Skip to main content
Tag

آلن پیز

How to Read Anyone

By مقالات تخصصی بازاریابی No Comments

آلن پیز استاد زبان بدن(Body Language)، که صاحب آوازه جهانی است؛ وی سالانه کنفرانس ها و سمینارهای متعددی در این زمینه در سرتاسر دنیا برگزار می کند. کلیپ فوق خلاصه گفتگوی تلویزیونی با آلن پیز در خصوص How to Read Anyone می باشد. شما را به دیدن این فیلم جذاب دعوت می کنیم؟

  • مجری

من افراد بسیاری را دیده ام که تسلط خوبی بر زبان بدن خود دارند. این یادگیری یک مهارت است. نظر شما درباره ارائه این گونه ماسک ها چیست؟

  • آلن پیز

افراد زیادی هستند که بطور ارادی، قادر به کنترل زبان بدن خود هستند که ما آنها را دروغگویان حرفه ای می نامیم از قبیل برخی از وکلا متقلب. وکلا وقت حضور در دادگاه، با وجود آگاهی از جرم موکل خود، با مهارت فوق العاده زبان بدنشان، سعی در دفاع از پرونده موکل خود دارند. نمونه متداول دیگر، هنرپیشگان حرفه ای هستند که آنها در نقش شخصیت های گوناگون به خود دروغ می گویند که آن شخص هستند. وقتی آنها در دروغ گفتن به خودشان موفق باشند، به راحتی می توانند احساسات شخص دیگری را تجربه کنند. موفقیت آنها در این کار باعث دریافت جایزه اسکار می شود. اگر شما دروغگوی خوبی در هالیوود باشید، صاحب اسکار می شوید اما اگر همین کار را در سنگاپور یا توکیو انجام دهید، ۱۵ سال به زندان خواهید رفت.

  • مجری

شما چه پیشنهادی در استفاده از زبان بدن (برای اینکه شخصی را از حالت منفی به حالت مثبت تبدیل کنید، طوری که بیشتر پذیرای نظرات باشد) دارید؟

  • آلن پیز

وقتی شخصی را که در حالت منفی است برای اولین بار ملاقات می کنید، به احتمال قوی از وی سیگنالهای منفی دریافت می کنید. حالاتی مثل: به عقب تکیه دادن. معمولاً ما وقتی از شخصی خوشمان نمی آید، دوری می کنیم و سعی به فاصله گرفتن از او را داریم و به سمت افرادی که دوست داریم می رویم و سعی به نزدیک شدن به آنها را داریم.

وقتی افراد به سمت عقب تکیه داده اند و یا دست به سینه نشسته اند و یا پاهای خود را روی یکدیگر انداخته اند و یا چند حرکت را توأم انجام می دهند، در این مواقع احساس می کنید که نزدیک شدن به آنها سخت است. کاملاً درست اندیشیده اید. وقتی در برخورد با افراد، با حالات فوق مواجه می شوید، در این حالات آنها ۴۰% کمتر از زمانی که به سمت جلو مایل هستند قابل نزدیک شدن هستند. این دقیقاً همان سر نخی است که شما به آن نیاز دارید. حالتی را در نظر بگیرید که یک نفر یا صد نفر در یک سمینار و یا کنفرانس حضور دارند که این افراد به سمت عقب نشسته اند و شما قصد دارید آنها را مجبور به تغییر حالتشان کنید. چگونه عمل می کنید؟ من به شما خواهم گفت:

وقتی از آنها سوالی می پرسید، از آنها بخواهید برای پاسخگویی دست خود را بلند کنند. به سمت جلو خم شوند و فرمی را که به آنها داده اید بخوانند. به آنها مطلبی را برای مطالعه بدهید و از آنها بخواهید که آن را بخوانند. از آنها بپرسید آیا می خواهند نکته ای را یادداشت کنند. اگر آنها به سمت جلو تغییر حرکت دهند و وضعیت فیزیکی آنها تغییر کند، در واقع شما توانسته اید ذهن آنها را باز کنید. در این صورت آنها شما را بهتر قبول خواهند کرد و احتمال بیشتری برای بله گفتن آنها وجود دارد. در این صورت فقط شنونده نیستند بلکه گوش خواهند داد.

درباره مترجم و ویراستار

طلوع یک خَیّر!!!

By مقالات تخصصی بازاریابی No Comments

تازه از مکتب خانه دانشگاه خلاص شده بودم و هوای حرف های “کاتلر” در ذهنم بی داد می کرد که تو باید چنین و چنان کنی…. در همین حال و هوا بودم که یکی از دوستان خوبم دستم را گرفت و گفت فلانی بیا تو را پیش یک مولتی میلیاردر کریم ببرم!!! گفتم خودش است؛ فرصت فقط یکبار نصیب آدم می شود. الآن وقتشه که یک Business توپی را شروع کنی و تمام آنچه را در مکتب خانه فراگرفته ای به رخ همه بکشی ….

