Skip to main content
Tag

مشتری

فاکتورهای کلیدی فروش

By مقالات تخصصی بازاریابی No Comments

ما اول باید بدانیم که چه می خواهیم، اگر آنچه را که می خواهیم در ذهنمان تصور کنیم و آن را باور داشته باشیم، به نتایج کلیدی و تعیین کننده ای در کار فروش خواهیم رسید. از طریق تحقیقات بازاریابی(Marketing Research) می توان به هفت زمینه مهم در کار فروش دست یافت مانند: محیط بازار، مشتریان، پاسخگویی به اعتراضات، رقبا و …. ما می توانیم با تمرین و پشتکار در هر کدام از این مهارت ها به سطح مورد قبولی برسیم. در دنیای کنونی تمامی شرکت های موفق یک وجه اشتراک دارند و آن توجه به مشتری و بازار می باشد. ما باید در ذهن خود یادگیری و تمرین را مرور کنیم چرا که تصویر ذهنی بد در کار فروش، ما را از انجام آن فعالیت منع می کند.

  • مهارت لازم را بدست آوریم (Taking Necessary Skills)

برای از بین بردن ترسهای ناشی از شناخت ناکافی در کار فروش باید مهارت لازم را بدست آوریم. راههای گوناگونی در این زمینه وجود دارد، مانند: کتابها، نرم افزارها و دوره های آموزشی و… در حقیقت با شناسایی نقاط قوت و ضعف شرکت ها و ارزیابی فرصتها و تهدیدات، امکان شناسایی ظرفیت های مطلوب به وجود می آید. می توانیم راه برقراری ارتباط اثر بخش(Effective Communication) با مشتریان اعم از عمده فروشان، خرده فروشان و مصرف کنندگان نهایی را بیاموزیم، به عنوان مثال: با ارزیابی نیاز، خواست و ترجیحات مشتریان و تمرکز و یا پراکندگی جغرافیایی آنها می توانیم به طرز مؤثری مشتریان احتمالی خود را پیدا کنیم. برای برطرف کردن شکایات مشتریان می توانیم فهرستی از شکایات مشتریان طرح کنیم و سیستم مدیریتی شرکت(Management Company Teams) را بررسی و علل این نارضایتی ها را بسیج کنیم. همچنین می توانیم با ارائه خدمات آزمایشی، واکنش مشتریان را در مورد محصول یا خدمت جدید ارزیابی کنیم.

  • در کارمان بهتر شویم (Being Better In Our Job)

روی نیازها و خواسته های مشتری تمرکز کنیم، تقاضا را پیش بینی و آنها را برآورده سازیم، زیرا وقتی خواسته مشتری را نشناسیم نمی توانیم از مزایای محصول یا خدمتمان برای او صحبت کنیم. مشتری تنها زمانی جذب می شود که به او بگوییم آنچه شما به او ارائه می کنیم چگونه زندگی یا کسب و کار او را بهتر می کند. مهارت گوش دادن (Listening Skill) در ارتباط با مشتری مهم است چرا که مشتری مدت زمان کوتاهی را به دقت گوش می دهد و وقتی که صحبت ما طولانی شود دیگر گوش نمی دهد و در نظر مشتری ما خیلی حرف می زنیم.

همچنین با شناخت استراتژی بازاریابی می توانیم یک قدم به سوی بهتر شدن کار خود برداریم. در هر استراتژی بازاریابی چهار عامل(محصول، قیمت، توزیع، ترویج) مورد ارزیابی قرار می گیرد که به آمیخته بازار یابی(Marketing Mix) مشهور است. پس می توان نتیجه گرفت با شناخت بازار، اطمینان ما نسبت به توانایی های خود بیشتر شده و همچنین اعتماد به نفس ما افزایش می یابد و موفقیتمان بیشتر می شود.

