هر بازاریاب باید مشتری خود را بشناسد تا بتواند با او به راحتی ارتباط برقرار کند. زیرا در این حالت است که می تواند نیاز ها و خواسته های او را برطرف کند. در این بین توصیفی که از مشتری می شود معمولا از یک تعریف مشخصی پیروی می کند که در تمام دنیا یکسان است.
“مشتریان ما افرادی هستند که نیاز ها و خواسته هایی دارند که باید بتوان این نیاز ها و خواسته ها را برطرف کرد.” این جمله توصیفی از معنای مشتری است، اما همان طور که بیان کردیم این یک توصیف است که با شناخت مشتریان تفاوت دارد. در واقع برخلاف توصیف مشتریان که یک توصیف عمومی و رایج است، شناخت مشتریان از یک راه یکسانی پیروی نمی کند!
مشتریان می توانند در سطوح مختلفی وجود داشته باشند. ممکن است مشتری شما دانشجو باشد یا می توانند جنسیت متفاوتی داشته باشند مثلا زن باشد یا مرد باشد. در این سطوح است که شما آنان را توصیف می کنید. با این وجود گرچه توصیف و شناخت دو مقوله جدا از هم هستند اما این دو موضوع به نوعی به یکدیگر مرتبط نیز هستند. در واقع شما پس از شناختی که با توصیف مشتری به دست می آورید و می تواند نشات گرفته از سن، جنس، تحصیلات، طبقه اجتماعی و… باشد می توانید به شناخت مشتری دست یابید و متوجه شوید او دقیقا چه نیاز هایی دارد. در حالت کلی تر هر سازمان یا شرکتی می تواند مشتریان خود را در چندین سطح توصیف نماید و سپس از روی توصیف مشتریان خود به شناخت آنان نائل آید.
در سطوح توصیف معمولا سطح جمعیت شناسی، روانشناختی و رفتار مورد برررسی قرار می گیرد. ویژگی های جمعیت شناختی به ما نشان می دهد که چه کسانی مخاطب محصولات ما هستند. ویژگی روانشناختی ما را متوجه این موضوع می کند که چرا آن ها محصولی را می خواهند و در نهایت رفتار مشخص می کند آن ها چه رفتاری را بروز می دهند. در واقع بررسی های جمعیت شناختی، رفتار و روانشناختی به توصیف مشتری می پردازند و پاسخ به هر کدام از این بخش ها ما را به شناخت مشتری می رساند.
گرچه توصیف و شناخت مشتریان تفاوت از زمین تا آسمان را دارد اما این دو مورد مانند دو قطعه آهنربا همدیگر را جذب کرده و در عین حال مکمل هم هستند.
- آقای بازاریاب = بازاریابی صنعتی
- موسسه تحقیقاتی ایده = تحقیقات بازار
ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید: کانال تلگرام آقای بازاریاب | پیچ اینستاگرام بزاززاده