Skip to main content
Tag

بازاریاب موفق

ویزیتور تازه کار، قسمت چهارم

By مقالات تخصصی بازاریابی No Comments

ویزیتور تازه کار، قسمت چهارم

خدای من! طوری سرم داد و فریاد میکرد که یه لحظه شک کردم نکنه مرتکب قتل شدم؟؟!!! اصلا” فرصت نمیداد که توضیح بدم… فقط یه جمله واسه توضیح کافی بود:” باید حداقل یکماه این محصول رو استفاده کنید تا نتیجه مطلوب رو ازش بگیرید.” و متاسفانه هنوز یکماه نشده بود که ما این جنس رو براشون فرستاده بودیم!! مهلت همین یک جمله رو هم نمیداد!!! اصلا نمیدونستم باید چکار کنم. این اولین بار بود که یه مشتری، اینقدر با عصبانیت باهام صحبت میکرد. البته صحبت که چه عرض کنم؟؟!! لا به لای نفس گرفتنش واسه شروع جملات بعدی، سعی میکردم در مورد مشکلی که پیش اومده توضیح بدم، اما اصلا” امان نمیداد! گاهی حتی صدای خودم هم بالا میرفت و کار به جاهای باریک تر میکشید. (که البته الان میفهمم چه اشتباهی مرتکب شده بودم.)

خلاصه با کلی جر و بحث و دلخوری از فروشگاه زدم بیرون.. خیلی ناراحت بودم.. چند دقیقه ای، بی هدف تو خیابون پرسه زدم و اتفاقاتی که افتاده بود رو مرور میکردم، تا اینکه خدا لطفی کرد وبه یاد یکی از همکاران با سابقه ام افتادم. فورا” بهش زنگ زدم و مشکل رو مطرح کردم… کلی سر به سرم گذاشت و روحیه ام رو عوض کرد؛ بعد گفت:” به نظرم بهتره برات این قسمت از کتاب *آیین دوست یابی* رو بخونم شاید خودت متوجه بشی اشکال کارت کجا بوده!!”

  • “راهی آسان که به سخنگوئی عالی تبدیل شویم”

“کاسب چه باید بکند که مشتری جلب شود؟ چگونه می تواند معامله را با خوشی به پایان برساند؟ دانشمندی به نام چارلز الیوت در گفته های خود به این موضوع اشاره کرد که برای جلب محبت دیگران بیش از هر چیز باید باید به سخنان انان گوش کنیم. خیلی از افراد هستند که مغازه ای بزرگ خریداری یا اجاره می کنند و با اجناسی گران قیمت مغازه شان را پر می کنند، اما شاگردانی استخدام می کنند که با کار خود اشنایی ندارند. سخن مشتریان را قطع می کنند و با آنها ستیز می کنند. خلاصه ناخواسته تمام قدرت خود را به کار می گیرند که مشتری را از مغازه بیرون کنند.

برای نمونه این داستان که از زبان اقای  “جی .سی .ووتون” است را  بخوانید:

او از یکی از مغازه های پرهیاهوی نیویورک لباسی خرید. بعد از چند روز متوجه شد که یقه لباس رنگ می داد. پس آن را به مغازه برد. وقتی به مغازه رسید هنوز کامل مشکلش را بیان نکرده بود که شاگرد مغازه حرف او را قطع کرد و گفت: (ما لباسهای زیادی فروختیم و شما اولین نفری هستید که شکایت میکنید.) لحن گفتار او بسیار تند بود و گویی آقای ووتون را درغگو خطاب می کرد. در همین بین فروشنده دیگر آمد و گفت:( آقا هر لباسی در ابتدا رنگ می دهد بخصوص لباسهایی که با این قیمت خریداری می شوند. باید قدری تحمل کنید.) آقای ووتون بسیار عصبانی شده بود. در همین حال رئیس فروشگاه آمد ووقتی علت را جویا شد به جانب داری از آقای ووتون پرداخت و به سخنان او بدون کلامی گوش داد و بعد از آن گفت:( شما بفرمایید که چه کنیم؟ ما مطیع امر شما هستیم.) مدیر با لحن صحبتش و گوش دادن به مشکل آقای ووتون باعث شد که آتش خشم ایشان فرو نشیند و راضیشان کند که یک هفته دیگر هم از لباس استفاده کنند و اگر رنگ داد لباس را تعویض کنند. در آخر هم بابت رفتار شگردانش عذر خواهی کرد. بعد از یک هفته لباس دیگر رنگ نداد و آقای ووتون مثل سابق به آن مغازه اعتماد کرد.

در برابر کسانی که همیشه خشمگین واهل جدل هستند باید به آرامی سخنانشان را گوش دهیم. مشتریان ناراضی، دوستان رنجیده، همه و همه طالب فرصتی هستند که آنچه می خواهند بگویند تا  آسوده گردند. اگر می خواهید دیگران به شما علاقمند گردند و در خفا در مورد شما به خوبی سخن گویند دستور این است :

  • به گفتار دیگران گوش کنید و صحبتشان را قطع نکنید.
  • وقتی طرف مشغول صحبت با شماست اگر فکری به مغزتان خطور کرد صبر کنید و بعد از اتمام صحبت طرف مقابل افکار خود را بازگو کنید.
  • اگر دوست دارید که شما را هم صحبتی مطبوع بدانند، گوش کردن راتمرین کنید.
  • در هنگام گفتگو سوالاتی بپرسید که خوشایند طرف باشد و جویای کیفیت زندگی و کار او شوید.
  • گوش دادن دقیق را بیاموزید و طرف را تشویق کنید تا از خود سخن بگوید.”

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید:  کانال تلگرام آقای بازاریاب   |    پیچ اینستاگرام بزاززاده  

هفت توصیه ریچارد برانسون

By مقالات تخصصی بازاریابی No Comments

هفت توصیه ریچارد برانسون

ریچارد برانسون (Richard Branson) یکی از الگوهای موفق در عرصه بازاریابی و بازرگانی جهان است کسی که در ۱۶ سالگی تحصیل را رها کرد و با کمک یکی از دوستانش مجله “دانش‌آموز” را راه انداخت. او بعدها، در دهه ۱۹۷۰، کمپانی “ویرجین رکوردز” را تاسیس کرد و مؤسس شرکت “ویرجین گروپ” شد. او در دهه ۱۹۸۰ شرکت هوایی “ویرجین آتلانتیک” را به وجود آورد و پس از آن در دهه ۱۹۹۰ شاهد “ویرجین موبایل” و “ویرجین ترین” هم از وی هستیم.

