هرگز فواید بلندمدت قابل اعتماد بودن را دست کم نگیریم. “جان ماکسول”
مدتی میشه که ذهنم درگیر مسئله ای شده… ما با دیگران به خصوص با مشتریانمان چطور برخورد می کنیم؟ برای اینکه جلب اعتماد کنیم باید چیکار کنیم؟ چیکار کنیم تا اطرافیانمون حرف دلشون رو به ما بگن و به قول معروف، با ما درد و دل کنن؟ با مطالعه به نتایج خوبی رسیدم… چند تا راهکار هست که دوست دارم شما هم بدونید…
فنون جذب مشتری در بازاریابی : جلب اعتماد
توصیه می کنم اول از همه یه راز یا موضوع کاملاً شخصی خودمون رو برای طرف مقابلمون بیان کنیم. این کار باعث میشه به دوستمون ثابت بشه که به اون اعتماد داریم، البته نباید طوری رفتار کنیم که دوستمون احساس کنه ما کسی هستیم که هر حرفی یا اتفاقی که در زندگیمون میفته رو برای دیگران میگیم یا به قول معروف سفره دلمونو پیش هرکسی باز می کنیم. وقتی که ما این حس اعتماد رو در طرف مقابلمون ایجاد میکنیم، طرف مقابل به مرور زمان این حس را نسبت به ما در خودش بوجود میاره.
نکته مهم اینه که: این حس اعتماد در طرف مقابل توسط ما ایجاد میشه .وقتی این حس برقرار بشه، خود به خود طرف مقابل از لحاظ روانی به ما نزدیکتر میشه و دوست داره ارتباط بیشتری با ما داشته باشه و گفتگو براش آسون تر میشه. مطمئناً بارها در زندگیتون با افرادی رو به رو شدین که تمایلی برای بیان رازشون به شما رو ندارن. به نظرتون علت چی میتونه باشه؟
- مهمترین دلیل میتونه خطا یا اشتباهی باشه که اونها انجام دادن و با گفتن اون احساس شرم میکن و خجالت زده میشن. راهکار چیه؟
تو این مورد ما میتونیم از خودمون شروع کنیم. با بیان مثالی از خطاهای گذشته خودمون طرفمون رو متقاعد کنیم که اشتباه برای همه هست. مطابق با شناختی که از رفتار طرف مقابل داریم، برخورد دوستانه باهاش داشته باشیم و صحبتمون رنگ و لعاب سرزنش نداشته باشه… این خیلی مهمه. حواسمون به انتخاب واژگانمون باشه، جوری حرف نزنیم که طرف مقابلمون مجبور به گفتن مسائلش بشه. هرکسی یه خصلتی داره شاید بعضی از افراد دوست نداشته باشن رازشونو به کسی بگن حتی اگه مرتکب خطایی هم نشده باشن.
- یکی دیگراز دلایلش میتونه خطر یا مشکلی باشه که اونها را تهدید میکنه. راهکار چیه؟
توصیه میشه در این مورد، بحث را عوض کنیم. وقتی صحبت عوض بشه و از موضوع دور بشیم، فرد راحت تر با ما حرف میزنه و ما از طریق صحبتهاش میتونیم بهش نزدیک بشیم و با کمی تلاش به عمقش دست پیدا کنیم و اون رو به خودمون نزدیکتر کنیم. خوبه که هرکسی در زندگیش یک محرم اسرار داشته باشه تا بتونه از تجربه و از پندهاش استفاده کنه.
- یک چیز مهم…
وقتی مشتری با ما درد و دل میکنه، در حقیقت ما رو انتخاب کرده چون بهمون اعتماد کرده، ما باید کاری کنیم که طرف مقابلون متوجه بشه که هدف از شنیدن صحبتهاش، فقط کمک کردنه نه کنجکاوی و دخالت. (البته این نکته رو بخاطر بسپاریم که صحبت کردن همیشه برای کمک کردن نیست، آدمها برای آروم شدن نیاز به هم صحبتی و هم نشینی دارن). چقدر خوب میشه اگه اعتمادی را که جلب کردیم به راحتی از دست ندیم.
برگرفته از کتاب: روشهای جذب ومتقاعد کردن دیگران، نوشته دکتر دیوید لیبرمن