Skip to main content
Tag

استراتژی بازاریابی

شناسایی موقعیت ممتاز شرکت با استفاده از تجزیه و تحلیل استراتژیک

By مقالات تخصصی بازاریابی No Comments

شناسایی موقعیت ممتاز شرکت با استفاده از تجزیه و تحلیل استراتژیک

یکی از دستاوردهای مطلوب تجزیه و تحلیل عوامل استراتژیک ، شناسایی یک موقعیت ممتاز ( Propitious niche ) برای شرکت است، یعنی جایی که شرکت می تواند از شایستگی با ارزش برای بهره مند شدن از یک فرصت خاص، استفاده کند. موقعیت ممتاز شرکت عبارت است از نقش رقابتی خاص آن شرکت که به خوبی با محیط داخلی و خارجی شرکت سازگار شده است، بطوریکه دیگر شرکت ها نمی توانند آن را چالش یا زایل کنند.

پیدا کردن چنین موقعیتی همیشه ساده نیست. مدیریت یک شرکت باید همیشه به دنبال روزنه های استراتژیک باشد. مقصود از روزنه های یا پنجره های استراتژیک، فرصت های بی نظیر بازار در یک زمان خاص است که فراروی شرکت قرار دارد. اولین شرکتی که از این روزنه عبور کند، به یک موقعیت ممتاز دست می یابد و رقابت را کم می کند(اگر شرکت، نقاط قوت لازم را در اختیار داشته باشد). یکی از شرکت هایی که با موفقیت به یک موقعیت ممتاز دست یافته است، شرکت فرانک جی زامبونی(Frank Joseph Zamboni)، تولید کننده ماشین های صیقل دهنده زمین های اسکیت و هموار کننده زمین های هاکی است. فرانک زامبونی در سال ۱۹۴۹، ماشین بی نظیر تراکتور شکلی را اختراع کرد که تاکنون ماشین دیگری با قابلیت های آن ساخته نشده است. قبل از اختراع این ماشین، مردم مجبور بودند خود سطح یخی زمین اسکیت را با دست تمیز و صاف کنند. حتی طرفداران بازی هاکی روی یخ، انتظار لحظه ی استراحت دو نیمه را می کشند تا نحوه ی کار این ماشین را که زمین این ورزش را مثل آینه صاف می کند، مشاهده کنند. تا زمانی که شرکت زامبونی بتواند این ماشین ها را به تعداد مناسب و با همان کیفیت مناسب و با قیمتی معقول تولید کند، برای دیگر شرکت ها صرف نمی کند که بخواهند موقعیت ممتاز زامبونی را از آن خود کنند.

  • بازنگری ماموریت و اهداف

هر شرکت باید قبل از استراتژی ها، ماموریت و اهداف جاری خود را مورد بررسی و ارزیابی مجدد قرار بدهد. حتی هنگام طراحی استراتژی، مدیران دوست دارند به جای تمرکز و تلاش برای تکمیل ماموریت کنونی و دستیابی به اهداف فعلی، به استراتژی ها بپردازند. این تمایل بسیار جذاب است زیرا پرداختن به سلسله اقدامات جایگزینی که فعلاً بر سر راه وجود دارد، بسیار آسان تر از آن است که مجبور باشند تامل و واقعاً فکر کنند که شرکت می خواهد به چه چیزی در آینده دست یابد. مدیران اغلب استراتژی هایی را انتخاب می کنند که بتوانند اهداف خود را تعیین کنند، تا این که اهداف و ماموریت شرکت را تعیین کنند.

  • خطاهای استراتژیکی

    • اگر در تعیین ماموریت شرکت افراط و تفریط بشود، عملکرد شرکت دچار مشکل خواهد شد.
    • اگر ماموریت نتواند سررشته فعالیت های شرکت را در اختیار مدیران آن شرکت قرار بدهد، آن ها مسیر حرکت شرکت را گم خواهند کرد.
    • ممکن است اهداف و استراتژی ها با یکدیگر تعارض داشته باشند.
    • ممکن است بخش های یک شرکت، ناخواسته و بر خلاف منافع آن شرکت و به جای رو به رویی با رقبای خارجی، با یکدیگر به رقابت بپردازند.
    • ممکن است اهداف یک شرکت به طرز ناصحیحی بیان شوند.
    • ممکن است بیش از اندازه روی اهداف عملیاتی کوتاه مدت تمرکز کنند و یا اینکه آنقدر کلی بیان شوند که چندان مفید و راه گشا نباشند.

وقتی چنین خطاهای استراتژیکی روی می دهد، یا باید استراتژی های را برای ارتقای عملکرد تغییر داد، یا باید اهداف را تعدیل و واقعی تر نمود. لذا، باید اهداف را پیوسته بررسی کرد تا از مفید بودن آنها مطمئن شد.

