در ادامه مطالب گفته شده در پست قبلی اینبار قصد آن را داریم که به تشریح درس سوم Six Lessons in CEM بپردازیم:
درس سوم: GIVE THE BUSINESS CONTROL OF CUSTOMER EXPERIENCE
یک رویکرد هماهنگ با تجربه مشتری مدیریت شغل است .به طور حتم هیچ مدیر و رهبری دوست ندارد که از آخرین تجربیات شرکت های دیگر در مقابل مشتری در حرفه خود استفاده کند، زیرا:
- دنبال کردن این تجارب مانند دنبال کردن بوی عطر و پیدا کردن نام سازنده و خرید آن از اولین عطرفروشی سر راه است.(پس همه آن را می شناسند، لذا نوآوری در کار نخواهد بود)
- هوش مشتریان امروزی بسیار بالاست و همزمان قدرت جایگزینی برای آنها بالاست(لذا در مواجه با “تکرار”، تغییر انتخاب جزء اولین اقدام آنها خواهد بود)
در زمان راه اندازی و مدیریت شغل، باید مراکز تعالی مشتری در هر گروه کسب و کار، به طور عمیق در سازمان پیاده شود، و علاوه بر افراد درون و بیرون سازمان (دخالت انسانی)، روند شغلی (دخالت غیر انسانی) نیز، اجازه وارد شدن در امور مشتریان را داشته باشد. مدیریت تجربه مشتری یک روند بسیار طولانی است و هر فرد نقش کلیدی در مدیریت موثر آن دارد، اما برای بهبود این روند و دستیابی به نتایج مورد انتظار، شغل ما نیز باید بتواند بدون ما عمل کند.
در سیستم های چند وظیفه ای کسب و کار، هر کدام اعضا مثل یک اشعه رعد و برق برای چالش تجربه مشتری آماده اند، چرا که مدیران امروزی با اجرای استراتژی آموزش و تزریق” تجربه مشتری جامد” به درون سازمان، معتقدند، می توان ابتکار و خلاقیت را تسریع و بهبود بخشید. این استراتژی همان CEM است و مشتری جامد همان شغل ماست. وظیفه افراد هماهنگی نتایج با استراتژی شغل است و وظیفه شغل هماهنگی افراد با استراتژی است.
“شغل و حرفه همانند افراد درون سازمان احتیاج به آموزش و هدایت دارند”