برگرفته از کتاب روانشناسی فروش، نوشته برایان تریسی


مثل مشتری فکر کنیم

By مقالات تخصصی بازاریابی No Comments

در ادامه مطالب گفته شده در پست قبلی اینبار قصد آن را داریم که به تشریح درس دوم Six Lessons in CEM بپردازیم:

  • درس دوم: THINK LIKE THE CUSTOMER

قبل از انجام هر کاری اطمینان حاصل کنید که همه کارکنان اهمیت مدیریت تجربه مشتری را به عنوان یک فرهنگ فهمیده باشند و این درک در سازمان، درونی شده باشد.این کار از طریق معیار های زیر قابل انجام است:

  • تجزیه و تحلیل کامل بینش مشتری در سراسر سازمان
  • توسعه استراتژی تجربه مشتری به منظور همسویی با استراتژی شرکت
  • تعیین استانداردهای گسترده و ماندگار برای تجربه مشتری
  • به اشتراک گذاشتن تجربه مشتری با تمام کارکنان
  • مقایسه کیفیت های تجربه مشتری
  • جمع آوری معیارهای عملیاتی تجربه مشتری
  • اتصال تجربه مشتری به شرکت های بزرگ
  • بررسی منظم پروژه/ معیارهای تجربه مشتری

“بزرگترین چالش،ترجمه موارد بالا به عمل است”

تمرکز کارکنان جدید باید روی این باشد که مشتریان آنها که هستند و چه می خواهند. جایگاه همه کارکنان(مستقیم و پشتیبانی) باید در فکر مشتری باشد نه فقط اینکه مقابل او بشینند تا بتوانند نیاز او را در صدایش بشنوند، این فرایند باید به طور فراگیر در سازمان اجرا شود. بعضی از گروههای تجربه مشتری یک برنامه آموزشی به نام  call را خلق کردند، در این برنامه، مدیران اجرایی باید همزمان با کارمندان پشتیبانی تماس های تلفنی مشتریان را پاسخ دهند. با این کار مدیران دو مورد را درک خواهند کرد:

  • صدای مشتری (فکر کردن مثل مشتری)
  • صدای کارمند خود(درک نحوه حمایت از مشتری)

شرکت پیشرو تمایل به استفاده از مجموعه ای کامل از شیوه های تجربه مشتری دارند. آنها به طور منظم استراتژی تجربه مشتری را با استراتژی شرکت، پاداش و…مقایسه و اندازه گیری می کنند و گزارش تلاش های آنها حاکی از آن است که این مجموعه منسجم در موقعیت بهتری در دستیابی به حداکثر منفعت می باشد.


ارزش آفرینی Holding

By مقالات تخصصی بازاریابی No Comments

شرکت هلدینگ (Holding company) شرکتی سهامی است که دارای شرکت‌های زیر مجموعه دیگر بوده و کنترل شرکت‌های زیر مجموعه مستقیماً زیر نظر مدیران و هیئت مدیره شرکت اصلی است. برنامه ریزی یک هلدینگ برای ارتقای بهره وری، براساس نوع تمرکز و تسلط هلدینگ بر شرکت های زیر مجموعه خود انجام می شود. تمرکز و تسلطی که براساس دوره های مدیریتی مختلف تجربه شده، در نیم قرن گذشته با تغییراتی مواجه شده و در نهایت، در وضعیت موجود و فعلی بر اساس مجموعه ای از یافته های علمی و در عین حال، تجربه هایی ناشی از آزمون و خطا به الگوها و مدل هایی رسیده است که عمده هلدینگ های فعال در فضای اقتصاد، صنعت و تجارت دنیا براساس آن عمل می کنند.

بی گمان ارزش آفرینی، هدف نهایی هلدینگ ها در تدوین استراتژی به شمار می آید، هدفی که برای دستیابی به آن، الگوها و راهکارهای متعددی در دوره های مختلف تدوین و آزمایش شده است. مهم ترین نکاتی که باید در هلدینگ برای افزایش ارزش آفرینی به آن ها توجه کرد، عبارت اند از:

  1. نفوذ انفرادی
  2. نفوذ اتصالی
  3. نفوذ عملیاتی و خدماتی
  4. نفوذ توسعه ای

روشن است که هر کدام از این شرایط نفوذ، باید براساس کارکردهایشان در دوره های مختلف از سوی هلدینگ به کارگرفته شوند.