زنگ درب خانه را زدیم…. مردی کهن سال، اما جوان دل، با صورتی خندان درست مثل عکس “آلن پیز” سایت مستر ویزیتور درب را باز کرد… بفرما زد و رفتیم تو… خانه ای قدیمی، متعلق به دوره ی قاجاریه، با یک حیاط بزرگ و درختان تنومند همچون صاحب خانه اش که در دل حرف های زیادی داشت…

صاحب خانه، مرد دست و دلبازی است که اکثر مردم محله پامنار و منطقه تیمچه بازار تهران نام او را می شناسند. “حاج علی کاظمی” یک مولتی میلیاردر داش مشتی! کسی که در اوج قدرت مالی، زندگی در پایین شهر تهران را به زندگی در برج های زعفرانیه ترجیح می دهد. او به همراه سه فرزند پسر و خانواده هایشان در این عمارت قدیمی سکنا گزیده، درست مثل فیلم پدر سالار

به خودم می گفتم، رفیق این هم جا بود ما را آوردی؛ یک خونه کلنگی با زیلوهای ساده و ۴ تا مبل مندرس قدیمی… این مولتی میلیاردر که می گفتی همین بود!!! رفیق ما از حاج علی خواست تا سفره دلش را باز کند و رمز موفقیتش را بگوید… حاج علی هم در حالی که در اوج قدرت جلوی صندلی نشسته بود(انگار کتاب زبان بدن آلن پیز را خوانده بود) شروع کرد به ایراد سخنرانی

IMG_6781

– ما که هیچی نداریم؛ هر چی هست از اوستا کریمِ(خدای بزرگ)؛ اما داستان ما اینجوری شروع شد که پدر و مادرم تابستان ها مرا می فرستادن سر کار تا سَرَم گرم شود؛ راستش علاقه زیادی به درس نداشتم و تا کلاس ۹ بیشتر نخواندم. البته کلاس ۹ زمان ما معادل فوق لیسانس شماهاست.. من متولد ۱۳۲۶ هستم… خلاصه سال ۱۳۴۲ بود که به طور رسمی وارد بازار شدم و اول رفتم بازار جعفری اونجا زیرپیراهنی می فروختم،؛ مدتی بعد رفتم تو صنف مبل سازی و بعد باز کارم را عوض کردم … در همین شرایط بود که بزرگترین پشتوانه خود را از دست دادم یعنی پدرم را …. شرایط سختر شد ازدواج هم کرده بودم. یادم هست ۲ سال در همین پامنار یک مغازه کوچک زدم اول آهن فروشی بود، بعد ایرانیت فروشی کردمش ولی کار نچرخید هر چه زدم نشد… شرایط خیلی سخت بود تا اینکه بعد از انقلاب زدم توی کار طلق و پلاستیک های سقف های کاذب که شکر خدا این کار گرفت. من هیچ ندارم و هر چه دارم از لطف خداست.

گفتم ok حاجی گرفتم…. می شه حالا رمز موفقیتت را بگویی؟؟؟

گفت والا نمی دانم! ما به این در و اون در زدیم خدا هم یه حالی داد و شدیم این!!! فقط یک چیز را می دانم من هرچی دارم از لطف مردم است. همیشه بین مردم بوده ام و هستم و خواهم بود و این را فراموش نخواهم کرد.

کلی با خودم کلنجار رفتم که یک ربطی بین این روش حاج علی و آنچه در مکتب خانه دانشگاه آموخته بودم پیدا کنم… کاش می شد “کاتلر” جان یک تُک پا می آمد تیمچه بازار تا من حاج علی را به او نشان دهم مردی که هیچ یک از  کتاب های بازاریابی او را نخوانده اما به گفته هایش عمل کرده

اگر CRM را می خواهیم رعایت کنیم؛ اگر می خواهیم فنون جذب مشتری را فرا بگیریم و اگر می خواهیم زبان بدن مشتریان خود را درک کنیم باید مدل و الگوی خود را حاج علی قرار دهیم که با تکنیک های خود قلب همه را فتح کرده… وقتی در محیط بازار با او قدم می زدیم لحظه ای نبود که کسی به نشان احترام دست بر سینه نگذارد و به او سلام نکند… از صورت های مردم می شد دید که چقدر او را دوست دارند چراکه حاج علی دست هیچ فقیری را رد نمی کند و ….(او به ما اجازه نداد که از کارهای خیرش چیزی بگوییم)…. دعای مردم بدرقه راه پر خیر و برکتش…


مصاحبه خواندنی دیگر؛ بر ساحل آرامش

شماره تماس جهت مشاوره!