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید:  کانال تلگرام آقای بازاریاب   |    پیچ اینستاگرام بزاززاده  

انواع استراتژی های رقابتی از دیدگاه مایکل پورتر

By مقالات تخصصی بازاریابی No Comments

انواع استراتژی های رقابتی از دیدگاه مایکل پورتر

همان طور که در قسمت اول استراتژی سطح کسب و کار عنوان شد طبقه بندی دوم استراتژی های کسب و کار توسط پورتر مطرح می شود. که به استراژی های رقابتی پورتر معروف می باشد. استراتژی کسب و کار می تواند رقابتی باشد و نشان دهد که یک شرکت چه طور باید در یک صنعت خاص رقابت کند. این استراتژی، موقعیتی قابل دفاع در یک صنعت ایجاد می کند به نحوی که شرکت می تواند به رقبای خود غلبه کند. استراتژی رقابتی سوالات زیر را ایجاد می کند:

  • آیا ما باید با کاهش هزینه ها رقابت کنیم، یا باید با مولفه هایی غیر از هزینه، مثل کیفیت محصول یا خدمات بهتر، خود را متمایز کنیم؟
  • آیا ما باید مستقیما” با رقبای اصلی خود برای بزرگ ترین، اما جذاب ترین سهم بازار رقابت کنیم، یا باید بر بخش خاصی از بازار تمرکز کنیم که جذابیت کمتری دارد، اما سود آور است؟

مایکل پورتر برای غلبه بر دیگر شرکت های رقیب موجود در یک صنعت، سه استراتژی رقابتی را پیشنهاد می کند:

  1. رهبر هزینه کمتر
  2. تمایز محصول
  3. تمرکز

از این جهت این استراتژی را عمومی می گویند که هر شرکت تجاری، از هر نوع و اندازه ای که باشد( حتی سازمان های غیر انتفاعی) ممکن است از آنها استفاده کند.

  • استراتژی رهبری هزینه ها: هدف یک استراتژی رقابتی از نوع هزینه، بازارهای انبوه است. این استراتژی به انجام این اقدامات نیاز دارد:
    1. ساخت تجهیزات با مقیاس کارا
    2. پیگیری و تلاش برای کاهش هزینه ها با بهره گیری از تجربه
    3. کنترل هزینه های سربار و ثابت
    4. خودداری در کسب عوایدات حاشیه ای از مشتری
    5. حداقل سازی هزینه ها در حوزه هایی چون تحقیق و توسعه، خدمات، نیرو و کارکنان فروش، تبلیغات و غیره. پایین بودن هزینه ها باعث می شود که شرکت بتواند در برابر رقبا دفاع کند. همچنین می تواند در شرایط رقابت فشرده نیز به سود دست آورد. بالا بودن سهم بازار این شرکت به معنای آن است که شرکت مزبور قدرت چانه زنی بالاتری در برابر تامین کنندگان خود دارد، زیرا می تواند به مقدار زیاد خرید کند.
  • استراتژی تمایز: استراتژی متمایز سازی محصول عبارت است از تولید و عرضه محصول یا خدمتی که نسبت به محصولات یا خدمات شرکت های رقیب از تفاوت ویژه و ارزشمندی برخوردار است، هر چند قیمت آن نسبت به رقبا بالاتر باشد. در این حالت، طرح یا نام تجاری، تکنولوژی، ویژگی های ظاهری شبکه های توزیع یا خدمات قابل ارائه به مشتری می توانند خاص و منحصر به فرد باشند. ارزشمند بودن تفاوت محصول نسبت به محصولات رقبا توسط مشتریان تعیین می شود.
  • استراتژی تمرکز: در استراتژی تمرکز به یک گروه و یا یک بخش محدود از مشتریان ارائه خدمات می شود. یک سازمان متمرکز بر ارائه خدمات به یک گوشه خاص از بازار تمرکز می کند. این گوشه بازار بر حسب خط محصول یا موقعیت جغرافیایی تعریف می شود. سازمانی که از طریق استراتژی تمرکز به گوشه ای از بازار معطوف است، می تواند از استراتژی متمایزسازی یا رهبری هزینه در آن بخش از بازار استفاده کند. مزیت رقابتی یک سازمان متمرکز از صلاحیت متمایز آن در یکی از چهار زمینه کارایی، کیفیت، نوآوری و پاسخگویی در مقابل مشتری ناشی می شود و این مزیت، سازمان متمرکز را از گزند رقبا حفظ می کند و به آن قدرتی بیش از رقبا می دهد.

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید:  کانال تلگرام آقای بازاریاب   |    پیچ اینستاگرام بزاززاده  

مدیریت بازاریابی و تغییرات برنامه ریزی شده…

By مقالات تخصصی بازاریابی No Comments

مدیریت بازاریابی و تغییرات برنامه ریزی شده سازمانی با استفاده از مدل آب های آرام

تا چند سال مدیران گمان می کردند سازمان همانند یک کشتی است که بر روی آب های آرام به سوی بندری مشخص حرکت می کند. ناخدای این کشتی صدها بار با همین خدمه این مسیر را طی کرده است ولی در مواردی هم دچار طوفان شده و مجبور بودند در برابر آن واکنش نشان دهند و ناخدا می تواند اقدامات لازم را به عمل آورد ( یعنی پدیده تغییر را ایجاد کند ) از میان طوفان عبور کند تا به آب های آرام برسد. یک مثال خوب برای این موضوع، مدل کرت لوین (روانشناس مشهور) است، که برای دست یافتن به پدیده تغییر یک فرآیند سه مرحله ای ارائه کرد:

  • از حالت انجماد خارج کردن
  • حرکت در جهت وضع جدید
  • تثبیت اوضاع

از دیدگاه لوین برای اینکه تغییر موفقیت آمیز باشد، سیستم موضوع تغییر، یعنی فرد، گروه یا سازمان، باید آماده باشد تا تغییر صورت پذیرد.خارج کردن از انجماد مرحله آماده کردن یک وضعیت برای تغییر است. این امر مستلزم آن است تا مدیر رابطه خوبی با افراد زیر دست برقرار کند و به آن ها کمک کند تا نیاز به تغییر را احساس کنند. لوین معتقد است که بسیاری از عاملان تغییر، پیش از موعد وارد مرحله تغییر دادن می شوند و می خواهند چیزها را سریع تغییر دهند و بنابراین با مقاومت در برابر تغییر مواجه می شوند. وقتی مدیر قبل از اینکه در افراد زیربط در تغییر احساس نیاز ایجاد کند، احتمال شکست افزایش می یابد. این دیدگاه مناسب حالتی است که محیط نسبتا آرام باشد(حالت تعادلی) وبا به هم خوردن وضع موجود، تغییر الزامی شده باشد و باید سازمان یک بار دیگر به حالت تعادلی درآید ( مانند دهه ۵۰ تا اوایل دهه ۷۰ ).

