شرکت هلدینگ (Holding company) شرکتی سهامی است که دارای شرکتهای زیر مجموعه دیگر بوده و کنترل شرکتهای زیر مجموعه مستقیماً زیر نظر مدیران و هیئت مدیره شرکت اصلی است. برنامه ریزی یک هلدینگ برای ارتقای بهره وری، براساس نوع تمرکز و تسلط هلدینگ بر شرکت های زیر مجموعه خود انجام می شود. تمرکز و تسلطی که براساس دوره های مدیریتی مختلف تجربه شده، در نیم قرن گذشته با تغییراتی مواجه شده و در نهایت، در وضعیت موجود و فعلی بر اساس مجموعه ای از یافته های علمی و در عین حال، تجربه هایی ناشی از آزمون و خطا به الگوها و مدل هایی رسیده است که عمده هلدینگ های فعال در فضای اقتصاد، صنعت و تجارت دنیا براساس آن عمل می کنند.
بی گمان ارزش آفرینی، هدف نهایی هلدینگ ها در تدوین استراتژی به شمار می آید، هدفی که برای دستیابی به آن، الگوها و راهکارهای متعددی در دوره های مختلف تدوین و آزمایش شده است. مهم ترین نکاتی که باید در هلدینگ برای افزایش ارزش آفرینی به آن ها توجه کرد، عبارت اند از:
- نفوذ انفرادی
- نفوذ اتصالی
- نفوذ عملیاتی و خدماتی
- نفوذ توسعه ای
روشن است که هر کدام از این شرایط نفوذ، باید براساس کارکردهایشان در دوره های مختلف از سوی هلدینگ به کارگرفته شوند.
در نفوذ انفرادی، باید دقت شود با گماردن افراد در پست های مدنظر و در عین حال جابه جایی در پست هایی که به نظر لازم می رسد، حوزه های دخالت و تاثیرگذاری هلدینگ مشخص و ترسیم شود. مهم ترین حوزه هایی که باید بر آن ها نظارت کامل داشت عبارت اند از: حوزه عملکردی، حوزه سرمایه گذاری کلان، انتخاب و جایگزینی مدیران ارشد، تعیین استراتژی بازار ـ محصول و در نهایت توسعه نیروی انسانی. با همین سیاست، هلدینگ باید با روش نفوذ انفرادی، افراد را در پست های مدنظر گزینش، راهبری یا حتی جابه جا کند. در این روش باید رویکردهایی را در نظر داشت، ولی پیش از اتخاذ این رویکردها در شرکت های زیرمجموعه، باید سطح سرآمدی نظام منابع انسانی، سازمان ها و نوع تعامل استراتژیک آن ها تعیین شود.
هم زمان با پیشبرد نفوذ نوع اول(نفوذ انفرادی)، هلدینگ ها باید روش های نفوذ اتصالی را نیز اعمال کنند که طی آن، ستاد با اتخاذ مکانیزم های اتصالی بین کسب و کارها و زیر مجموعه های خود، هم افزایی مجموعه را تقویت می کند. هلدینگ در این مدل از نفوذ، باید تلاش کند تا از طریق بهبود ارتباطات و فرهنگ رفتار سازمانی بین شرکتی موجود میان شرکت های مختلف زیر مجوعه خود، ارزش خلق کند. در واقع، اگر بخواهیم به شکل ساده به این نوع از نفوذ نگاه کنیم، مجموعه ای از افراد در ذهن متبادر می شوند که هر کدام به تنهایی ارزش هایی را خلق می کنند، ولی در صورت انجام کار همان افراد به طور گروهی ارزش خلق شده توسط گروه، از مجموع ارزش هایی که هر یک از افراد گروه به تنهایی خلق کرده اند بیشتر است و در واقع، این همان چیزی است که به آن سینرژی می گوییم.
هلدینگ باید با به کارگیری روش های تشویقی، ایجاد فرآیندهای تصمیم گیری، ایجاد ساختارهای ویژه، طراحی خط مشی ها و دستورالعمل های جدید و از این دست روش ها،کانال ارتباطی و هماهنگی میان شرکت های زیر مجموعه را ایجاد کند تا در نتیجه آن هم افزایی ایجاد شده و ارزش آفرینی در شرکت های زیر مجموعه هلدینگ محقق شود. کارکرد دیگر این نوع از نفوذ، به اشتراک گذاری دانش و منابع و نیز شناسایی رویکردهای برتر و یادگیری از الگوهای عملیاتی نظام منابع انسانی است.
هلدینگ ها برای اجرای این نوع نفوذ از دو راهکار استفاده می کنند: مشارکت دادن هرچه بیشتر مدیران در کمیته ها و کارگروه ها به تناسب زمینه تخصصی شان و در عین حال،تعریف مکانیزم های انگیزشی برای حضور کارشناسان و تعریف برنامه های عملیاتی در کمیته ها. به این ترتیب، هلدینگ هم مدیران زیر مجموعه را در تصمیمات خود مشارکت می دهد و هم با ایجاد انگیزش، از توان اجرایی و عملیاتی آن ها در این کمیته ها استفاده می کند.