نام تجاری ویرجین، نام انحصاری سر ریچارد برانسون، کارآفرین مشهور انگلیسی است و تاریخ تاسیس شرکت مرکزی ویرجین در اداره ثبت شرکت‌ها در لندن به سال ۱۹۸۹ میلادی برمی‌گردد، گرچه سابقه فعالیت‌های بازرگانی سر ریچارد برانسون با نام تجاری “ویرجین” به سال‌های دهه ۱۹۷۰ میلادی باز می‌گردد. در حال حاضر دامنه فعالیت گروه ویرجین بسیار گسترده بوده و کسب و کارها و حوزه‌های مختلف و بعضا عجیبی شامل شرکت‌های هواپیمایی، پروازهای فضایی، راه‌آهن، خدمات اقتصادی، اینترنت، تلویزیون کابلی، موسیقی، رادیو، موبایل، لوازم آرایشی و بهداشتی و جواهرات، فروشگاه‌ها، لوازم خانگی، صنایع غذایی و بازی می‌شود. در آمد گروه ویرجین در سال ۲۰۰۸ در حدود ۱۸ میلیارد دلار برآورد شده بود. در حال حاضر بیش از ۵۰ هزار نفر در شرکت‌های این گروه مشغول به کار هستند.

برانسون، یک بازرگان نخبه است که به خوبی اصول بازاریابی را می داند و به خاطر جسارت هایش به موفقیت های زیادی دست یافته است. مانند سفر در بالن‌های خاص، سفر به فضا و یا آزمایش ماشین‌های پرنده. موفقیت‌های وی در  دنیای بازاریابی و بازرگانی به حدی زیاد بوده است که برای او مدال‌ها و افتخارات بسیاری را به همراه داشته؛ همچون دکترای افتخاری تکنولوژی از دانشگاه Loughborough در سال ۱۹۹۳ و کسب مقام Sir از ملکه انگلستان در سال ۱۹۹۹.

در ادامه با هفت توصیه برانسون برای شروع یک کار بازرگانی و یا فعالیت در امر بازاریابی، آشنا خواهیم شد:

  • بیخیال نشوید.

بیخیال نشدن اهمیت بسیار زیادی دارد. در ماجراهایی که من داشته‌ام، مثلاً وقتی می‌خواستم با بالن از اقیانوس آرام بگذرم، موقعیت های بسیاری بوده که در آن‌ها فکر کنم احتمال زنده ماندنم ناچیز است. کارآفرینی بی‌شباهت به ماجراجویی نیست. شما با موقعیت های بسیاری روبرو خواهید شد که راه پس و پیش ندارید و باید روز و شب کار کنید تا به مشکلات مختلفی که سر راه شرکتتان قرار می‌گیرد غلبه کنید. روز بعد خود را جمع و جور کنید و سراغ کارهای دیگر بروید.

  • تلویزیون را خاموش کنید، بروید بیرون و کاری بکنید.

مادرم، ما را طوری تربیت کرد که برویم بیرون و برای خودمان کاری بکنیم، نه اینکه بنشینیم و کارهای دیگران را تماشا و تلویزیون نگاه کنیم. به نظرم این روش تربیتی خوبی بود. من زمان زیادی را با فرزندانم در جزایر کارائیب گذرانده‌ام و در آنجا هیچ وقت تلویزیون نگاه نمی‌کنیم. چون خود را در جایگاه قدرتمند و چالش برانگیزی می‌بینیم و نمی‌خواهیم این موقعیت را هدر بدهیم.

  • کمتر حرف بزنید، بیشتر گوش کنید.

ما دو گوش و یک دهان داریم، استفاده مناسب از آنها ایده بدی نیست! در حضور سخنور خوب، شما مجبورید یک شنونده خوب باشید. ایده‌های درخشان می‌تواند از بعید ترین مکان بر ‌خیزد، بنابراین شما همیشه باید گوشتان به برخی از توصیه‌های زیرکانه باشد. این می‌تواند شامل یادداشت های نظرات در جلسه هیئت مدیره یا درخواست نظرات کارکنان پیشرو به عنوان مدیران اجرائی است.

  • ساده کنید.

شما برای اینکه بتوانید در میان رقیبان خود دیده شوید باید کاری کاملا متفاوت انجام دهید. اما کسی نگفته است که متفاوت یعنی پیچیده! هزاران راه حل تجاری ساده برای حل مشکلات مختلف در دنیا ارائه شده است. بر روی نوآوری تمرکز کنید اما تلاش نکنید از ابتدا چرخ را اختراع کنید. یک تغییر ساده که بتواند چیزی یا کاری را بهتر کند یک تغییر ساده بسیار بهتر و موثرتر از پنج تغییر پیچیده است.

  • شاد باشید، موفقیت خواهد آمد.

اگر شما شاد نباشید، در اشتباه هستید. اگر احساس می کنید صبح ها که از خواب بیدار می شوید که سر کارتان بروید دارید کار سخت و طاقت فرسایی انجام می دهید، سراغ کار دیگری بروید. اگر شما احساس خوب داشته باشید، شانس بسیار بیشتر و مثبت‌تر همچنین جو نوآورانه تری برای پرورش کسب و کار تازه تان وجود خواهد داشت. یک لبخند و شوخی می تواند بسیار تاثیرگذار باشد پس در ساده گرفتن زندگی بجنبید.

  • کار شکست خورده تان را پاک کنید و از نو شروع کنید.

اگر شما بازارگان و بازاریاب تازه کار هستید و برای اولین بار موفق نبودید، به جمع ما خوش آمدید! هر شخص موفقی، شکست های بسیاری در راه رسیدن به موفقیت تجربه کرده است. مهمترین نکته، چگونه یادگیری شما از شکست هاست. نگذارید با یک یا دو شکست دلسرد شوید. به جای آن گرد و غبار خود را بتکانید و اشتباه کار را جبران کنید. در این صورت است که می‌توانید نکات مثبت را بیابید، جاهایی را که می تواند بهبود بخشید، تجزیه و تحلیل کنید.

  • به ایده‌هایتان ایمان داشته باشید و در کار خود از همه بهتر باشید.

اگر شخص احساس خوبی نسبت به کاری که می‌کند نداشته باشد و به آن افتخار نکند، انگیزه‌ای برای هیچ کاری نمی‌ماند. باید علاقه شدیدی به کاری که می‌خواهید بکنید داشته باشید و بتوانید دیگران را هم به آن علاقه‌مند کنید. اگر یک ایده، ایده خوبی باشد، باید بتوانید آن را در دو یا سه جمله توضیح دهید و دو سه جمله خیلی راحت پشت یک پاکت نامه جا می‌شود. اگر بنا نبود خط هوایی من از همه خطوط هوایی بهتر باشد، دلیلی برای راه اندازی آن نداشتم. باید اطمینان کنید که همه جنبه‌های کاری که می‌خواهید بکنید، از رقیب‌هایتان بهتر باشد.