تغییرات برنامه ریزی شده شانس کمی برای موفقیت در بلند مدت دارند، مگر اینکه طرز تلقی ها و رفتارهای جاری منسوخ شوند و افراد با اطمینان خاطر بپذیرند که کارها را به طریق دیگری انجام دهند. سپس سازمان خود را تغییر می دهد. ولی تنها ارائه تغییر حفظ و دوام آن را تضمین نمی کند بنابراین یک بار دیگر منجمد می شود، یعنی با پذیرفتن تغییر، یک حالت عادی و دائمی پیش می آید. انجماد مجدد با تامین پاداش های مناسب برای عملکرد، تقویت مثبت، ومنابع لازم برای حمایت از تغییر، تحقق می پذیرد. این نیز اهمیت دارد که از نتایج، ارزیابی دقیق به عمل آید، بازخورد برای افراد زیربط در تغییر تامین شود، و هرگونه تعدیل لازم در تغییر اولیه صورت پذیرد. اگر مرحله نهایی به اجرا درنیاید، به احتمال زیاد،عمر این پدیده (تغییر) کوتاه خواهد بود و کارکنان یک بار دیگر به وضع تعادلی قبل برمی گردند. بنابراین هدف از انجماد، تثبیت وضع جدید است.

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید:  کانال تلگرام آقای بازاریاب   |    پیچ اینستاگرام بزاززاده  

تدوین استراتژی بازاریابی : تحلیل موقعیت و استراتژی کسب و کار

By مقالات تخصصی بازاریابی No Comments

شرکت میدامار ( Midamar ) یک شرکت خانوادگی واقع در سدار راپیدز (Candar Rapids) ایالت آیوا (lowa) است، که موقعیت مناسبی برای خودش در صنعت جهانی غذا مطابق با معیار های سخت گیرانه مذهبی به وجود آورده است. این شرکت در زمینه های غذای حلال که بر اساس قوانین اسلامی تولید و برای فروش به مسلمانان تهیه می شود، متخصص شده است. چرا این شرکت بر این نوع از محصولات غذایی تمرکز کرده است؟

به اعتقاد بنیان گذار و مالک این شرکت، بیل اوسی (Bill Aossey): « دنیا بزرگ است و شما می توانید در قسمت های فراوانی متخصص شوید» اگرچه غذاهای اسلامی معروف و شناخته شده نیستند، اما بازار غذاهای حلال همگام با رشد اسلام، که سریع ترین رشد را در میان ادیان در جهان دارد، در حال گسترش است. میدامار گوشت را از شرکت های غرب میانه که گواهی تولید حلال دارند خریداری می کند. این گواهی مستلزم عمل به شعائر اسلامی در زمینه ذبح حیوان و نظارت بر بسته بندی و کنسرو گوشت قرمز و گوشت سفید است. اوسی خود کسی است که تکالیف اسلامی را رعایت کرده و هرگز هنگامی که در سال ۱۹۷۴ فعالیت خود را شروع کرد تصور چنین بازار گسترده ای را نمی کرد. « افراد تصور می کنند که این ذائقه زودگذر است»، در صورتی که این شرکت در حال حاضر به جایی رسیده است که گوشت قرمز و سفید را با مجوز حلال به هتل ها، رستوران ها و توزیع کنندگان در ۳۰ کشور آسیایی، آفریقایی، اروپایی و آمریکای شمالی صادر می کند. مشتریان این شرکت عبارتند از: مک دونالدز، پیتزا هات، کی اف سی. مثلاً مک دونالدز در معرفی محصول جدیدش برای صبحانه در سنگاپور به جای گوشت خوک از گوشت بوقلمون شرکت میدامار استفاده می کند. میدامار موفق است چراکه مدیریت ارشد آن استراتژی ای را تدوین کرده است که به شرکت در صنعت رقابتی غذایی یک مزیت داده است. این مثالی بود از یک استراتژی رقابتی تمرکز بر تمایل که در آن شرکت بر یک بازار خاص و برای ارائه یک کالا یا خدمات متمایز، تمرکز کرده است. این استراتژی یکی از استراتژی های رقابتی تجاری است که در ادامه، در مورد آن بحث خواهیم داشت.