در نفوذ انفرادی، باید دقت شود با گماردن افراد در پست های مدنظر و در عین حال جابه جایی در پست هایی که به نظر لازم می رسد، حوزه های دخالت و تاثیرگذاری هلدینگ مشخص و ترسیم شود. مهم ترین حوزه هایی که باید بر آن ها نظارت کامل داشت عبارت اند از: حوزه عملکردی، حوزه سرمایه گذاری کلان، انتخاب و جایگزینی مدیران ارشد، تعیین استراتژی بازار ـ محصول و در نهایت توسعه نیروی انسانی. با همین سیاست، هلدینگ باید با روش نفوذ انفرادی، افراد را در پست های مدنظر گزینش، راهبری یا حتی جابه جا کند. در این روش باید رویکردهایی را در نظر داشت، ولی پیش از اتخاذ این رویکردها در شرکت های زیرمجموعه، باید سطح سرآمدی نظام منابع انسانی، سازمان ها و نوع تعامل استراتژیک آن ها تعیین شود.

هم زمان با پیشبرد نفوذ نوع اول(نفوذ انفرادی)، هلدینگ ها باید روش های نفوذ اتصالی را نیز اعمال کنند که طی آن، ستاد با اتخاذ مکانیزم های اتصالی بین کسب و کارها و زیر مجموعه های خود، هم افزایی مجموعه را تقویت می کند. هلدینگ در این مدل از نفوذ، باید تلاش کند تا از طریق بهبود ارتباطات و فرهنگ رفتار سازمانی بین شرکتی موجود میان شرکت های مختلف زیر مجوعه خود، ارزش خلق کند. در واقع، اگر بخواهیم به شکل ساده به این نوع از نفوذ نگاه کنیم، مجموعه ای از افراد در ذهن متبادر می شوند که هر کدام به تنهایی ارزش هایی را خلق می کنند، ولی در صورت انجام کار همان افراد به طور گروهی ارزش خلق شده توسط گروه، از مجموع ارزش هایی که هر یک از افراد گروه به تنهایی خلق کرده اند بیشتر است و در واقع، این همان چیزی است که به آن سینرژی می گوییم.

هلدینگ باید با به کارگیری روش های تشویقی، ایجاد فرآیندهای تصمیم گیری، ایجاد ساختارهای ویژه، طراحی خط مشی ها و دستورالعمل های جدید و از این دست روش ها،کانال ارتباطی و هماهنگی میان شرکت های زیر مجموعه را ایجاد کند تا در نتیجه آن هم افزایی ایجاد شده و ارزش آفرینی در شرکت های زیر مجموعه هلدینگ محقق شود. کارکرد دیگر این نوع از نفوذ، به اشتراک گذاری دانش و منابع و نیز شناسایی رویکردهای برتر و یادگیری از الگوهای عملیاتی نظام منابع انسانی است.

هلدینگ ها برای اجرای این نوع نفوذ از دو راهکار استفاده می کنند: مشارکت دادن هرچه بیشتر مدیران در کمیته ها و کارگروه ها به تناسب زمینه تخصصی شان و در عین حال،تعریف مکانیزم های انگیزشی برای حضور کارشناسان و تعریف برنامه های عملیاتی در کمیته ها. به این ترتیب، هلدینگ هم مدیران زیر مجموعه را در تصمیمات خود مشارکت می دهد و هم با ایجاد انگیزش، از توان اجرایی و عملیاتی آن ها در این کمیته ها استفاده می کند.

اهمیت شناخت Body Language

By مقالات تخصصی بازاریابی No Comments

با توجه به اینکه در پست های قبلی سایت مستر ویزیتور در مورد ضرورت و اهمیت شناخت زبان بدن کمتر بحث شده بود، تصمیم گرفتم در این پست از زاویه ای دیگر اهمیت شناخت Body Language را برای یک مستر ویزیتور حرفه ای تبیین کنم.  در دنیای امروز برای برقراری ارتباط موثر با مشتری، حائز اهمیت است که حداقل درک کلی از  هر یک از حالات غیر کلامی او داشته باشیم. باید بتوانید از روی نشانه های غیر کلامی بدن او به مشکلاتش پی ببریم. از این به بعد به وضع ظاهری افراد، به طرز راه رفتن آنها که گویی بار دنیا را به دوش می کشند، توجه کنید؛ همچنین به نشانگرهایی، دقت کنید که نشان می دهند شخص، کل حقیقت را بیان نمی دارد. این علائم و نشانگرها بسیار ساده اند؛ مثل نحوه پاسخ دهی فرد به سوال، خاراندن گردن و یا مالیدن بینی و یا عدم برقراری تماس چشمی.