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید:  کانال تلگرام آقای بازاریاب   |    پیچ اینستاگرام بزاززاده  

ویزیتور تازه کار: قسمت سوم

By مقالات تخصصی بازاریابی No Comments

ویزیتور تازه کار: قسمت سوم

با اینکه تازه توی شرکتمون به عنوان ویزیتور استخدام شده بود، ولی به راحتی تونست خودشو تو دل همه جا کنه. همه دوستش داشتن و خواه نا خواه بهش احترام میگذاشتن… انگار نیروی درونی عجیبی داشت که مشتریان و اطرافیانش رو به سمت خودش جذب میکرد… همیشه شاد و خنده رو…

 جالب اینکه با وجود تازه کار بودنش، فروش خوبی هم داشت…. خدای من! مگه میشه یه آدم اینهمه انرژی داشته باشه؟ یعنی از هیچی خسته نمیشه؟؟ یا چیزی تو این دنیا ناراحتش نمیکنه؟؟ یا مثلا حرفی از کسی تو دلش نمی مونه؟؟؟…… یا ……

خیلی دوست داشتم بیشتر باهاش آشنا بشم تا راز اینهمه انرژی رو بفهمم….. تا اینکه یه روز توی یه موقعیت، سر حرفو باهاش باز کردم… بی رو دربایستی ازش پرسیدم:

  • ” تو چطور میتونی همیشه اینهمه شاد و پرانرژی باشی؟ دوست دارم مثل تو باشم…”

جوابش برام خیلی جالب و قابل تامل بود..بهم گفت:

  • ” بخند….. اینقدر به دنیا و بالا و پایینش بخند تا دنیا هم خنده اش بگیره… اونوقت ذره ذره کائنات هم با تو میخندن و بهت انرژی مضاعف میدن.. تو هم به شکرانه اش این انرژی رو به دیگران هدیه کن… فقط با یک لبخند…”

به یاد کتاب “کسی که خندان است برنده است” از آلن و باربارا پیز افتادم:

  • لبخند باعث فروش بیشتر می شود.

خانم “کارن ماچلت” استاد رشته بازاریابی در دانشگاه مدیریت بازرگانی آمریکا دریافته که افزودن لبخند به آگهی ها باعث افزایش فروش می شود. وی دریافت که طنز و خنده احتمال این که مشتریان کالاها، حرف های بازاریاب را بپذیرند، بالا می برد و باعث کسب اعتبار بیش تر برای ارائه کننده کالا می شود. بنابراین یک آگهی خنده دار با یک شخص مشهور به میزان بسیار بیش تری از سوی مردم پذیرفته می شود.

  • چرا خنده را باید جدی گرفت؟

تحقیقات نشان داده که کسانی که می خندند یا لبخند می زنند، حتی وقتی که خیلی احساس شادی نمی کنند فعالیت الکتریکی بخش موسوم به (منطقه شادی) در نیمکره چپ مغز را به شدت بالا می برد. “دیویدسون” استاد روانپزشکی و روان شناسی در مطالعات متعددش درباره خنده، اشخاص مورد آزمایش را به دستگاه “الکترونسفالوگراف” بست تا فعالیت امواج مغزشان را اندازه بگیرد. سپس فیلم های خنده دار به آنها نشان داد. لبخند زدن باعث شد تا منطقه شادی مغز آنها به شدت فعال شود. او ثابت کرد که تولید عمدی لبخند و خنده باعث میشود که فعالیت مغز به سمت شادی و سعادت خودجوش حرکت کند.

اگر دیدید که اخم کرده اید، موقع حرف زدن دستتان را روی پیشانی تان بگذارید تا کم کم از شر این عادت خلاص شوید.

  • آنقدر بخندید تا اشک تان دربیاید!

خنده وگریه از دیدگاه روان شناسانه به هم مربوط هستند. به آخرین باری که کسی لطیفه ای برایتان تعریف کرد و از خنده روده برتان کرد فکر کنید. بعدش چه احساسی داشتید؟ در تمام بدنتان  احساس غلغلک می کردید، مگرنه؟ مغزتان اندورفین ها را در بدنتان آزاد کرد و باعث شد تا حالتی که به آن نئشگی طبیعی) می گویند به شما دست بدهد. کسانی که نمی توانند به سختی های زندگی بخندند اغلب اوقات به مواد مخدر روی می آورند  تا همان احساسی را پیدا کنند که خنده آندورفین آور ایجاد می کند. “پل اکمان” دریافت که یکی از دلایل این که ما به سوی چهره های خندان جلب می شویم این است که این چهره ها عملا روی نظام عصبی خودکار اثر می گذارند. وقتی می بینیم کسی لبخند می زند ماهم لبخند می زنیم و این امر اندورفین ها را آزاد و وارد سیستم مان می کند. اگر در محاصره آدم های عبوس و ناشاد هستید شما هم احتمالا آینه حالات آنها می شوید و به تدریج عبوس و افسرده خواهید شد.

  • لبخند و خنده راهی برای پیوند با مشتری

“رابرت پرووین” دریافت احتمال خندیدن کسانی که دور هم هستند، ۳۰ بار بیش تر از کسانی است که تنها هستند. او دریافت که خنده ربط چندانی به لطیفه ها و داستان های خنده دار ندارد و بیش تر به ایجاد و تقویت روابط مربوط است. او دریافت که تنها ۱۵درصد خنده ما مربوط به لطیفه هاست هرچه آدم ها بیش تر دورهم باشند بیش تر میخندند و خنده شان طولانی تر است.

برگرفته از کتاب آلن و باربارا پیز

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید:  کانال تلگرام آقای بازاریاب   |    پیچ اینستاگرام بزاززاده  

برخی شباهت های برند در بازاریابی و قوانین فیزیک

By مقالات تخصصی بازاریابی No Comments

برخی شباهت های برند در بازاریابی و قوانین فیزیک

یکی از ضروری ترین مفاهیمی که در بازاریابی مورد توجه قرار می گیرید بحث برند است؛  برند(Brand) یک نام، عبارت، طرح، نماد یا هر ویژگی دیگری است که مشخص‌کنندهٔ خدمات یا فروشندهٔ محصولی خاص باشد که به وسیلهٔ آن از دیگر محصولات و خدمات مشابه  رقبا متمایز گردد. به بیانی دیگر برند همان چیزی است که مخاطب با دیدن، شنیدن، حس کردن و یا هرگونه ابزار ارتباطی با آن بصورت مفهومی، دیداری یا لفظی، صفات و ویژگی‌های خود را در ذهن و قلب مخاطب تداعی می‌کند.

