مبنای کلیدی راهبرد بازاریابی، شناسایی بازارها یا بخشهای هدف مناسب است. در بازارهای مصرفی این بخشها ممکن است
با عواملی مثل سن، جنسیت و سبک زندگی مشخص شوند، درحالیکه در بخش B2B معیارها شامل بخش صنعتی، بزرگی شرکت و غیره میشوند. وقتی بازارها روزبهروز بیشتر رقابتی میشوند، مصرفکنندگان و سازمانها بیشتر در پی یافتن راهحلهایی برای نیازهایشان هستند و بازارها به بخشهای کوچکتر تجزیه میشوند. هنگامیکه تقسیمبندی به سطح مشتریان انفرادی میرسد ماهیت بازاریابی تغییر میکند. بخشها هیچ حافظهای ندارند و کنش متقابل، شکایت یا مراجعه به بخشهای دیگر ندارند؛ ولی مشتریان انفرادی همه این کار را انجام میدهند و بازاریاب تک به تک میکوشد این فعالیتها را مهار کند تا روابط مستمر با مشتریان را توسعه دهد.
بازاریابی تک به تک شکلی از بازاریابی است که در آن گفتوگو بهطور مستقیم بین یک شرکت و مشتریان انفرادی یا گروههای مشتری با نیازهای مشابه روی میدهد. بسیاری از سازمانهای B2B با مشتریان زیاد بازاریابی تک به تک را از طریق راهبردهای کلیدی مدیریت حساب مشتری احتمالی اعمال میکنند. به مشتریان کوچکتر ممکن است به یک روش غیرشخصی از طریق مرکز تلفن یا روشهای سفارش پستی رسیدگی شود. در بازارهای شرکت به مصرفکننده هزینهی تبادل با مشتریان بر یک اساس تک به تک بازدارنده است و سایر ابزارهای آسان کننده گفتوگو باید یافت شود.
اینترنت بهعنوان ابزاری قدرتمند برای جذب هر دو نوع مشتریان شرکت به مصرفکننده و B2B در فرآیند بازاریابی ثابت شده است و گفتوگوی تک به تک را امکانپذیر میسازد، نه اینکه به مکالمات گروهی اعتماد کند. تواناییهای منحصربهفرد اینترنت به بازاریابان اجازه میدهد رفتار شخص ناشناس ضبط شود که لازمهی آن توانایی پاسخگویی به این سؤال است که هر مشتری چه میخواهد؟
سامانهها و روشهای مدیریت ارتباط با مشتری شرکت را قادر میسازد نسبت به عقاید مشتری و چیزی که با آن روبهرو شدهاند متعهد باشد و تمام آنچه در گذشته در مواجهه با مشتری داشتهاند در آینده به یاد آورند. درنتیجهی ضبط اطلاعات مشتری، تفسیر، تجزیهوتحلیلهای اطلاعات و ترویج اطلاعات بهدستآمده از مشتری، عملکرد طبیعی و خودکار آن سازمان میشود. اینکه چقدر خوب مدیریت ارتباط با مشتری این نقش را انجام میدهد تا حد زیادی به چگونگی تعریف مدیریت ارتباط با مشتری و اتخاذ آن در ساختار سازمان مربوط بستگی دارد.