وقتی در حال صحبت کردن با مردم هستید به سیگنال های زبان بدن آن ها توجه کنید. اگر وقت نداشته باشند خسته یا علاقه مند به آنچه می گویید نباشند حرکات بدنشان خیلی از حقایق را به شما خواهد گفت. آن ها خستگی خود را از طریق بی قراری، عوض کردن مرتب جا، رفتن به طرف در خروجی، مرتب کردن لباس و به این طرف و آن طرف نگاه کردن، به شما خواهند فهماند. از طرف دیگر، اگر به آنچه می گویید علاقه مند باشند، علاقه خود را از طریق گوش دادن به حرف های شما، به شما نشان خواهند داد. خواهید دید که مرتب تماس چشمی با شما دارند. صندلی خود را به صندلی شما نزدیک می کنند. به سمت شما خم می شوند و به دقت به حرف های شما گوش می دهند.

آیا ناخود آگاه بودن این اعمال، نومید کننده نیست؟ به خاطر داشته باشید که افکار شما قادر به تغییر حالت چهره و گاهی، قادر به تغییر وضع کل بدنتان است. اگر نسبت به فرد یا موقعیتی، افکار منفی داشته باشید ممکن است این افکار و نگرش منفی در چهره شما، ظاهر گردد. البته می توانید با استفاده از ضمیر خودآگاه، آن را به کنترل خود در بیاورید. متخصصان در برقراری ارتباط تقریبا به طور کامل می توانند احساسات خود را مخفی کرده و به طور ارادی لبخند بر لب داشته باشند. لبخند زدن نسبت به اخم کردن مقبولیت بیشتری داشته و برای لبخند زدن ماهیچه های بیشتری باید درگیر شوند. بنابراین، برای همه آن هایی که تنبل هستند، لبخند، جذابیت خاص خود را دارد.

برگرفته از کتاب هنر ارتباط موفق ریچارد دنی


 

Segmentation بر اساس میزان وفاداری

By مقالات تخصصی بازاریابی No Comments

یکی از موثرترین مشخصه ها در Segmentation رفتاری بازار، بحث وفاداری مشتریان می باشد. وفاداری مشتریان، امروزه، کلید موفقیت تجاری محسوب می شود. با افزایش وفاداری مشتریان سهم بازار و میزان سوددهی بنگاه اقتصادی بالا می رود؛ درک بازار با برنامه ریزی و اتخاذ استراتژی های مناسب جهت وفادار کردن مشتریان و افزایش نرخ وفاداری آنها، منافع بلندمدت برای بنگاه های اقتصادی به وجود می آورد. با پیشرفت فناوری و رقابتی تر شدن شرایط بازار در بخش های مختلف تولیدی و خدماتی، مشتری وفادار به عنوان سرمایه اصلی هر شرکتی محسوب می شود.

“ریچارد اولیور” مفهوم وفاداری را به این شکل تعریف می کند: حفظ تعهد عمیق به خرید مجدد یا انتخاب مجدد محصولات یا خدمات، به طور مستمر در آینده، به رغم اینکه تأثیرات موقعیت و تلاش های بازاریابی، به صورت بالقوه می تواند باعث تغییر در رفتار مشتری شود. یک بازار را می توان بنابر الگو های وفاداری مصرفی قسمت بندی کرده و به تعبیری دیگر می توان برحسب وضعیت وفاداری مشتریان، آنها را به چهار گروه تقسیم کرد:

  1. وفاداران یکپارچه: مصرف کنندگانی که همیشه یک نام تجاری را می خرند.
  2. وفاداران انشعابی: مصرف کنندگانی که نسبت به دو یا سه نام تجاری وفا دارند.
  3. وفاداران انتقالی: مصرف‌کنندگانی هستند که وفاداریشان از یک نام تجاری به سوی نام تجاری دیگر تغییر می‌کند.
  4. افراد متغیر: مصرف‌کنندگانی هستند که نسبت به یک نام تجاری هیچ‌گونه وفاداری نشان نمی‌دهند؛ این افراد به دنبال قیمت فروش پایین‌تر بوده و یا به دنبال تنوع هستند.