تدوین استراتژی بازاریابی : تحلیل موقعیت و استراتژی کسب و کار

تجزیه و تحلیل موقعیت (SWOT)

تدوین استراتژی که اغلب به آن برنامه ریزی آینده نگر استراتژیک نیز می گویند، عبارت است از طراحی ماموریت، اهداف و سیاست های شرکت. تدوین استراتژی با تجزیه و تحلیل موقعیت شروع می شود. تجزیه و تحلیل موقعیت عبارت است از پیدا کردن یک استراتژِی یا موازنه استراتژیک بین فرصت ها(بیرونی) و نقاط قوت(درونی) با توجه به تهدید ها(بیرونی) و نقاط ضعف(درونی)، در جهت رفع آنها. عوامل زیر، عوامل استراتژیک یک شرکت را خلاصه می کند:

  • نقاط قوت(strength)
  • نقاط ضعف(weakness)
  • فرصت ها(opportunity)
  • تهدید ها(threat)

تجزیه و تحلیل این چهار عامل، نه تنها باید به شناسایی ویژگی یا شایستگی های بازار شرکت، توانایی های ویژه، منابع تحت اختیار شرکت و روش اصلی استفاده از آنها کمک کند، بلکه باید در شناسایی فرصت هایی که شرکت در حال حاضر و به دلیل نداشتن منابع مناسب نمی تواند از آنها بهره برداری نماید، نیز راهگشا باشد.

  • ضعف های این استراتژی

تحلیل SWOT به خودی خود نوشداروی همه دردها نیست. برخی از انتقادات اولیه به این تحلیل عبارتند از:

  • باعث تشکیل لیست های طولانی می گردد.
  • برای انعکاس اولویت ها از هیچ وزنی استفاده نمی کند.
  • از لغات و عبارات مبهم استفاده می کند.
  • یک عامل می تواند در هر دو طبقه قرار گیرد(مثل یک قوت می تواند یک ضعف نیز باشد).
  • تحلیل گران هیچ الزامی برای تایید نظرات با استفاده از داده ها یا تحلیل ندارند.
  • نیازمند یک سطح ساده از تحلیل است.
  • هیچ ارتباط منطقی برای اجرا و پیاده سازی استراتژی ارائه نمی کند.

برگرفته از کتاب مبانی مدیریت استراتژیک، نوشته دیوید هانگر و توماس ویلن


نظریات تجارت در بازرگانی بین الملل

By مقالات تخصصی بازاریابی No Comments

نظریات تجارت در بازرگانی بین الملل

در گذشته انگیزه های بنیادینی برای ورود کشورها به عرصه ی بازرگانی بین الملل، رفع نیازهای جامعه و سودجویی وجود داشت؛ اما امروزه هدف های سیاسی و اقتصادی نیز در نظر گرفته می شوند. برخی از کشورها مثل: کره جنوبی، مالزی، برزیل و تایوان از سیاست برون گرا یا گرایش صادراتی پیروی می کردند. این نوع سیاست، سیاستی است که گسترش مبادلات خارجی را به عنوان یک راهبرد توسعه اقتصادی می داند. امروزه تجارت آزاد، یک گزینش مناسب برای توسعه و پیشرفت کشورها به شمار می رود.

اولین مکتب اقتصادی که درباره ی تجارت خارجی( تشویق صادرات)، کاهش واردات و افزایش تراز تجاری بحث کرده است، مرکانتیلیسم(Mercantilism) نام دارد. آدام اسمیت(Adam Smith) بنیانگذار مکتب اقتصاد کلاسیک است که نظریه برتری مطلق و تقسیم کار بین الملل کشورها را مطرح نموده و یکی از دانشمندان به نام دیوید ریکاردو(David Ricardo) از شاگردان این مکتب بوده که نظریه برتری نسبی را مطرح نموده است. هکتچرو اهلین(heckscher-ohlin) نظریه وفور عوامل تولید را برای پاسخ به اینکه برتری مطلق یا نسبی از کجا سرچشمه می گیرد، مطرح نمود که بعدها این نظریه با انجام تحقیقات لئونتیف(Wassily Leontief) تکمیل شد. بعد از جنگ جهانی دوم تئوری سیکل عمر کالا(Product Life Cycle) توسط ریماندورنون(Reymandornun) در سال ۱۹۶۰ مطرح شد که طبق این نظریه اختلاف در هزینه های تولید کالا و انتقال فناوری، باعث تغییر جهت تجارت در جهان می باشد.

در دهه ۱۹۷۰ بعضی از اقتصاددانان نظریه مزیت پیشتاز بودن که از مزیت رقابتی برخورداراست را بر اساس تئوری نوین تجارت بین الملل مطرح نمودند، که طبق این نظریه اگر برای کالاهای یک شرکت تقاضای زیادی وجود داشته باشد منجر به تولید انبوه(صرفه جویی در تولید)، کاهش قیمت تمام شده کالا و بالا رفتن توان رقابتی خواهد شد. در اوایل دهه ۱۹۹۰ یکی از اساتید دانشگاه هاروارد به نام مایکل پورتر(Michael Porter)، نظریه مزیت رقابتی ملی را مطرح نمود که بر اساس این نظریه، توان رقابتی یک کشور در عرصه ی تجارت بین الملل، نقش بسزایی در این چهار عامل دارد. این چهار عامل عبارتند از:

  • عوامل یا منابع تولید
  • شرایط تقاضا در داخل کشور
  • وجود صنایع مرتبط و پشتیبانی از ساختار شرکت ها
  • وجود محیط رقابتی برای انجام فعالیت ها

در صورتی که چهار عامل فوق را با یکدیگر ترکیب کنیم، مدلی به نام مدل الماس ملی برتر بدست خواهیم آورد که این مدل در بحث های بازرگانی بین الملل و محیط بازرگانی نوین، بسیار کاربرد دارد.