در مورد برند، کتاب ها و مقالات متعددی نوشته شده است اما کمتر کسی به ذکر برخی شباهت های بین برند در بازاریابی و قوانین علم فیزیک پرداخته است؛ در کلیپ بالا که توسط دن کابلی(Dan Cobley) مدیر اسبق بازاریابی گوگل اجرا شده است به وجود شباهت های این دو مقوله آشنا خواهیم شد….

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید:  کانال تلگرام آقای بازاریاب   |    پیچ اینستاگرام بزاززاده  

اصول جذب مشتری: بازاریابی رابطه مدار

By مقالات تخصصی بازاریابی No Comments
  • چند نفر از مشتریانم مرا دوست دارند؟
  • آیا مشتریانم از من راضی هستند؟ یا مرا فردی حیله گر می پندارند؟
  • اگر امشب بمیرم چند نفر به تشییع جنازه من خواهند آمد؟
  • چرا دیگران من را دوست داشته باشند در صورتی که من با آنها مهربان نیستم؟

جواب این سوالات می تواند به من  ویزیتور و بازاریاب کمک کند تا فراتر از یک کار تجاری به مراودات تجاری خود با دیگران فکر کنم؛ اینکه آیا توانسته ام نه تنها با کالا و خدمات خود بلکه با رفتار دوستانه خود مشتریانم را از خود راضی نگه داشته و حس دوست داشتن را در آنها تقویت کنم. یکی از جواب هایی که در اینجا می توان برای این سوالات آورد آن است که باید با اصول جذب مشتری از طریق به کار گیری بازاریابی رابطه مدار آشنا شویم. مدیری که در یک سخنرانی شرکت کرده بود می گفت: اگر نویسنده بشر دوست نباشد خوانندگان هم داستان های او را دوست نخواهند داشت. اگر این نکته در مورد داستان نویسی صادق باشد داستانهای ما مورد پسند خوانندگان قرار می گیرد.

شارل الیوت رئیس دانشگاه بخاطر ابراز محبتی که به دانشجویان داشت مورد توجه همگان قرار گرفته بود، روزی دانشجویی به نام گراندون به دفتر او آمد که از صندوق دانشجویی وام بگیریم. رئیس دانشگاه با او موافقت کرد، بعد از آن آقای الیوت با گراندون در مورد طبخ غذا صحبت کرد و با هم مکالمه ای دوستانه داشتند. گراندون در نوشته های خود می گوید: من به تجربه دریافتم  که می توان توجه مردان بزرگ را به خود جلب کرد، فقط با ابراز محبت و تمجید صمیمانه نسبت به کار و شخصیت آنها.

برای اینکه بین مردم محبوبیت پیدا کنیم  نباید دست از زحمت کشیدن برداریم. یکی از این راه هاآن است که از مشتریان خود سالروز تولدشان را بپرسیم و وقتی تولدشان فرا رسید آنها را با فرستادن یک پیام تبریک غافلگیر کنیم و این حس را  انتقال دهیم که دوستی ما با او فراتر از فروش چند قلم کالا است. با این کار چنان حیرتی در آنها به وجود می آید که توصیف ناپذیر است. در آخر باید این جمله را همیشه به ذهن خود بسپاریم که  اگر می خواهیم دیگران همراه و هم کیش ما باشند بایم صمیمانه و در نهایت اخلاص به آنها مهر بورزیم.

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید:  کانال تلگرام آقای بازاریاب   |    پیچ اینستاگرام بزاززاده  

بازاریابی که از کیسه زباله فروشی شروع کرد!

By مقالات تخصصی بازاریابی No Comments

بازاریابی که از کیسه زباله فروشی شروع کرد!

یک بازاریاب یا ویزیتور حرفه ای برای اینکه در کسب و کار خود موفق شود نیازمند آن است که از افراد موفق الگو برداری کند؛ افرادی که زمانی هیچ نداشتند و تنها یک جرقه ذهنی مسیر زنگیشان را عوض کرد. افرادی که در مسیر پرتلاطم زندگی از هر موقعیتی استفاده کردند و نا امید نشدند و با اتکا به پروردگار، زندگی خود و اطرافیانش را تغییر داد.

Mark Cuban در شهر Pittsburgh واقع در ایالات متحده در یک خانواده معمولی و متوسط متولد شد؛ به دلیل وضعیت بد مالی و اقتصادی خانواده اش و همچنین علاقه بسیار زیاد او به فعالیتهای اقتصادی و تجاری وارد بازار کار شد. اولین فعالیت کاری خودش را در حالیکه یک پسر بچه ۱۲ ساله بود شروع کرد و مشغول فروش کیسه های زباله در محله های اطراف  شهر شد. دوران مدرسه را علیرغم مشکلاتی که داشت توانست با بهترین نمرات به پایان رساند و بهترین شاگرد مدرسه شود.

در دانشگاه رشته بازرگانی را انتخاب و دانشگاه  Indiana را بدلیل کم هزینه بودن برگزید و در همان زمان دانشجویی نیز بدلیل وضعیت بد مالی مجبور بود به مشاغل گوناگونی روی بیاورد. عامل مهمی که او را تشویق به ترک تحصیل می کرد سنگینی هزینه ها و اجبار او برای کار کردن در مشاغل مختلف بود. اما علاقه بسیار زیاد او به درس باعث شد مدرک کارشناسی خود را با بهترین نمرات اخذ کرده ولی دیگر قادر به ادامه تحصیل نبود و از دانشگاه با همان مدرک کارشناسی بیرون آمد.

او در دوران کودکی علاقه بسیار زیادی به ورزش بسکتبال داشت و مدام این فکر را می کرد که چرا نمی شود بازی تیم های مورد علاقه اش را از طریق شبکه های رادیویی و تلویزیونی به کمک اینترنت دریافت کرد؟ این سوال به تولد Broadcast.com در سال ۱۹۹۵ انجامید و در نتیجه آن Cuban به شهرت بسیار زیادی دست یافت. با روی کار آمدن سایت Broadcast.com شور و هیجان خاصی بین مردم بوجود آمد و دیگر تمامی کاربران اینترنتی قادر بودند تمامی برنامه های دلخواهشان را به طور مستقیم از طریق اینترنت دریافت کنند. در سال ۱۹۹۹ کمپانی yahoo  این سایت را به مبلغ ۲ میلیارد دلاراز Cuban خرید و با این اقدام او را روانه لیست میلیاردرهای دنیا نمود.

