ویزیتور تازه کار: قسمت دوم
بعد از داستان دفعه قبل که ازش کلی عبرت گرفتم…. اینبار صدامو صاف کردم…. سینه سپر…. بادی به غبغب و… با اعتماد به نفس کامل رفتم توی فروشگاه… اون فروشگاه برای شرکتمون خیلی مهم بود. ظاهرا می تونست فروش بالایی از محصولات ما داشته باشه. صاحب فروشگاه مردی میانسال بود که کنار ویترین ایستاده بود. سلام و احوالپرسی کردم و استارت رو زدم…!! چند دقیقه ای بی وقفه حرف زدم… مثل اسباب بازیی که کوک شده باشه. از معرفی شرکتمون گرفته تا……. لیست و قیمت محصولات…. نمیدونم وسط این همه حرف چطور نفس میکشیدم؟؟!! در حین حرف زدن احساس کردم صاحب فروشگاه دست به سینه شد و بعد کم کم از پهلو به ویترین تکیه داد… و من همچنان حرف….!!! بعد از چند لحظه از نگاه خسته اش فهمیدم که دیگه باید تمومش کنم و در عین ناباوری ترمز دستی رو کشیدم و ساکت شدم…!!! در جواب این همه حرف، فقط یک جمله پرسیدند:” فرمودید ویزیتور کدوم شرکت هستید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!”
خشکم زد… چشمام گرد…. دهنم باز….. چی شد؟؟!! چرا اینجوری شد؟! به نظر خودم که همه چی داشت طبق نقشه پیش میرفت؟؟!! وقتی خسته و کوفته رسیدم خونه، یاد کتابای از یاد رفته ام افتادم. توی کتابخونه خاک میخوردن… کتابی از آلن وباربارا پیز توجه ام رو جلب کرد. بازش کردم؛ وقتی خوندمش تا حدودی متوجه اشتباهاتم شدم…… نشانه های بازو
-
نشانه های ایجاد مانع با بازو
پنهان شدن پشت یک مانع، پاسخی طبیعی است که در کودکی برای محافظت از خودمان یاد می گیریم. ما، در کودکی پشت اجسام جامدی چون میز، صندلی، مبلمان و پیراهن مادرمان پنهان می شویم تا از خودمان در برابر وضعیتی تهدیدکننده محافظت کنیم. وقتی بزرگتر می شویم، این نوع پنهان کردن در ما پیچیده تر می شود. در شش سالگی، یعنی موقعی که دیگر پنهان شدن پشت اجسام پذیرفتنی نیست، یاد می گیریم که هر وقت احساس خطر کردیم دست به سینه شویم. در نوجوانی یاد گرفتیم که کمی بازوهایمان را شل کنیم و پاهایمان را روی هم بیندازیم و به این ترتیب حرکت دست به سینه را آشکار کنیم.
همچنان که سن مان بالاتر می رود ممکن است حرکت دست به سینه، به نقطه ای برسد که آن را کم تر برای دیگران آشکار کنیم. با انداختن یکی از بازوها یا هر دوتای آن ها روی سینه، مانعی تشکیل می شود که در واقع تلاشی ناخود اگاه برای محافظت از هر خطر یا شرایط ناخواسته ای است. بازوها نزدیک قلب و قفسه نگه داشته می شود تا از آسیب دیدن این اندام های حیاتی جلوگیری شود. یک چیز قطعی است: وقتی کسی نگرش عصبی و منفی یا تدافعی دارد، به احتمال بسیار قوی بازوهایش را محکم روی سینه اش چفت می کند و نشان می دهد که احساس تهدید می کند.
-
“چرا دست به سینه بودن زیان بار است؟”
وقتی دست به سینه می نشینید اعتبارتان به میزان قابل ملاحظه ای کاهش می یابد. پژوهش های به عمل آمده در ایالات متحده درباره حرکت دست به سینه نتایج بسیار نگران کننده ای را نشان داده است. از گروهی از داوطلبان خواسته شد در چند جلسه سخنرانی شرکت کنند و به هریک از آنها گفته شد که پاها را از هم باز گذاشته و دست ها را راحت بگذارند و آسوده بنشینند. در پایان سخنرانی ها، از هریک از آنها در رابطه با میزان مطالبی که در ذهنشان مانده بود سوال شد و نگرش شان نسبت به موضوع سخنرانی و شخص سخنران ثبت شد بعد گروه دوم داوطلبان در همان موقعیت قرار داده شدند، اما از این ها خواسته شد تا دست هایشان را محکم روی سینه شان چفت کنند و در تمام طول سخنرانی دست به سینه بنشینند. نتایج این آزمایش نشان داد که گروه دست به سینه ۳۸ درصد کم تر از گروه اول چیز یاد گرفته بودند و مطالب کم تری در ذهنشان مانده بود. به علاوه گروه دوم نگرش انتقادی تری نسبت به سخنران و موضوع سخنرانی داشتند. به این علت است که مراکز آموزشی باید صندلی های دسته دار داشته باشند تا حاضرین بتوانند دست شان را راحت بگذارند.
-
بله… اما من ((راحت )) هستم!
بعضی ها ادعا می کنند که آن ها از روی عادت دست به سینه می نشینند چون برایشان راحت است. هر حرکتی موقعی با احساس راحت همراه است که نگرش متناسب با آن داشته باشید، اگر نگرش منفی، تدافعی یا عصبی داشته باشید، دست به سینه نشستن راحت است. یادتان باشد که در مورد کل زبان بدن، معنای پیام هم در گیرنده است هم در فرستنده. شاید وقتی دست به سینه نشسته اید و پشت و گردن تان خشک است احساس راحتی کنید، اما بررسی ها نشان داده که واکنش دیگران به این حرکات منفی است. پس درسی که اینجا می گیریم روشن است: تحت هر شرایطی، از حرکت دست به سینه خودداری کنید مگر این که عمدا بخواهید به دیگران نشان دهید که با آن ها موافق نیستید یا نمی خواهید در صحبت شان شرکت کنید…..
- آقای بازاریاب = بازاریابی صنعتی
- موسسه تحقیقاتی ایده = تحقیقات بازار
ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید: کانال تلگرام آقای بازاریاب | پیچ اینستاگرام بزاززاده