بازاریابی حسی یک رویکرد شگفتیآور برای حضور شخصیت یک برند در زندگی روزمره است. به طور مثال اگر میخواهید برای یک نوشابه انرژیزا با مشتریان هدف تیپ ورزشی یا افراد پرانرژی به فعالیت بازاریابی حسی بپردازید، آنگاه تجربه تعاملی باید مبتنی بر همین ویژگیهای پرانرژی بودن، فعال بودن و فعالیت تعاملی جوشش و حبابی، نظیر نوعی بازی پریدن بر روی تور آکروبات که با نشانههای برند مورد نظر تزئین شده، طراحی شود. این محصول به عنوان بخشی از تجربهای که از طریق امتحان کردن آن حاصل میشود، در اذهان مشتریان متمایز خواهد شد و تصویر برند از طریق تناسب رنگ، منظره و احساس کردن مجموعهای حسی ایجاد میشود.
باوجود این، تعامل واقعی از طریق شخصیت برند است که الهامبخش خواهد بود؛ بنابراین وقتی یک مصرفکننده با برند درگیر میشود، وی با مجموعهای از ادراکات در مورد ارزشهای به یادماندنی آن برند، تنها گذاشته شده و به طور خودکار این محصول را با آن شخصیت (برند) در ادراک خود وابسته و مرتبط خواهد کرد. اگر چنین تجربهای به نحوی اثربخش هدفگذاری شده و مشتری هدف را پوشش دهد، آنگاه خواهد توانست با هدفهای الهامبخش و سبک زندگی مصرفکننده (پرانرژی و فعال بودن) به عنوان یک ارتباط عینی و واقعی متصل شده و ارتباط برقرار کند و به تقویت ارتباط بین برند و خریدار منجر شود. این تجربه زنده برند که مبتنی بر یک بازی تعاملی است، میتواند از طریق تمامی کانالهای ارتباطی بازاریابی نظیر بازیها و تبلیغات دیجیتالی نیز به اجرا درآید. بازاریابی حسی همچنین موجب حمایت و طرفداری از برند میشود.
این روش باعث تبلیغات دهان به دهان از طریق توصیههای فردی میشود که حاصل احساس مصرفکنندگان در اثر ارزش افزوده تجربه برند بوده و از طریق یک تعامل مناسب با آنها مرتبط شده است. نتایج صریح این روش، تقویت ارتباط با برند، افزایش سطح وفاداری مشتری و در نتیجه یک رویکرد استراتژیک بلندمدت به دستیابی و حفظ سهم بازار است. گاهی اوقات محصول ویژگیها و مزایای جدیدی را که فقط با تجربه کردن برای مصرفکننده قابل درک است، به نمایش درمیآورد و به همین علت هم کمپینهای بازاریابی حسی غالبا تلاش میکنند تا بازدیدکنندگان را به تجربه محصول تشویق کنند.
وقتی رستورانی را برای صرف غذا انتخاب میکنید، این تصمیم در بیشتر موارد نتیجه یک توصیه شخصی یا توصیه دهان به دهان است. توصیه دهان به دهان موجب افزایش فروش به نحوی اثربخشتر از تبلیغات میشود و بازاریابی حسی بهتر از یک رویکرد سنتی به بازاریابی میتواند مشوق توصیههای دهان به دهان باشد. زمانی که با یک ایده بزرگ برای یک کمپین حسی مواجه هستید، برای اینکه بیشترین نتایج و ارزش را حاصل کنید، باید شخصیت برند و ارزشهای برند را به همراه الهامها و سبک زندگی مشتریان هدف در مرکز این فعالیت قرار دهید.
منظور این نیست که ویژگیها و مزایای محصول اهمیت ندارند؛ در واقع تجربههای زنده برند، وقتی به صورت چهره به چهره و رودررو به اجرا درمیآید، به ایجاد یک سکوی ایدهآل برای نمایش ویژگیها و مزایای آن محصول منجر میشود؛ زیرا محصول در زندگی واقعی مصرفکننده به تجربه درمیآید.
یک کمپین بازاریابی حسی با آوردن شخصیت برند به صحنه زندگی، مبین پیامهای پیچیده و دقیقی میشود که رویکردهای سنتی به راحتی قادر به انجام آن نیستند.