 سرانجام او بهترین هدیه زندگی اش را به خودش داد؛ خرید سهام یکی از تیم های بسکتبال حاضر در NBA با نام Dallas Mavericks به مبلغ ۲۸۰ میلیون دلار! عشق و علاقه فراوان او به این رشته ورزشی سبب شد تا او یک شبکه ورزشی تلویزیونی را مختص به این تیم نماید و همچنین در خطوط هوایی America Airlines اقدام به پخش مسابقات این تیم نماید؛ Cuban در حال حاضر مالک تیم بسکتبال Dallas بوده و به زندگی که در کودکی آرزویش را داشت می پردازد. 

زندگی فردی همچون Cuban سراسر عبرت و اراده است؛ کسی که با امید و پشتکار از کیسه زباله فروشی شروع کرد و در انتها صاحب یکی از معروف ترین تیم های لیگ برتر بسکتبال دنیا یعنی NBA شد. پس ما هم می توانیم….. 

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید:  کانال تلگرام آقای بازاریاب   |    پیچ اینستاگرام بزاززاده  

ویزیتور تازه کار: قسمت اول

By مقالات تخصصی بازاریابی No Comments

ویزیتور تازه کار: قسمت اول

  • چند ماهی بود که فارغ التحصیل شده بودم. اما هنوز بیکار بودم…..
  • تا اینکه خداروشکر، بالاخره توی یکی از شرکت های فروش محصولات بهداشتی به عنوان یک ویزیتور مشغول به کار شدم. روزها و ماههای اول، به اندازه تمام دوران تحصیلم، آموزنده، جذاب و پرتجربه بود. احساس می کردم هر روز چیزهای جدید تری یاد می گرفتم. مخصوصا روزهای اول شروع کار، با وجود بی تجربه بودنم، پر از خاطرات شیرین بود….
  • روزهای اول که ترس و استرس زیادی تو دلم غوغا می کرد… همیشه فکر می کردم اعتماد به نفس بالایی دارم اما نمی دونم چرا توی اون موقعیت نمی تونستم خوب عمل کنم؛ لحظه ای که قراره برای اولین بار، شخصی رو ملاقات کنی و محصولات شرکتت رو بهش معرفی کنی، واقعا استرس داره.. تازه بدتر از اون اینه که نظر و رفتار طرف مقابلت، کاملا غیر قابل پیش بینیه. باید برای هر موقعیت و عکس العملی آماده باشی.
  • خدای من! دست و پام و حتی صدام می لرزید! حتی نمی تونستم وارد فروشگاه بشم. دلم می خواست برگردم و برم خونمون!!! یه لحظه به خودم اومدم… پس اینهمه درس خوندی که حالا اینطوری بلرزی؟!! مرور کن…. دانسته هاتو مرور کن و از اونها استفاده کن…..
  • به یاد استادم و حرفهای ارزشمندش افتادم:

“بچه ها… اینو بدونید که ترس از اولین ملاقات رسمی و یا تجاری، بسیار عادی و طبیعیه…. حتی برای افراد حرفه ای؛ همه ترس ها اکتسابی اند….. کودکان بدون هیچ گونه ترسی متولد می شن، تمام ترسهایی  که در بزرگسالی داریم، حاصل تجارب و تقویت منفی، هم از طرف دیگران و هم از سمت خودمونه. این ترس ها اکتسابی و آموختنی هستند و میشه اون ها رو نیاموخت. مهمترین علت این ترس ها، انتقاد های مخرب دوران کودکیه، با انتقاد از کودکان، ترس از شکست و طرد شدن به زودی در اونها شکل می گیره که در بزرگسالی منجر به داشتن حساسیت بیش از حد به نظرات دیگران می شه…. و اینگونه ما، کودکانی حساس و بزرگسالانی فوق العاده حساس پرورش می دیم….

بسیاری از افراد حتی از فکر اینکه در حضور دیگران بایستند و سخنرانی کنند هم دچار دلهره می شن. این امر هم ناشی از ترس از شکسته، که در کودکی به اونها تلقین شده. البته این گونه احساسات رو می تونیم با احساس اطمینان، آرامش و شایستگی جایگزین کنیم…. چطور می تونیم به اطمینان و شایستگی دست پیدا کنیم؟ چند روش خاص برای غلبه بر ترس و اضطراب وجود داره. مثلا:

  • خود گویی

احساسات ما به وسیله اون چیزی که به خودمون القا می کنیم مشخص می شن؛ خودگویی به میزان زیادی نحوه تفکر، احساس و عمل ما رو کنترل می کنه. هرچقدر خودمون رو بیشتر دوست داشته باشیم، افرادی که با اون ها در تعامل هستیم رو هم  بیشتر دوست خواهیم داشت، پس در واقع عملکرد بهتری خواهیم داشت…. پس جملات تاکیدی مثبت به خودمون القا کنیم تا احساسات مثبت به سمتمون بیاد و ترس از وجودمون دور بشه.

  • تصویر سازی ذهنی

وقتی که تصویری شفاف، مثبت و هیجان انگیز از کارهای خودمون در ذهنمون خلق می کنیم، ذهن ناخود آگاه ما، این رو به عنوان فرمان می پذیره و بعد کلمات، احساسات و حرکاتی به ما می ده که با این تصویر ذهنی مطابقت داشته باشه…. پس در حین شروع هر کاری بهترین رویدادها رو برای اون تصور کنید.

  • برنامه ریزی ذهنی

یکی دیگه از راه های ایجاد اعتماد و آرامش در حین انجام کارهای مهم اینه که اون ها را در ذهن خودمون تصور کنیم. ذهن ناخود آگاه ما به برنامه نویسی در آخرین دقایق قبل از چرت زدن و اولین دقایق بعد از بیدار شدن نسبت به هر زمان دیگه ای  درطول روز بهتر جوابگو هست؛ مثلا قبل از خواب، خودمون را تصور کنیم که در حال سخنرانی بسیار شگفت انگیزی در حضور مخاطبان هستیم، این خیال آخر در ذهن ما غوطه ور می شه و عمل ما رو تحت تاثیر قرار می ده…”

  • آروم شدم….. چشمامو بستم و سعی کردم با خودم تکرار کنم…. من یک ویزیتور فوق العاده ام…
  • اتفاقات بسیار خوبی در انتظار منه…
  • من وارد فروشگاه میشم، بهترین معرفی رو خواهم داشت و بهترین سفارشو می گیرم…
  •  اینجا پله ی اول موفقیت منه…
  • خدایا دستمو بگیر…
  • آرامش عجیبی وجودمو گرفت… با اعتماد به نفس کامل رفتم توی فروشگاه و …….