یک شرکت موفق می تواند با تجزیه و تحلیل میزان وفاداری مشتریان خود نسبت به کالا و خدماتش درس های فراوانی بیاموزد:

  • شرکت با مطالعه وفاداران یکپارچه نسبت به نام تجاری خود به نقاط قوت خود پی می برد.
  • شرکت با مطالعه وفاداران انشعابی خود می تواند نام های تجاری را که با نام او بیشتر در رقابت اند مشخص کند.
  • شرکت با زیر نظر قرار دادن مشتریانی که نام تجاری او را نمی خرند و به دیگر نام های تجاری روی می آورند، می تواند به نقاط ضعف بازاریابی خود پی ببرد و درصدد اصلاح آن برآید و با راه اندازی حراجی های فراوان می تواند عوض کنندگان را به سمت خود جلب کند.

برگرفته از کتاب بازاریابی بین الملل دکتر میرزا حسن حسینی


 

چهار ثانیه اول …

By مقالات تخصصی بازاریابی No Comments

ظاهر و زبان بدن شما به سرعت مشخص می نماید که آیا مورد پسند واقع شدید یا نه، و آیا می توانید دیگران را متقاعد سازید یا خیر. شما کمتر از ده ثانیه یا به طور منطقی چهار ثانیه زمان دارید تا اولین تأثیر مثبت را بر افرادی بگذارید که شما را می بینند. وقتی اولین بار با فردی ملاقات می کنید میلیون ها سلول عصبی در مغز شما شروع به فعالیت می کند مغز شما بلافاصله بیدار می شود و به سرعت می خواهد فرد را در گروهی خاص قرار دهد؛ او شبیه چه کسی است؟ آیا فرد خوبی است؟ جذاب است؟ چه چیز خاص و جالب توجه در او وجود دارد؟ چه چیزی در او آشناست؟… همه این کارها بدون فکر و آگاهی انجام می گیرد.

همه این بررسی ها و طبقه بندی ها در کمتر از چهار ثانیه و گاهی کمی بیشتر انجام می گیرد اما در همین لحظه اول ملاقات، تأیید یا انکار بسیار نیرومندی وجود خواهد داشت. فقط جواب، بله یا خیر است. ربطی هم به اعتقادات مذهبی، گرایشات سیاسی، خدمات و محصولات مربوط به فرد ندارد. روش طبقه بندی مغز برای سنجش فرد در ذهن بدین صورت است که در مرحله اول فرد از لحاظ موقعیت اجتماعی و قدرت و درمرحله دوم از لحاظ جذابیت سنجیده می شود. مغز در چند ثانیه اول اطلاعات زیادی را از طرف مقابل پردازش می کند؛ بخش های مختلف مغز خیلی سریع همه این مسائل را می بیند و طبقه بندی می کند و در گروه مربوطه قرار می دهد.

واکنش «پذیرش/عدم پذیرش» لحظه ای و ناخود آگاه است؛ شما حتی از تصمیمی که می گیرید خبر ندارید، مگر در مواردی که فرد سراپا شور و اشتیاق باشد. در کل به نظر منطقی نیست که فردی شما را برای یک شغل یا یک معامله و هر چیز دیگر خیلی سریع و بر اساس برداشت فوری ارزیابی کند اما هر انسان زنده ای این ارزیابی های ناخود آگاه را انجام می دهد.

برگرفته از کتاب علم نفوذ در دیگران، نویسنده: کوین هوگان، مترجم: زینب لامعی.