برگرفته از کتاب بازرگانی بین الملل نوشته دکتر محمد حقیقی


 

استراتژی بازاریابی و هوشمندی رقابتی

By مقالات تخصصی بازاریابی No Comments

استراتژی بازاریابی و هوشمندی رقابتی

توسعه تکنولوژی و رشد تجارت جهانی، امروزه به این معنی است که محیط تجاری به سرعت و دائم در حال تغییر است. مدیران بیش از این نمی توانند برای تصمیم گیری های استراتژیک به اشراق و شهود تکیه کنند. لذا، شرکت ها برای ارائه ارزشی بالاتر و تامین رضایت مشتریان در هر زمینه ای، به اطلاعات نیازمندند. آنها باید اطلاعات بسیار زیادی از شرکت های رقیب، واسطه ها و سایر نیروها و عواملی که در بازار فعال هستند، داشته باشند. اطلاعات به عنوان یکی از اقلام مهم دارایی های استراتژیک و ابزارهای بازاریابی به شمار می آید. گردآوری و ارزیابی اطلاعات مربوط به شرکت های رقیب در امر تدوین استراتژی ها، نقشی حیاتی دارد. هر قدر شرکت بتواند از شرکت های رقیب اطلاعات بیشتری بدست آورد، احتمال آنکه استراتژی های بازاریابی اثربخش و موفقیت آمیز تدوین و اجرا کند، بیشتر است. بنابراین ردیابی، درک و واکنش به رقبا یک جنبه ویژه از فعالیت بازاریابی مطرح بوده و لازم است که شرکت ها یک برنامه اثربخش به نام هوشمندی رقابتی را به اجرا در آورند. هوشمندی رقابتی به عنوان یک ابزار مدیریت استراتژیک و یکی از سریع ترین زمینه های رشد کسب و کار دنیا بشمار می آید و از تکنیک های مهم در ایجاد مزیت رقابتی است(دیویس، ۲۰۰۴: ۱۵۸). هوشمندی رقابتی که ملزوم یک سیستم مدون است با تکیه بر جمع آوری هدفمند اطلاعات رقابتی، زمینه ساز تصمیم گیری های راهبردی نیز می باشد. دریافت اطلاعات از محیط بیرونی کسب و کار، بر موقعیت رقابتی

شرکت تاثیرگذار بوده و این در حالی است، حدود ۹۰ درصد اطلاعاتی را که شرکتی برای تصمیم های حیاتی خود نیازمند است، می تواند از راه هوشمندسازی رقابتی کسب کند(مک گوناگل، ۱۹۹۸: ۱۱). فراهم آوردن نیازها برای دستیابی به استراتژی رقابتی باعث شده است که تعدادی از بزرگ ترین شرکت های دنیا، عملکردی در قالب هوشمندی رقابتی در کلاس جهانی برای زیر مجموعه های خود داشته باشند. علی رغم این حقیقت که مشخصه اصلی موفقیت رهبران تجاری نگاه به آینده و حرکت سریع آنها نسبت به رقیبان شان است، هنوز هم بیشتر شرکت ها فاقد عملکرد به شیوه هوشمندی رقابتی هستند و این موضوع برای آنها به عنوان یک نقص محسوب می شود(کالوف و همکاران، ۲۰۰۱: ۶۱۷). مسلما” همیشه شرکت های کوچک و بزرگ کاربرد بعضی از روش ها را در مقابل رقیبان شان حفظ کرده اند، بدون اینکه بدانند این روش و سبک، همان هوشمندی رقابتی است. نمی توان گفت که آنها نمی توانند کارهای خیلی بهتر از آن انجام دهند و این (شناسایی روش های بهینه) همان نیرویی است که در انجمن حرفه ای هوشمندی رقابتی نهفته است. برداشت اعضای انجمن از هوشمندی رقابتی بر خلاف گذشته، حرفه ای ساختن روش های آن است. این نه تنها شامل شناسایی منابع اطلاعاتی پایه، جمع آوری و تحلیل اطلاعات می شود، بلکه شامل ابزارها و تکنیک هایی برای کاربردی ساختن آن است.


فاکتورهای کلیدی فروش

By مقالات تخصصی بازاریابی No Comments

ما اول باید بدانیم که چه می خواهیم، اگر آنچه را که می خواهیم در ذهنمان تصور کنیم و آن را باور داشته باشیم، به نتایج کلیدی و تعیین کننده ای در کار فروش خواهیم رسید. از طریق تحقیقات بازاریابی(Marketing Research) می توان به هفت زمینه مهم در کار فروش دست یافت مانند: محیط بازار، مشتریان، پاسخگویی به اعتراضات، رقبا و …. ما می توانیم با تمرین و پشتکار در هر کدام از این مهارت ها به سطح مورد قبولی برسیم. در دنیای کنونی تمامی شرکت های موفق یک وجه اشتراک دارند و آن توجه به مشتری و بازار می باشد. ما باید در ذهن خود یادگیری و تمرین را مرور کنیم چرا که تصویر ذهنی بد در کار فروش، ما را از انجام آن فعالیت منع می کند.