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید:  کانال تلگرام آقای بازاریاب   |    پیچ اینستاگرام بزاززاده  

بازاریابی و ضرورت مدیریت ارتباط با مشتری (بخش دوم)

By مقالات تخصصی بازاریابی No Comments

بازاریابی و ضرورت مدیریت ارتباط با مشتری (بخش دوم)

مشتری مهمترین ناظر بر فعالیتهای ماست او به ما وابسته نیست، ما به او وابسته هستیم.مشتری در کار ما یک هدف زود گذر نیست، بلکه مشتری هدف و غایت همه اقدامات ماست. او یک فرد خارجی در سازمان ما محسوب نمی شود، بلکه مشتری جزئی از سازمان ماست. ما با خدمتی که به مشتری ارائه می نماییم به او لطف نمی کنیم، بلکه او از این طریق فرصتی برای ادامه کار به ما می دهد و در  حق ما لطف می کند. “مهاتما گاندی”

بازاریابی و ضرورت مدیریت ارتباط با مشتری (بخش دوم)

در ادامه مبحث پیشین، در این پست قصد داریم به سوال زیر پاسخ دهیم:

به راستی عدم افزایش مشتری و عدم وفاداری مشتریان قبلی علیرغم تبلیغات فراوان ، بر اثر چیست؟

برای این مسأله، احتمالات گوناگونی وجود دارد :

  1. شاید مشتری دیگر نیازی به ما ندارد،
  2. شاید مشتری خدمات بهتری از دیگر رقبا دریافت می کند،
  3. شاید مشتری با کیفیت بهتر از کیفیت ما به خدمت یا کالای مورد نظر خود می رسد،
  4. شاید مشتری در زمان کوتاهتری از زمان ارائه ما به خدمت یا کالای مورد نظر خود می رسد،

در پی این احتمالات، سؤالات متعددی برای ما پیش می آید و درصورت وجود هر کدام از احتمالات فوق یا موارد دیگر ، به طور قطعی این اشکال از کجا سرچشمه می گیرد؟

  • شاید شرکت ما از تمام ظرفیت خود برای به دست آوردن رضایت مشتری بهره نمی گیرد…
  • اصلاً شاید همه ظرفیت ما نمی تواند رضایت نسبی مشتری و کیفیت نسبی کالا و خدمات را به دست آورد…
  • اما شاید اگر از نظر متصدیان شرکت، شرکت به موفقیت نسبی دست پیدا کند، دیگر سعی در جلب رضایت مشتریان نمی کند…

شرکت هایی که نمی توانند مشتریان خود را افزایش دهند یا مشتریان قبلی خود را حفظ کنند شاید به نظر خودشان به یک موفقیت نسبی رسیده اند و دیگر انگیزه زیادی برای موفقیت بیشتر یا سود بیشتر ندارند، اما سطح موفقیت هم برای هر شرکت و هر مجموعه ای متفاوت است، و هرکسی تعریف مشخصی از موفقیت دارد. مثلاً از نظر عده ای داشتن یک تعداد مشخص مشتری در سال موفقیت است ، از نظر عده ای دیگر افزایش مشتری موفقیت است، ممکن است  از نظر عده ای، مقداری سود ثابت و از نظر عده ای دیگر مقداری ثابت افزایش سود رضایت بخش باشد..

 به هر حال تعریف هر کس از “موفقیت” متفاوت است.

اما در اینجا ما موفقیت را تلویحاً رضایت مشتری تعریف می کنیم؛ چون در پی رضایت مشتری در این جنس از کار و خدمات، هم اقبال مشتری به شرکت ما بیشتر می شود و هم مشتریان دیگری به ما اضافه می شود. اما در این نوع کار رضایت مشتری تا حد بسیار زیادی به تهعد زمانی شرکت می باشد ، یعنی طبق وعده ای که برای یک زمان مشخص به مشتری داده شده خدمات به مشتری ارائه شود؛ شاید این جمله خیلی برای ما آشنا باشد: (حق با مشتری است) و ما به سادگی از کنار آن گذر کرده باشیم، اما واقعاً این جمله کلیدی است. این جمله دیگر تنها یک شعار نیست، بلکه یک واقعیت است، چون رضایت مشتری تضمین کننده تداوم فعالیت سازمان است و باعث حضور در چرخه حیاتی تولید می گردد و کلید و رمز موفقیت هر شرکت و سازمانی، چه تولیدی و چه خدماتی و … مشتریان آن شرکت و سازمان می باشند.

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید:  کانال تلگرام آقای بازاریاب   |    پیچ اینستاگرام بزاززاده  

سیده فاطمه مقیمی ، کارآفرین برتر جهان اسلام

By مقالات تخصصی بازاریابی No Comments

نمی دونم دقیقا از کجا شروع کنم، از نوزادی که در سال ۱۳۳۷در گیلان با صدای گریه اش به دنیا سلام کرد، یا از بازی های کودکانه، یا از قبولی در رشته ی عمران، یا ازدواج و مادر شدن و یا از موفقیت‌های پی در پی از جوانی تا کنون….. سرکار خانم فاطمه مقیمی؛ کسی که تا کنون اسمشون رو خیلی جاها شنیدیم… از اتاق بازرگانی گرفته تا شناخته شدن به عنوان بانوی برتر کار آفرین جهان اسلام، رئیس کانون زنان بازرگان ایران، تا گرفتن گواهی پایه یک و تاسیس بزرگترین شرکت حمل ونقل خصوصی کشور و…..

موفقیت‌های سیده فاطمه در یک خط و یک دفتر نمی گنجد. گلچین موفقیت‌های ایشان را از زبان خودشان بشنویم بهتر است….

  • کشور خانم دکتر مقیمی اگر اجازه بدید در مورد بانویی که  کار آفرین برتر جهان اسلام شده و الگوی موفق برای بسیاری از جوانان به خصوص جامعه زنان است صحبت کنیم. دوست دارم به دور از سوالات کلیشه‌ ای از شما در مورد شخصیت سیده فاطمه سوالاتی بکنم….. اول از همه اینکه وظیفه ی اصلی خودتون رو چی می دونید؟

اول از همه من همسر و مادر هستم و این اولین و مهم ترین وظیفه ی من هست.