یک فرهنگ مشتری محور ایجاد کنیم

By مقالات تخصصی بازاریابی No Comments

در ادامه مطالب گفته شده در پست قبلی اینبار قصد آن را داریم که به تشریح درس اول Six Lessons in CEM بپردازیم:

  • درس اول: CREATE A CUSTOMER-CENTRIC CULTURE

برخی از شیوه های موثر مدیریت تجربه مشتری CEM به کمک ایجاد یک فرهنگ سازمانی که به طور بسیار دقیق(Laser-Focused) متمرکز بر مدیریت تجربه مشتری می باشند، قدم نخست را بر می دارند. “جای تعجب نیست که لزوما موثرترین راه، رایج ترین و بهترین آن نخواهد بود” میزان موثر بودن راه کارهای اجرا شده، در حال اجرا و پیش بینی شده(آینده) را می توان با معیار های زیر سنجید:

  • همسو بودن پاداش شرکت به معیارهای تجربه مشتری
  • برقراری ارتباط اهمیت تجربه مشتری به همه ذینفعان
  • توسعه استراتژی تجربه مشتری به منظور همسو کردن آن با استراتژی شرکت
  • به اشتراک گذاشتن معیارهای تجربه مشتری با تمام کارکنان
  • پاسخ به بازخورد تک تک مشتریان
  • آموزش کارکنان جدید و موجود در مهارت های تجربه مشتری

یکی از بزرگترین فرصت ها ساختار پاداش دهی است. تنها یک چهارم شرکت ها، اتصال ساختارهای رسمی پاداش به عملکرد تجربه مشتری را باور دارند. با مدیریت تجربه مشتری(CEM) شما به آنچه تشویق کرده اید می رسید. “در شرکت های پیشرو نتیجه کار با معیار رضایت و تجربه مشتری اندازه گیری می شود” در فرهنگ مشتری محور، تجربه مشتری(EM) خود یک اولویت استراتژیک است و بستن غرامت به معیارهای تجربه مشتری باعث می شود  که تمرکز بر مشتری و نتایج آن از مدیریت ارشد تا سطوح پایین در اذهان حک شود. در واقع پاداش کارکنان و مدیران اجرایی بر اساس نتایج تجربه مشتری بنا شده است. در یک شرکت پیشرو با مدیریت دارایی های رسمی و سازمانی، تیم های فروش نیاز به یک رویکرد ساخت یافته تر و به فرآیندهای تجربه مشتری با قابلیت های شناخته شده درون سازمانی نیاز دارند، اما به جای راه اندازی یک فروشگاه تجربه مشتری در فروش، CEM را به عنوان یک گروه جدید در مدیریت کسب و کار در استراتژی شرکت قرار می دهند با هدف زیر:

“کمک به استفاده بهتر از ابتکارات تجربه مشتری در سفارش ها برای تولید و ادامه همکاری با مشتری با دیدی بی طرفانه “


صنعت تلفن همراه

By مقالات تخصصی بازاریابی No Comments

جای هیچ شکی نیست که اولین چیزی که ما در اول صبح از آن استفاده می کنیم تلفن همراه است. این روزها استفاده از تلفن همراه آنقدر معمول شده که ما اصلا یاد زمانی نمی افتیم که تلفن همراه نداشتیم و بنابراین اصلا به این فکر نمی افتیم که این تلفن ها از اول وجود نداشته اند. تلفن همراه به عنوان یک بخش جدا ناپذیر از زندگی ما تبدیل شده به گونه ای که به جرأت می توان گفت انجام امور بدون آن میسر نیست. در واقع از خصوصی ترین تا عمومی ترین لحظه های زندگی ما حضوری همه جانبه دارد که این امر باعث دگرگونی زیادی در زندگی روزمره هریک از ما شده است.

تلفن همراه در دهه اخیر به شدت جای خود را در بین افراد خانواده به ویژه جوانان در سطح جهان و نیز ایران باز کرده است. گسترش تلفن همراه حاکی از آن است که تاکنون هیچ فن آوری در طول تاریخ بشر، به شدت این فن آوری در جامعه فراگیر نشده به گونه ای که طی یک مقطع زمانی ده ساله افزایش تلفن همراه سه برابر سریعتر از سیستم های مخابراتی دیگر مانند تلفن ثابت و اینترنت بوده است.