این روش خصوصا از نظر ارتباط برقرار کردن با شخصیت و ارزش برندهای پیچیده، دارای اهمیت است. با این روش میتوان با سبک زندگی مورد علاقه مشتری نیز ارتباط برقرار کرد.
یک برند خدمات مالی با یک شخصیت بشاش و سرحال را تصور کنید. تبلیغات آن نشاندهنده کارکنانی است که همگی خندان و فعال هستند. در چنین موردی، هنگام ایجاد ایدههای حسی، تفکر حسی باید شادی و حرکتی را به زندگی بیاورد و عینیت ببخشد، نه انتظار، هراس یا عصبی بودن را که به طور سنتی با صنعت خدمات مالی همراه است.
تجربهها، شخصیت برند را به زندگی میآورند و این کار را از طریق ایجاد شرایطی انجام میدهند که طی آن مصرفکنندگان با شرکت در تجربههایی دوطرفه و تعاملی به طور خودکار آن ارزشهای حسی را با محصول و برند آن وابسته و مرتبط میکنند. با انجام چنین کاری، مزایای مهمی کسب و حاصل میشود که یکی از آنها ایجاد تمایزی روشن و واضح است.
برخی محصولات هستند که باید در یک بخش اشباع شده به رقابت بپردازند؛ یعنی در بخشی که تمایز از طریق ویژگیهای محصول کار سختی است. با ایجاد یک تجربه برند که یک ارتباط حسی با مصرفکنندگان هدف برقرار میکند، یعنی مصرفکنندگانی که احتمال وفاداری آنها به برند بیشتر است، شرکت میتواند سهم بازار خود را تثبیت کرده و از اتکا بر فعالیتهای چاشنی فروش خودداری کند. به عنوان مثال، در بخش آرایشی، محصولات زیادی وجود دارد که بر شخصیت برند تمرکز میکند، یعنی بر ارزشهایی نظیر جذابیت، تازگی یا زرق و برق. برخی محصولات آرایشی هستند که شخصیت برند پیچیدهتری دارند.
در این بخش یک برند وجود دارد که ارزش آن با مفهوم اسرار و رموز زیبایی، سالها است که طی نسلها سینه به سینه منتقل میشود. ممکن است بیان و اظهار چنین شخصیتی از طریق مثلا بیلبوردهای سنتی یا تبلیغات چاپی، کار سختی باشد. بازاریابی حسی میتواند سکوی مناسبی برای حضور شخصیت این برند در زندگی مصرفکنندگان از طریق یک کمپین حسی یکپارچه، شامل تجربه زنده برند باشد.
مصرفکنندگانی که در تجربه زنده برند شرکت میکنند، اسرار و رموز زیبایی را یادداشت میکنند؛ رموزی که از نسلهای قبل به آنها رسیده است. آنگاه آنها را در یک جعبه قرار میدهند تا در مسابقهای که به وسیله کارشناسان جهانی قضاوت میشود شرکت کرده و برنده شوند.
فارغ از اینکه این تلاش و فعالیت چیست، واقعیت مهم این است که اسرار زیبایی در مرکز این تجربه قرار دارد و برای مصرفکنندگان، تعامل از طریق ارائه ارزش بیشتر و نیز «تجربه برند- ارتباط» بدون درک درجهای از واقعیت اسرار زیبایی به عنوان بخش اصلی آنچه این محصول ارائه میدهد، تقریبا غیرممکن است. حتی اگر مصرفکنندگان در مورد آن به عنوان یک شخصیت برند هم فکر نکنند، باز هم به صورت نیمهخودآگاه یا ناخودآگاه این مفهوم را درک خواهند کرد. به همین ترتیب، زمان دیگری که با این محصول مواجه شدند، به طور خودکار با شخصیت این برند یعنی «اسرار زیبایی که میتوان از نیاکان آموخت» ارتباط برقرار میکنند.
منبع: دنیای اقتصاد
- آقای بازاریاب = بازاریابی صنعتی
- موسسه تحقیقاتی ایده = تحقیقات بازار
ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید: کانال تلگرام آقای بازاریاب | پیچ اینستاگرام بزاززاده