  • به نظر خودتون چقدر در مهم ترین وظیفه تون موفق بودید؟ همسر و فرزندانتون از شما راضی هستند؟ راستی چند فرزند دارید؟

من دو فرزند دارم، یک پسر و یک دختر. به نظر خودم موفق بودم و با وجود شغلم چیزی از مادر و همسر بودن برای خانواده ام کم نذاشتم، شاید این سوال به ذهنتون بیاد که چطوری این همه کار رو انجام می دم و به کارهای خونه ام هم می رسم تا جایی که خودم رو موفق بدونم، باید بگم واقعا از تفریحات و خیلی از لذت های زندگی ام زدم تا به اینجا رسیدم، با همسر و فرزندانم هم رابطه ای عالی داریم و فکر می کنم اون ها هم از من راضی هستند و همیشه مشوق من بوده و هستند، خصوصا همسرم که با امید دادن هایش من را قوی تر می کرد و در برابر مسایلی که در عرصه ی کارم پیش رو داشتم مرا استوار تر می کرد…

  • به نظر شما کانون خانواده چقدر میتونه روی موفقیت یک زن موثر باشه ؟

خانواده اساس زندگی است و تاثیر  بسزایی در موفقت زن در خارج از منزل داره. من همیشه می گویم که موتور محرک من همسرم هست، اگه او نبود قطعا من موقعیت الانم را نداشتم، به من می گوید تو به گردن جامعه حق داری و باید این حق را ادا کنی، نگران من و بچه ها نباش که تو حتی بیشتر از یک همسر و مادر حواست به ما هست، و علاوه بر این ها این را می داند که  اگر در تصمیم گیری آزاد باشم حتما به هدفم می رسم.

  • بسیار عالی، وجود همچین همراهی واقعا به آدم انرژی میده، بهتون تبریک می گم به خاطر وجود همسرتون… اماخانم مقیمی آیا ریشه‌ هایی از علاقه به این شغل رو در کودکیتون هم سراغ دارید؟

بله وقتی از بازی های دوران کودکی ام یاد می کنم می بینم که برایم معنی نداشت که این بازی دخترانه است و این بازی پسرانه و بیشتر علاقه ام هم به بازی های پسرانه بود مثل فوتبال.

  • چقدر جالب، و در بزرگسالی هم دنبال علاقه تان بودید و موفق شدید… آیا تحصیلاتتان در کارتان نیز تاثیری داشت؟

رابطه ی زیادی وجود نداشت، خود من معتقدم که تحصیلات روی  کسب و کار تاثیر گذار است، اما نه ضرورتا تاثیر  مستقیم ؛ ممکنه این تاثیر فقط به شکلی باشه که فضای کلی یا بهتر بگم دید کلی برای فرد ایجاد می کنه و فرد رو از سر درگمی اولیه که محض ورود به هر کسب و کاری ممکنه برای هرکس به وجود بیاد خارج می کنه.

  • از رو حیه تون به عنوان یک بانوی بازرگان برامون بگید…

تاثیر گذار بودن رو خیلی دوست دارم، دلم می خواهد در هرکاری سهمی داشته باشم. در دوره ی هیأت نمایندگان هم سعی ام بر این بود که حضور من فقط جنبه ی فیزیکی نداشته باشد و نگاهم فراتر از کار شخصی ام بود و با این نگرش هم کاندیدای اتاق تهران شدم که بتوانم روزی تجربیات شخصی ام، آنچه که در طول سالیان زندگی ام دیده ام و تجربه کرده ام را در اختیار همراهانم در کار اقتصادی قرار دهم.

  • وجه تمایز سیده فاطمه مقیمی با دوستانش رو چی می دونید، که او رو بانوی کار آفرین جهان اسلام کرده است؟

سال۲۰۱۲ از سوی بانک توسعه ی اسلامی به عنوان  بانوی کار آفرین جهان اسلام انتخاب شدم. در کشور های در حال توسعه کارگاه ها و کلاس های آموزشی می گذاشتم. لذا به خاطر پیشرو بودن من در صنعت حمل و نقل به من تکیه کردند. من پشتکار خیلی زیادی داشتم و اگر این خصلت در من نبود یا ضعیف بود هیچ گاه آن همه سختی را تحمل نمی کردم، می دانید که اولین بودن همیشه سخت ترین است اما غیر ممکن نیست.

  • بله، دقیقا همینطوره، هر غیر ممکنی ممکن است. یادم باشه این جمله رو هم که اسم کتاب زندگی نامه ی شما هست رو قاب کنم و بزنم به دیوار اتاقم، جمله ی کوتاه و بسیار تاثیر گذاری هست…خیلی خوب، خانم مقیمی میونه تون با نوآوری چطوره؟در کسب و کارتون چه نوآوری هایی داشتید؟

در کسب و کار خودم، راه جدید، کار جدید، ایده و فکر جدید، نحوه ی حضور در بازاریابی بین المللی ، نحوه ی سرویس دهی حتی به مجموعه ی تحت پوشش خودم که اولویت اصلی آن را آموزش گذاشتم را به عنوان یک روش نو می بینم و معتقدم اساس کارآفرینی نوآوری است. وقتی کسی اراده می کنه و یک نوآوری جدیدی رو ارائه می ده کار آفرینی کرده، برای نوآوری خودش بازار ایجاد کرده.

  • و چه اتفاقی می افته که یک مهندس راه و ساختمان از کار مهندسی خودش جدا شده و وارد کسب و کار بین المللی میشه؟

من بعد از اینکه دوره ی تحصیلم در انگلیس تمام شد به ایران برگشتم و همونطور که گفتم دوست داشتم در کاری مرتبط با رشته ام مشغول بشم که متاسفانه یا خوشبختانه امکان این کار در اوایل انقلاب بسیار کم بود، این بود که تصمیم گرفتم وارد یک شرکت بین المللی بشم و از توانم در مترجمی زبان انگلیسی استفاده کنم که از قضا آن شرکت یک شرکت حمل و نقل بود و همانجا با این کار آشنا شدم و تصمیم گرفتم به صورت تخصصی وارد این حرفه بشم.

  • اما خانم مقیمی من فکر می کنم نگیم متاسفانه امکان کار عمران وجود نداشت بهتره، شاید اگر به کار عمران مشغول می شدید هیچ وقت به فکر تاسیس شرکت حمل و نقل نمی افتادید و موقعیت الان را نداشتید…

بله احتمالش خیلی زیاد بود که موقعیت الانم رو نداشتم.اما به نظر من در هر موقعیتی باید از فرصت ها استفاده کرد…..