همانطور که مطلع هستید امروزه دسترسی به وب سایت، پرداخت قبوض، انتقال وجه نقد، چک کردن حساب و موارد دیگر از طریق تلفن همراه انجام می گیرد، این فن آوری نه تنها رفتار پرداخت ما را تحت تأثیر قرار داده بلکه باعث تغییر راه ما در برقراری ارتباط با مردم و شرکتها شده است. با توجه به گزارش اتحادیه بین المللی مخابرات، ۹۰ درصد از جمعیت جهان به شبکه های تلفن همراه دسترسی دارند. دستگاه های تلفن همراه تقریبأ جایگزین رایانه های شخصی، دوربین عکاسی و دستگاه های پخش فیلم و موسیقی  شده اند، تحلیلگران معتقدند تلفن همراه تاثیرات مثبت و منفی بر زندگی انسان دارد که در ادامه آنها را بیان می کنیم.


Balanced Scorecard

By مقالات تخصصی بازاریابی No Comments

در عصر اقتصاد مبتنی بر دانش، فعالیتهای ارزش آفرین سازمانها فقط متکی به دارایی های مشهود آنها نیست. امروزه دانش و قابلیت کارکنان، روابط با مشتریان و تامین کنندگان، کیفیت محصولات و خدمات، فناوری اطلاعات و فرهنگ سازمانی، دارایی هایی به مراتب ارزشمندتر از دارایی های فیزیکی اند و قدرت اصلی ارزش آفرینی آنها را رقم می زند. امروزه بیشتر فعالیتهای ارزش آفرین سازمانها حاصل همکاری های بین وظیفه ای(Cross Functional) و ارائه راه حلهای یکپارچه به مشتریان و ذینفعان است. در اوائل دهه ۱۹۹۰، رابرت کاپلان استاد دانشکده ی بازرگانی دانشگاه هاروارد باتفاق دیوید نورتون مدیر شرکت تحقیقاتی KPMG طرحی تحقیقاتی در مورد علل توفیق دوازده شرکت برتر آمریکایی و مطالعه روشهای ارزیابی عملکرد در این شرکتها آغاز کردند. این دو اقتصادان سازمان ها را از چهار زاویه دید یا منظر(Perspective) مورد ارزیابی قرار دادند:

  • منظر مالی(Financial Perspective) افزایش درآمد؛ افزایش سود و بهبود نتیجه مالی
  • منظر مشتری(Customer Perspective) ایجاد ارزش برای مشتریان با ارائه ی محصولات و خدمات با قیمت مناسب
  • منظر فرآیندهای داخلی(Internal Processes Perspective) بهبود در فرآیندهای عملیاتی به منظور ارتقاء کیفیت
  • منظر یادگیری و رشد(Learning & Growth Perspective) ایجاد فضای مناسب برای نوآوری و خلاقیت

کاپلان ونورتون این روش ارزیابی عملکرد را Balanced Scorecard یا روش ارزیابی متوازن نامیدند. بخش بازاریابی و پالایش آمریکای شمالی شرکت نفت موبیل در سال ۱۹۹۲، شرکت نفت موبیل با گردش ۱۵ میلیارد دلار در سال از لحاظ سود آوری در صنعت خودرو در رتبه آخر قرار داشت، با بازده سرمایه ی پایین و غیر قابل قبول، نیازمند تزریق ۵۰۰ میلیون دلار از سوی شرکت مادر بود تا فقط بتواند تجهیزات خود را نگهداری کرده و ارتقاء دهد. در سال ۱۹۹۴ روش ارزیابی متوازن به منظور مدیریت و اشاعه ی استراتژی جدید بکار گرفته شد؛ نتایج به سرعت بدست آمد؛ پس از عملکرد پایین تر از میانگین، شامل رتبه بندی آخر در میان گروههای مشابه خود در صنعت طی سالهای ۱۹۹۲ و ۱۹۹۳، شرکت موبیل توانست در سال ۱۹۹۵ با سودی که ۵۶ درصد بالاتر از میانگین صنعت بود، جایگاه نخست را در صنعت بدست آورد.

mobil

همانطور که در شکل مشاهده می شود این چرخش طی دو سال از مطرح شدن استراتژی جدید، سازماندهی جدید و بکارگیری فرایند مدیریت عملکرد براساس روش ارزیابی متوازن، حاصل شد. نکته مهمتر این است که موبیل توانست رهبری صنعت را برای چهار سال متوالی دیگر حفظ کند. Brian Baker  معاون مدیر ارشد اجرایی این واحد در اوائل سال ۱۹۹۸ در خصوص موفقیت سازمان خود چنین گفت :در سال ۱۹۹۷، ما برای سومین سال متوالی رتبه ی اول را در صنعت بدست آوردیم که برای یک شرکت نفتی بزرگ غیر قابل تصور است …. امتیاز این موفقیت را باید به روش ارزیابی متوازن داد که این روش را ما یک چارچوب فکری برای عملکرد خود ساختیم.

