اصول کار این طور به نظر می رسد که مارکتینگ (علم بازاریابی) و فیزیک هیچ ارتباطی با هم ندارند، اما با استفاده از قانون دوم نیوتون، اصل عدم قطعیت هایزنبرگ، روش تحقیق در علم و اصل دوم ترمودینامیک میخواهیم بعضی از با برند را شرح دهیم.
۱. قانون دوم نیوتون می گوید؛ نیرو برابر است با جرم ضربدر شتاب. اگر اجزای این رابطه رو جابهجا کنیم خواهیم داشت که شتاب برابر است با نیرو تقسیم بر جرم و این یعنی این که هر چه جسم بزرگ تر و سنگین تر باشد نیروی بیشتری برای تغییر جهت حرکتش لازم است و این اصل در مورد برند هم صادق می باشد هر چه یک برند بزرگ تر باشد و اجزای بیش تری همراه خودش داشته باشد برای تغییر جایگاهش نیاز به کار بیش تری است و تغییر دیدگاه مردم نسبت به آن، مشکل تر خواهد بود بنابراین شرکت ها راه حل را در پرتفوی برندها می بینند و یا اینکه برندی جدید برای فعالیتی جدید ایجاد می کنند. مانند برند های لوکس، پرینگل و داو، که همگی از یک شرکت هستند اما با نام های تجاری مختلف فعالیت می کنند.
۲. اصل عدم قطعیت هایزنبرگ به ما می گوید؛ غیر ممکن است که بتوانیم به طور همزمان مکان یک جسم و یا اندازه حرکت آن را به طور قطعی اندازهگیری کنیم، چرا که خود عملیات اندازه گیری در آن جسم باعث تغییر حالت آن می شود. همین موضوع در مارکتینگ هم اتفاق می افتد. عملیات بررسی رفتار مصرفکنندگان، باعث تغییر رفتار آن ها می شود. گروهی از مادران را در نظر بگیرید که در گروه کانونی (متمرکز) در مورد رفتارهای غذایی خوب فرزندانشان صحبت میکنند. آن ها چرخ دستی هایشان را از سبزیجات و میوه جات تازه پر میکنند در حالی که در روزهای عادی این کار را انجام نمی دهند. اما مارکتینگ تا حدی این مشکل را حل کرده است. امروزه با کمک ابزارهای دیجیتال، می توان رفتار واقعی مشتریان رو حدس زد و دیگر لازم نیست از خود آن ها پرسید. بنابراین فیزیک می گوید: اگر می خواهید رفتار ذره تغییر نکند هیچ اندازه گیری روی آن انجام ندهید زیرا خود اندازهگیری باعث تغییر در آن خواهد شد و مارکتینگ می گوید: سعی کنید متوجه شوید مصرفکنندگان چه رفتاری دارند نه این که بخواهید از خود آن ها سوال کنید و یا اینکه پیش بینی کنید آنها چه کاری را انجام خواهند داد.
ادامه دارد…