  • مهارت لازم را بدست آوریم (Taking Necessary Skills)

برای از بین بردن ترسهای ناشی از شناخت ناکافی در کار فروش باید مهارت لازم را بدست آوریم. راههای گوناگونی در این زمینه وجود دارد، مانند: کتابها، نرم افزارها و دوره های آموزشی و… در حقیقت با شناسایی نقاط قوت و ضعف شرکت ها و ارزیابی فرصتها و تهدیدات، امکان شناسایی ظرفیت های مطلوب به وجود می آید. می توانیم راه برقراری ارتباط اثر بخش(Effective Communication) با مشتریان اعم از عمده فروشان، خرده فروشان و مصرف کنندگان نهایی را بیاموزیم، به عنوان مثال: با ارزیابی نیاز، خواست و ترجیحات مشتریان و تمرکز و یا پراکندگی جغرافیایی آنها می توانیم به طرز مؤثری مشتریان احتمالی خود را پیدا کنیم. برای برطرف کردن شکایات مشتریان می توانیم فهرستی از شکایات مشتریان طرح کنیم و سیستم مدیریتی شرکت(Management Company Teams) را بررسی و علل این نارضایتی ها را بسیج کنیم. همچنین می توانیم با ارائه خدمات آزمایشی، واکنش مشتریان را در مورد محصول یا خدمت جدید ارزیابی کنیم.

  • در کارمان بهتر شویم (Being Better In Our Job)

روی نیازها و خواسته های مشتری تمرکز کنیم، تقاضا را پیش بینی و آنها را برآورده سازیم، زیرا وقتی خواسته مشتری را نشناسیم نمی توانیم از مزایای محصول یا خدمتمان برای او صحبت کنیم. مشتری تنها زمانی جذب می شود که به او بگوییم آنچه شما به او ارائه می کنیم چگونه زندگی یا کسب و کار او را بهتر می کند. مهارت گوش دادن (Listening Skill) در ارتباط با مشتری مهم است چرا که مشتری مدت زمان کوتاهی را به دقت گوش می دهد و وقتی که صحبت ما طولانی شود دیگر گوش نمی دهد و در نظر مشتری ما خیلی حرف می زنیم.

همچنین با شناخت استراتژی بازاریابی می توانیم یک قدم به سوی بهتر شدن کار خود برداریم. در هر استراتژی بازاریابی چهار عامل(محصول، قیمت، توزیع، ترویج) مورد ارزیابی قرار می گیرد که به آمیخته بازار یابی(Marketing Mix) مشهور است. پس می توان نتیجه گرفت با شناخت بازار، اطمینان ما نسبت به توانایی های خود بیشتر شده و همچنین اعتماد به نفس ما افزایش می یابد و موفقیتمان بیشتر می شود.

برگرفته از کتاب روانشناسی فروش، نوشته برایان تریسی


ارزش آفرینی هلدینگ (۲)

By مقالات تخصصی بازاریابی No Comments

در ادامه پست قبل این بار به معرفی دو نوع نفوذ دیگر در ارزش آفرینی هلدینگ ها خواهیم پرداخت:

سومین نوع نفوذ، به دلیل ارائه خدمات موثر هلدینگ از نظر هزینه ها و کمک های اجرایی، نفوز عملیاتی و  خدماتی نام گذاری شده است؛ نفوذی که به سبب اثربخشی در کسب و کار و ارتقای عملکرد شرکت های زیرمجموعه خود، در دو حوزه عملکردی توزیع می شود: در حوزه وظایف تخصصی، هلدینگ هدایت عملیات شرکت های زیرمجموعه را در بخش هایی همچون مالی، اداری، بازاریابی، مهندسی یا خدمات فنی برعهده می گیرد. همچنین مدیران هلدینگ، برای بهبود عملکرد مدیران شرکت های زیرمجموعه و توسعه ارتباطات میان آن ها، باید به آن ها کمک کنند. باید توجه شود در حوزه ارائه خدمات، هلدینگ، خدماتی را به شرکت های زیرمجموعه ارائه کند که هزینه آن برای این شرکت ها کمتر از حالتی باشد که خدمات مدنظر را از داخل شرکت خود یا از منابع خارجی دریافت کنند. هلدینگ در این روش با ایجاد ارزش در شرکت های تابع، در نهایت به ارزش آفرینی دست پیدا خواهد کرد.

نفوذ توسعه ای آخرین نوع از نفوذ هلدینگ در شرکت های زیرمجموعه است که طی آن ستاد با اتخاذ تدابیری مثل تغییر و ترکیب کسب و کارها، فعالیتهای مجموعه را توسعه می دهد و هم افزایی کل و گروه را اعتلا می بخشد. در این روش، ستاد منابع انسانی باید بتواند با اخذ تدابیری مانند ایجاد تنوع در فعالیتهای منابع انسانی یا تعریف الگوها و مدل های نوین در حوزه منابع انسانی را توسعه دهد و هم افزایی گروه را اعتلا ببخشد. هلدینگ باید علاوه بر تاثیرگذاری بر شرکت های زیرمجموعه، ترکیب شرکت ها و واحدهای کسب و کار موجود در هلدینگ را نیز تعیین کند؛ همچنین می تواند برای خرید، فروش، ادغام و تجزیه شرکت ها اقدام کند.

هلدینگ ایرانیان اطلس با اتکا به ساختار مدیریتی مدرن و کنترل و مدیریت منابع انسانی خود، سعی کرده است از زمان تاسیس تاکنون مکانیسم های اتصالی بین زیرمجموعه  های خود را برقرار کند و با مشارکت دادن مدیران شرکت های زیرمجموعه و یاری رساندن عملیاتی و خدماتی به مجموعه شرکت های هلدینگ خود، در مسیر مناسبی از روند توسعه ای حرکت کند تا با الگو گرفتن از تجربه های علمی و عملی در جایگاهی درخور و شایسته قرار گیرد.

