شده و به دیگر عناصر توجهی نمی شود.متاسفانه، مدیران عامل شرکت ها، به طوری فزاینده در مورد بازاریابی بی حوصله شده اند و این همان اشتباه بزرگی است که مرتکب می شوند. آن ها فکر می کنند با سرمایه گذاری در بخش مالی ، تولید، فناوری اطلاعات و حتی خرید، نتیجه ای مشخص خواهند گرفت اما نمی دانند هزینه ها و مخارج بازاریابی آن ها چه چیزی را عاید شرکت می کند. تمام نشانه های موجود، بر این نکته تاکید دارند که بازاریابی ، هر روز سخت تر و پرچالش تر خواهد شد.

فلیپ کاتلر پدر علم نوین بازاریابی از “ده اشتباه نابخشودنی در بازاریابی ” یاد می کند که بیشتر شرکت ها به آن بی توجه هستند؛ آنها عبارتند از:

  1. شرکت به اندازه کافی بازارگرا و مشتری مدار نیست.
  2. شرکت، مشتریان هدف را به درستی درک نمی کند.
  3. شرکت، فعالیت های رقبای خود را پیگیری و پایش نمی کند.
  4. شرکت، روابط خود با ذی نفعان را به خوبی مدیریت نمی کند.
  5. شرکت در شناسایی فرصت های جدید، عملکرد مناسبی ندارد.
  6. فرایند برنامه ریزی بازاریابی شرکت شما ناقص و ناکارا است.
  7. استراتژی تولید محصولات و ارائه خدمات شرکت، نیازمند بررسی بیشتر است.
  8. تلاش شرکت برای خلق و پرورش مارک های جدید و برقراری ارتباط با بازار ضعیف است.
  9. شرکت برای اجرای فعالیت های بازاریابی کارآمد و اثربخش، به خوبی سازماندهی نشده است.
  10. شرکت استفاده زیادی از تکنولوژی روز نکرده است.
شماره تماس جهت مشاوره!