برگرفته از کتاب سازمان استراتژی محور تالیف رابرت اس.کاپلان و دیویدپی. نورتون


 

به حالات سر و گردن مشتری توجه کنیم!

By مقالات تخصصی بازاریابی No Comments

بعضی حرکات و حالات سر و گردن ، بیان کننده مطالبی هستند که در اینجا به برخی از آنها اشاره می کنیم که می تواند برای بازاریابان مورد استفاده قرار بگیرد.

  •  تکان دادن سر به بالا و پایین

نشان دهنده تأیید یک مساله است و در اغلب فرهنگ ها و جوامع معادل کلمه “بله” می باشد. نکته مورد توجه درباره این حرکت غیرکلامى آن است که افراد کر و لال نیز از این حرکت براى تأیید استفاده مى کنند.

  • تکان دادن سر به سمت چپ و راست

دراغلب فرهنگ ها این حرکت نشانه نفى و معادل کلمه ” نه”  در زبان است. این حرکت نیز ذاتى است، مثلا نوزادان که قدرت تکلم ندارند با حرکت سر به چپ و راست، سیر بودن خود را به مادر می فهمانند.

 نگه داشتن سر به سمت بالا

نشان دهنده دیدگاه منفی یا تکبر آمیز فرد نسبت به طرف مقابلش می باشد. مثلاً اگر یک بازاریاب نتواند مخاطبانش را متقاعد کند، ممکن است با این عکس العمل از سمت آن ها روبه رو شود.

  •  کج کردن سر به یک طرف

زمانى که افراد به طرف مقابلشان علاقه مندند، این حرکت را از خود بروز مى دهند. مثلاً دو دوست یا یک زوج هنگامیکه در مورد موضوعى باهم گفت و گو مى کنند، ممکن است به نشانه علاقه به حرف هاى یکدیگر، از این حالت استفاده کنند. هر بازاریاب، در حال گفت و گو و معرفى کالا یا خدمت با دیدن این حرکت از طرف مقابل، مى تواند به موفقیت خود و جلب علاقه خرید طرف مقابل پى ببرد.

  •  گرفتن سر رو به پایین

نشان دهنده، خشمگین  و عصبانی بودن فرد است و نظر منفی فرد در رابطه با یک مساله را می  رساند. گاهی ما برای پنهان کردن شدت عصبانی خود از این حرکت استفاده می کنیم. بازاریابان ماهر با دیدن چنین حرکتى، باید بتوانند قبل از معرفى کامل کالا یا خدمت، نظر مساعد آن ها را جلب کنند.

  •  قرار گرفتن سر به طور معمول و راست

وقتى مخاطب از روبه رو به صورت بازاریاب نگاه مى کند، بیان کننده حالتى خنثى مى باشد.

  •  قرار دادن هر دو دست پشت سر

افرادى که اعتماد به نفس زیاد دارند و نسبت به دیگران احساس برترى و سلطه گرى دارند و یا ابراز فضل و دانایی می کنند بیشتر از این حرکت استفاده می کنند. این حرکت را اغلب در هنگام مواجه با وکیلان، مدیران شرکت ها و حسابداران مشاهده می کنیم.

حتماً به یاد دارید که در مطالب قبلی بیان کردیم ، براى قضاوت در مورد یک برخورد، باید کل حرکات و کلمات و لحن فرد را مد نظر قرار داد و سپس حرکت او را تفسیر کرد، زیرا ممکن است هر یک از این حرکات نشان دهنده معنی دیگری باشد و نباید از روی یک حرکت به تنهایی در مورد دیدگاه فرد نسبت به یک مساله قضاوت نمود. مثلا ممکن است قرار دادن دستان پشت سر به دلیل خستگی فرد باشد و وی بخواهد با  این کار از خستگى در ناحیه گردن بکاهد.

درباره نویسنده

شماره تماس جهت مشاوره!