علاوه بر این، هلدینگ ایرانیان اطلس نگاه ویژه ای به فرهنگ رفتار سازمانی بین شرکتی دارد. در حالی که شرکت های گروه برای اثبات توانمندی های خود و کسب استقلال بیشتر تلاش می کنند و از سوی دیگر، ستاد هلدینگ برای ایجاد کنترل های خود می کوشد هرچه بیشتر شرکت های گروه را تحت سیطره و کنترل خود درآورد تا شرکت های گروه به عنوان یکی از هلدینگ های پیشرو در زمینه اجرا و همچنین دانش و مدیریت در سطح ملی و بین المللی شناخته شود.

در ساختارهای نامناسب هلدینگ ها، در برخی مواقع شرکت های زیرمجموعه رقبایی برای همدیگر تلقی خواهند شد و غالباً رقابت منفی مانند علف های هرز، باعث آسیب رساندن به روند هم افزایی و خلق ارزش های تیمی می شود. نقش بارز و برجسته فرهنگ همکاری سازمانی و بین شرکتی این است که بر تکنولوژی ارتباطات انواع سیستم های مدیریتی برنامه ریزی و کنترلی فائق آید؛ این همان چیزی است که آموزه های دینی ما نیز به آن اشاره شده است.برای مثال می توان به کلام بسیار پرمعنی و سرنوشت ساز حضرت علی (ع) اشاره کرد که فرمود :

اوصیکم بتقوی الله و النظم امرکم که می توان تقوای الهی را به فرهنگ، اخلاق و تعالی مربوط کرد و نظم را به تکنولوژی و سیستم.


چالش های مدیریت استراتژیک

By مقالات تخصصی بازاریابی No Comments

چالش های مدیریت استراتژیک

دنیای امروز را دنیای تغییر و تحولات سازمانی می نامند، دنیایی که مدیران در محیطی متحول و پر ابهام کار می کنند. وسعت و تنوع تغییری که بر پیکر سازمان های امروزی وارد می آید به قدری زیاد است که برای آنها چاره ای جز انطباق و پاسخگویی با این تغییرات وجود ندارد. در چنین شرایطی مدیریت استراتژیک و انتخاب استراتژی های مناسب و موثر برای مدیران سازمان ها اهمیت خاصی پیدا کرده است. از طرف دیگر در گذشته ای نه چندان دور، یک شرکت تجاری می توانست با تمرکز تولید و فروش محصولات در داخل مرزهای ملی موفقیت کسب کند. ملاحظات بین المللی شدن بازارها و شرکت ها، شیوه کار و فعالیت شرکت های مدرن را به کلی تغییر داده است (ویلن و همکاران ۲۰۰۷: ۱۳۵).

برای رسیدن به صرفه جویی، مقیاس مورد نیاز جهت دستیابی به هزینه های پایین و در نتیجه قیمت های پایین، شرکت ها اکنون به جای بازار ملی به بازار جهانی فکر می کنند. با جهانی شدن بیشتر صنایع، اهمیت مدیریت استراتژیک بدین جهت افزایش می یابد که باعث تداوم توسعه بین المللی شرکت شده و موقعیتی برای آن در بازار ایجاد می کند که از مزیت رقابتی بلند مدت (پایدار) برخوردار باشد.

اینترنت تا چند سال اخیر به طور جدی به عنوان وسیله ای برای انجام مبادلات تجاری واقعی مطرح نشده بود. امروزه تجارت الکترونیکی به استفاده از اینترنت برای انجام مبادلات تجاری اشاره دارد. اینترنت نه تنها نحوه تعامل مشتریان، تامین کنندگان و شرکت ها را تغییر می دهد، بلکه شیوه داخلی کار آنها را نیز متحول می کند. اینترنت در طول چند سال اخیر، مبنا و اساس رقابت را در بسیاری از صنایع به کلی تحت تاثیر قرار داده است. به جای تمرکز سنتی بر ویژگی های محصول، اینترنت پایه رقابت را به سوی سطح استراتژیک تر سوق داده است که در آن زنجیره ارزش سنتی یک صنعت به طور عمیقی تغییر یافته است( بوولیس، ۲۰۰۰: ۷).

  • اینترنت، شرکت ها را مجبور می کند تا خودشان را تغییر دهند. مفهوم برقراری ارتباط شبکه ای الکترونیکی با مشتریان، تامین کنندگان و شرکاء، اکنون یک واقعیت مسلم است.
  • کانال های جدید، نحوه دسترسی به بازار و مارک گذاری را تغییر می دهند و باعث انفصال یا انقطاع کانال های توزیع سنتی می شوند.
  • امروزه توازن قدرت به سمت مشتری تغییر جهت می دهد. در دنیای امروز با وجود دسترسی نامحدود مشتریان به اطلاعات موجود در اینترنت، پاسخگویی به آنها بسیار سخت تر از زمانی شده است که چنین امکانی برای شان فراهم نبود.
  • رقابت نیز در حال تغییر است. شرکت های مبتنی بر تکنولوژی جدید، به همراه رقبای سنتی قدیمی تر، از اینترنت در راستای نوآوری و کارایی بیشتر بهره گیری می کنند.
  • سرعت پیشرفت کسب و کار به طور چشمگیری در حال افزایش است. افق های برنامه ریزی، نیازهای اطلاعاتی و انتظارات و توقعات مشتریان/ تامین کنندگان ضرورت اینترنت را منعکس می کند.
  • اینترنت در حال خارج کردن شرکت ها از لایه ها سنتی شان است. جدایی سنتی بین تامین کنندگان، تولیدکنندگان و مشتریان با گسترش شبکه های خارجی رنگ می بازد، چنان که شرکت های همکاری کننده در شبکه، به برنامه ها و فرآیندهای عملیاتی همدیگر دسترسی پیدا می کنند.
  • دانش به عنوان یک دارایی کلیدی و منبع مزیت رقابتی در می آید.


