Skip to main content

بازاریابی و فروش در عرض یک دقیقه

بازاریابی و فروش در عرض یک دقیقه

نماد بازاریابی یک دقیقه­ ای، برگرفته از یک ساعت دیجیتالی است. به این منظور که به ما یادآوی می کند که در طول روز حتی یک دقیقه هم که شده به چهره­ی کسانی که آنها را مدیریت می­ کنیم نگاهی بیندازیم و تشخیص بدهیم که آنها مهمتری دارایی ما هستند. تقریبا تمامی کسانی که به موفقیت می­ رسند، چه خودشان متوجه این موضوع باشند و چه نه، در واقع یک فروشنده­ و بازاریاب کارآمد هستند. صاحبان کسب و کارهای مختلف ارزش خدمات خود را به دیگران می­ فروشند. والدین موفق هدایت به سوی زندگی شاد و پویا را به فرزندانشان می­فروشند. رهبران موفق توانایی خود را می­ فروشند تا افراد را به خواسته ­هایشان برسانند. حتی دانشمندان موفق ایده­ های خود را به کسانی می­ فروشند که بودجه­ ی تحقیقاتی را فراهم می­ کنند تا آنها بتوانند به کار خود ادامه دهند.

انگار هر فروشنده یا بازاریاب باید در شغل خود آنقدر باهوش و سرسخت باشد که بتواند افراد را بر آن دارد که آنچه واقعا نمی­ خواهند، یعنی خرید را انجام دهند. به نظر می­ رسد بهترین بازاریابان هم راهی برای انجام این کار پیدا کرده ­اند. در واقع وقتی از تلاشمان برای به دست آوردن آنچه می­ خواهیم دست بر­ می­ داریم، و به دیگران کمک می­ کنیم تا به آنچه می­ خواهند برسند لذت بیشتری می ­بریم و موفقیت مالی بیشتری کسب می­ کنیم. در واقع مقصود ما از فروش این است که به افراد کمک کنیم تا به آن احساس­ های خوبی که می­ خواهند نسبت به چیزی که می­ خرند و نسبت به خودشان داشته باشند برسند.

روش­های یک دقیقه ای بر اساس این اعتقاد شکل گرفته­ اند که وقتی مشتری راضی است همه راضی هستند. رموز خود- مدیریت، انسجام تئوری فروش هدفمند و تناقض جالب کمک به دیگران برای رسیدن به آنچه می­ خواهند و در برابر آن نیل به موفقیت­ های ماندگار در امر بازاریابی با اختصاص دادن کمترین مقدار زمان، تلاش و استرس مفاهیمی هستند که راهکارهای فروش یک دقیقه ­ای ارئه می­ دهند. در واقع وقتی این راهکارها را به کار می ­برم استرس خودم را سریع کم می­کنم. چون دیگر سعی نمی­ کنم مردم را به انجام کاری که نمی ­خواهند بکنند وا دارم. وقتی مقصودم را می فروشم انگار در جهت جریان آب شنا می­ کنم. در واقع جایگاه خودم را به عنوان یک بازاریاب ترک می­ کنم و خودم را جای خریدار می ­گذارم.

۱. اهداف یک دقیقه ­ای من

  • فقط روی آنچه اهمیت دارد تمرکز می­ کنم. یعنی ۲۰ درصد آنچه انجام می­ دهم (اهداف کلیدی من) که ۸۰ درصد نتایج کلیدی را دارند.
  • روی یک کاغذ در ۲۵۰ کلمه یا کمتر اهداف بازاریابی کلیدی یعنی آنچه می­ خواهم و این­که داشتن آن چه احساس خوبی دارد را به زبان اول شخص و زمان حال طوری می­ نویسم که خودم بتوانم محقق شدن اهدافم را احساس کنم. دارم این کار را انجام می ­دهم! احساس می­ کنم…
  • گاهی دقیقه ­ای را برای خواندن یا دوباره خواندن اهدافمان می­ گذرانم. ضمن آنکه می­ دانم تکرار این کار به تغییر منتج می­ شود.
  • دقیقه ای را در هر فرصتی که بشود صرف نگاه انداختن به اهدافم می­ کنم و سپس نگاهی به رفتارم می­ اندازم (به عنوان مثال: قرارهایم). دقت می­ کنم که ببینم آیا رفتارم با اهدافم همخوانی دارد یا نه. این اهداف یک دقیقه ­ای اولین قسمت از سه قسمت در برنامه­ ی کلی بازی من برای فروختن است.

برنامه­ ی بازی فروشنده ­ی یک دقیقه­ ای

با مقصودم شروع می­ کنم

به افراد کمک می­ کنم به آنچه می­ خواهند برسند

قبل از بازاریابی و فروش

  • ابتدا، دیگران را می بینم که به همان احساسی که می خواهند می رسند. بعد خودم را می بینم که به آنچه می خواهم می رسم.
  • اغلب و همی شه ویژگی ها و مزایای آنجه می فروشم را بررسی می کنم.
  • مزایای آنچه می فروشم را در واقع با کمک به دیگران برای رسیدن به احساس هایی که می خواهند می بینم.

در خلال بازاریابی و فروش

  • به همان صورتی که هم من و هم طرف مقابلم مایل است خرید کند می فروشم. به عنوان یک شخص روی او سرمایه-گذاری می کنم.
  • سوالاتی می پرسم که در آن کلمات «داشتن» و «خواستن» باشد.
  • گوش می دهم. بعد آنچه شنیده¬ام را تکرار می کنم.
  • صادقانه خدمات، ایده هاو محصولم را مطابق با خواسته ی طرفم و احساسی که می خواهند به آن برسند تغییر می دهم.
  • وقتی ببینند چطور با کمترین خطر شخصی و بیشترین بازده شخصی می توانند به آن دست یابند تصمیم می گیرند از ما خرید کنند.

بعد از بازاریابی و فروش

  • غالبا پیگیری می کنم تا مطمئن شوم که افراد واقعا احساس خوبی نسبت به آنچه خریدند و نسبت به خودشان بابت خرید دارند یا نه.
  • اگر مشکلی در می ان باشد، به آنها کمک می کنم حلش کنند و از اینرو بر استحکام رابطه ام با آنها می افزایم.
  • اگر احساس خوبی داشته باشند، از آنها می خواهم افراد جدیدی را معرفی کنند.

۲. تحسین های یک دقیقه ای من

  • گاهی دقیقه ای را به خودم مقداری تحسین می فروشم.
  • خودم را هنگام انجام کار(تقریبا) درست غلفلگیر می کنم.
  • چند ثانیه ای را به سکوت می گذرانم تا طعم احساس خوبی را که از انجام آن کار دارم را بچشم و لبخند بزنم.
  • خودم را به انجام دوباره ی آن تشویق می کنم.

۳. توبیخ های یک دقیقه ای من

  • اگر رفتارم غیر قابل قبول باشد آن را توبیخ می کنم.
  • آنچه را که اشتباه انجام داده ام مشخص می کنم.
  • می گذارم احساس کنم که از انجام کاری که کرده ام چه حسی دارم.
  • آدم باارزشی هستم و بهترین رفتار را از خودم انتظار دارم.
  • به توبیخ های خود ادامه نمی دهم و روی هدفم متمرکز می شوم.

 

  • نویسنده: خانم زینب سرداری، دانشجوی کارشناسی مدیریت بازرگانی

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید:  کانال تلگرام آقای بازاریاب   |    پیچ اینستاگرام بزاززاده  

شماره تماس جهت مشاوره!