در ادامه مطالب گفته شده در پست قبلی اینبار قصد آن را داریم که به تشریح قسمت دوم زمینه های نتایج کلیدی فروش بپردازیم. اگر بخواهیم به نتایج کلیدی و موفقیت آمیزی در کار فروش برسیم؛ ابتدا باید بازار را مورد بررسی قرار دهیم تا شناخت کافی از آن بدست آوریم. برای این کار باید چهار بخش(۴C) فضای حرکتی سازمان تعیین شود:
- شرکت(Company): در این مرحله باید محیط داخلی شرکت و نظام استراتژیک سازمان که شامل هدف های کوتاه مدت و بلند مدت می شود را به دقت مورد بررسی قرار دهیم.
- مشتریان(Customers): شناسایی گروههای مختلف مشتریان و شناسایی فرآیند خرید آنها و عوامل تأثیرگذار در فرآیند خرید هر گروه از مشتریان حائز اهمیت است.
- رقبا(Competitors): شامل بررسی و تحلیل محصولات و خدمات رقبا.
- عامل تغییرات محیطی(Environmental Changes): از جمله عوامل محیطی می توان به شاخص های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی اشاره کرد.
- با هراسهایتان روبرو شوید(Against with your afraid)
هراس های ناشی از کار فروش باعث می شود برنامه های بازاریابی شما شکست بخورد و شکست شما معلول تصویر ذهنی شماست و تا وقتی شما ایده ها و اندیشه های منفی و بازدارنده از شخصیت خود دارید در کار خود موفق نخواهید بود، در واقع تصویر ذهنی شما مبتنی بر واقعیت ها نیست. وقتی برای اولین بار کار فروش را تجربه می کنید قلبتان به شدت میتپد، مغزتان از کار میفتد، آنچنان که گمان می کنید افراد پیرامون شما صدای آن را می شنوند و اگر به هراس و تردیدی که بزرگترین دشمن شماست غلبه کنید می توانید به تواناییهای خود برای رسیدن به سطح عالی تمرکز کنید. باید خلاق باشید و روی فرصت های جدید تمرکز کنید.همیشه به راههای جدیدی فکر کنید که موجب جلب توجه به خدمات شما می شود. همیشه به این نکته توجه داشته باشید که بهترین برنامه های بازاریابی همیشه معطوف به مشتری هستند.
- باورهای محدود شده خود را کنار بگذارید(Get Away From your limited beliefs)
اغلب باورهای محدود شده حقیقی و واقعی نیستند و ناشی از توهم ذهنی ماست و از آنجایی که واقعی نیستند می توان با کمی تمرین و یادگیری آنها را با صفات مثبت مثل اعتماد به نفس و خودباوری جایگزین کرد. باید بلندپروازانه برنامه ریزی کنید امادر مورد اهدافتان واقع بین باشید، برای رسیدن به رویاهایتان از منظر آنچه که در واقعیت قابل انجام است برنامه ریزی کنید. همچنین باید جملاتی مانند: من به اندازه کافی خوب نیستم را از ذهن خود بیرون کنید، زیرا شما با این طرز تفکر باور می کنید که دیگران خوب و شایسته هستند و در واقع بهتر از شما هستند و در نهایت این موضوع که بقیه بهتر از شما هستند و شما از آنها بدتر، در ضمیر ناخودآگاه شما به صورت یک واقعیت درمی آید و این نتیجه گیریهای اشتباه باعث ناخوشنودی و نارضایتی شما در جامعه می شود.
برگرفته از کتاب روانشناسی فروش: نوشته برایان تریسی
- نویسنده: خانم ریحانه خیزاب، دانشجوی کارشناسی مدیریت صنعتی
- استاد راهنما: خانم بهاران سادات عظیمی