 

ارزش آفرینی Holding

By مقالات تخصصی بازاریابی No Comments

شرکت هلدینگ (Holding company) شرکتی سهامی است که دارای شرکت‌های زیر مجموعه دیگر بوده و کنترل شرکت‌های زیر مجموعه مستقیماً زیر نظر مدیران و هیئت مدیره شرکت اصلی است. برنامه ریزی یک هلدینگ برای ارتقای بهره وری، براساس نوع تمرکز و تسلط هلدینگ بر شرکت های زیر مجموعه خود انجام می شود. تمرکز و تسلطی که براساس دوره های مدیریتی مختلف تجربه شده، در نیم قرن گذشته با تغییراتی مواجه شده و در نهایت، در وضعیت موجود و فعلی بر اساس مجموعه ای از یافته های علمی و در عین حال، تجربه هایی ناشی از آزمون و خطا به الگوها و مدل هایی رسیده است که عمده هلدینگ های فعال در فضای اقتصاد، صنعت و تجارت دنیا براساس آن عمل می کنند.

بی گمان ارزش آفرینی، هدف نهایی هلدینگ ها در تدوین استراتژی به شمار می آید، هدفی که برای دستیابی به آن، الگوها و راهکارهای متعددی در دوره های مختلف تدوین و آزمایش شده است. مهم ترین نکاتی که باید در هلدینگ برای افزایش ارزش آفرینی به آن ها توجه کرد، عبارت اند از:

  1. نفوذ انفرادی
  2. نفوذ اتصالی
  3. نفوذ عملیاتی و خدماتی
  4. نفوذ توسعه ای

روشن است که هر کدام از این شرایط نفوذ، باید براساس کارکردهایشان در دوره های مختلف از سوی هلدینگ به کارگرفته شوند.

در نفوذ انفرادی، باید دقت شود با گماردن افراد در پست های مدنظر و در عین حال جابه جایی در پست هایی که به نظر لازم می رسد، حوزه های دخالت و تاثیرگذاری هلدینگ مشخص و ترسیم شود. مهم ترین حوزه هایی که باید بر آن ها نظارت کامل داشت عبارت اند از: حوزه عملکردی، حوزه سرمایه گذاری کلان، انتخاب و جایگزینی مدیران ارشد، تعیین استراتژی بازار ـ محصول و در نهایت توسعه نیروی انسانی. با همین سیاست، هلدینگ باید با روش نفوذ انفرادی، افراد را در پست های مدنظر گزینش، راهبری یا حتی جابه جا کند. در این روش باید رویکردهایی را در نظر داشت، ولی پیش از اتخاذ این رویکردها در شرکت های زیرمجموعه، باید سطح سرآمدی نظام منابع انسانی، سازمان ها و نوع تعامل استراتژیک آن ها تعیین شود.

هم زمان با پیشبرد نفوذ نوع اول(نفوذ انفرادی)، هلدینگ ها باید روش های نفوذ اتصالی را نیز اعمال کنند که طی آن، ستاد با اتخاذ مکانیزم های اتصالی بین کسب و کارها و زیر مجموعه های خود، هم افزایی مجموعه را تقویت می کند. هلدینگ در این مدل از نفوذ، باید تلاش کند تا از طریق بهبود ارتباطات و فرهنگ رفتار سازمانی بین شرکتی موجود میان شرکت های مختلف زیر مجوعه خود، ارزش خلق کند. در واقع، اگر بخواهیم به شکل ساده به این نوع از نفوذ نگاه کنیم، مجموعه ای از افراد در ذهن متبادر می شوند که هر کدام به تنهایی ارزش هایی را خلق می کنند، ولی در صورت انجام کار همان افراد به طور گروهی ارزش خلق شده توسط گروه، از مجموع ارزش هایی که هر یک از افراد گروه به تنهایی خلق کرده اند بیشتر است و در واقع، این همان چیزی است که به آن سینرژی می گوییم.

هلدینگ باید با به کارگیری روش های تشویقی، ایجاد فرآیندهای تصمیم گیری، ایجاد ساختارهای ویژه، طراحی خط مشی ها و دستورالعمل های جدید و از این دست روش ها،کانال ارتباطی و هماهنگی میان شرکت های زیر مجموعه را ایجاد کند تا در نتیجه آن هم افزایی ایجاد شده و ارزش آفرینی در شرکت های زیر مجموعه هلدینگ محقق شود. کارکرد دیگر این نوع از نفوذ، به اشتراک گذاری دانش و منابع و نیز شناسایی رویکردهای برتر و یادگیری از الگوهای عملیاتی نظام منابع انسانی است.

هلدینگ ها برای اجرای این نوع نفوذ از دو راهکار استفاده می کنند: مشارکت دادن هرچه بیشتر مدیران در کمیته ها و کارگروه ها به تناسب زمینه تخصصی شان و در عین حال،تعریف مکانیزم های انگیزشی برای حضور کارشناسان و تعریف برنامه های عملیاتی در کمیته ها. به این ترتیب، هلدینگ هم مدیران زیر مجموعه را در تصمیمات خود مشارکت می دهد و هم با ایجاد انگیزش، از توان اجرایی و عملیاتی آن ها در این کمیته ها استفاده می کند.

شماره تماس جهت مشاوره!