  • صد البته. آیا در شروع کار تجربه ی مرتبطی هم داشتید؟

به نظر من هر روز پر از تجربه است. اما تجربه ی مربوط به کار در اوایل کارم؛ همونطور که گفتم در ابتدا به عنوان مترجم وارد یک موسسه شدم که فکر می کردم بازرگانی است اما اینطور نبود و یک موسسه ی بین المللی حمل و نقل بود که من از آنجا با این کار آشنا شدم و همینطور علاقه مند.من فقط کارم رو با اشتیاق و علاقه انجام می دادم، برای وجدان  خودم،  اما خیلی برام جالب بود که مورد تحسین مکرر رییسم قرار می گرفتم و حتی بعد از ۵ماه به من سمت مسؤول بخش کامیونی در شرکت را دادند و این اولین تجربه ی من شد که بعد سه سال و نیم کار در آن شرکت تصمیم به کار کردن به صورت مستقل گرفتم که تا مرحله ی اجرایی ۲سال زمان برد.

  • در شروع کار چند نفر پرسنل داشتید؟ و در حال حاضر چه قدر کارتون رو گسترش دادید؟

با سرمایه ی خیلی کم(۵۰۰هزار تومان) شروع به کار کردم، از اتاق کوچکی در شرکت همسرم، که همه کاره اش خودم بودم، از رییس گرفته تا منشی و آبدارچی و در حال حاضر بالای ۲۰۰ کامیون در شرکت رفت و آمد دارند و به حمل و نقل زمینی اکتفا نکردم و در حمل و نقل دریایی هم فعالیت می کنم….

  • معمولا چه مشکلات و موانعی در حرفه ی شما وجود داشت؟ و شما چه کردید  برای حل و کمتر شدن آن ها؟

در زمانی که من وارد این حرفه شدم موانع خیلی بیشتر بود، اولین و مهم ترینش هم این بود که هیچ کس حضور یک زن را در این شغل باور نداشت. هیچ کس جواب قانع کننده ای برای من نداشت که دست از تلاش بکشم، می گفتند نمی شود اما دلیلی نداشتند که چرا نمی شود، آخرش گفتند تحصیلاتت مرتبط نیست با اینکه بازهم قانع نشده بودم برای اینکه بهانه هایشان تمام شود رفتم و در دانشگاه رشته ی حمل و نقل را خواندم و اتفاقا شاگرد سوم هم شدم. من را باور نداشتند و گاهی حتی به من توهین می کردند و خیلی مشکلات دیگر، اما برای من مهم نبود کار خودم را می کردم، باور و خواسته ی خودم مهم بود و خیلی خوشحالم که بدون دخالت هیچ ارگانی و به اصطلاح هیچ پارتی بازی به اینجا رسیدم و فقط به خاطر باور های خودم. سختی های زیادی بود اما الان که می بینم راهگشا بودم به خودم می بالم.

  • آیا با شنیدن واژه ی شکست خاطره ای در ذهنتون تداعی میشه؟

خاطره ای دارم از یک روز مراجعه به وزارت بازرگانی برای درخواست کارت بازرگانی، که مدیر مسئول وقت علاوه بر اینکه با من مخالفت کرد حتی به من پیشنهاد داد که معلم حرفه و فن در مدرسه ای که همسرش مدیر آنجا بود شوم. آن روز به ظاهر با شکست مواجه شدم، چون در آن زمان(پس از پیروزی انقلاب اسلامی) کار در چنین حرفه ای برای زنان غیر ممکن بود. اما تلاش کردم، آنقدر تلاش کردم که بالاخره در تاریخ ۶۳/۰۸/۲۱ به عنوان اولین زن مدیر عامل شرکت های حمل و نقل  بین المللی توانستم مجوز را بگیرم.

  • رابطه ی سیده فاطمه مقیمی با اهدافش چطور است؟

من اهدافم را در ذهنم می پرورانم و برای آن ها برنامه ریزی می کنم و برنامه ریزی می کنم و برنامه ریزی می کنم….

  • بسیار عالی، آیا به نظر خودتون فرد موفقی هستید؟ رمز موفقیتتون چیه؟

به نظر من موفقیت امر نسبی ای است. در مراحل کاری بله، خودم را موفق  می دانم و عامل موفقیت خودم رو هم برنامه ریزی در تمام کارهام می دونم.

  • به نظر شما در حال حاضر می تونیم مدیریت روز دنیا رو در ایران انجام بدیم؟

بله، چرا که نه، ایرانی ها دارای هوش بالایی هستند. اگر هوش خودشون رو به کار بگیرند و کمی نوآوری چاشنی اون کنند و با برنامه ریزی و اعتماد به نفس جلو روند چرا که نه….

  • داشتن زندگی خوب برای جوانان مشکل شده. بیکاری بالاست و فکر می کنم مواجهه با این چالش های زندگی برای کار آفرینان جوان هم مشکل باشد. چطور می تونیم در جهانی که فرصتهایش انقدر محدود شده پیشرفت کنیم. توصیه شما به جوانانی مثل من چیه؟

به نظر من کار آفرین بودن کار سختی نیست. همین که یک نوآوری به خرج بدید و زمینه ی خلاقیتی داشته باشید و به کارش بگیرید خودش نوعی کارآفرینی هست و نباید منتظر بود یکی شما رو استخدام بکنه و شما برای اونها کار انجام بدید. امروزه سرمایه ی انسانی حرف اول رو می زنه و شما این سرمایه ی انسانی هستید، خودتون رو دست کم نگیرید.

  • برای فرد تازه کاری مثل من که دوست دارد بیل گیتس مسلمان جهان بشه چه پیشنهاد هایی دارید؟

اعتقاد بر این است که هیچگاه منتظر نباشید که برای شروع کار همه چیز آماده و بستر ها فراهم باشد. با داشتن حداقل ها در صورت برنامه ریزی می توان آغاز کرد. باید شرایط را مورد بررسی قرار دادو با اعتماد به نفس جلو رفت. ناخوشایندی هم هست، با این وجود نباید از مسیر منحرف شد و از همه مهمتر، آموزش است. باید به دنبال یادگیری راهکارها و تکنولوژی های جدید بود. تنها مدیران به روز می توانند با اقتصاد جهانی در تعامل باشند.

  • و حرف  آخر….

هرچند که میانسالی را طی می کنم لیکن انرژی بسیار زیادی و راه های بسیار طولانی را پیش روی خود می بینم و آرزوی آن را دارم که هرچه بیشتر به صنعت حمل  نقل ایران خدمت کنم. با اینکه تا کنون مسایل زیادی را پشت سر گذاشته ام و گاهی احساس خستگی می کنم اما وقتی به پشت سر نگاه می کنم می بینم خیلی راه را گذرانده ام و در قبالش خستگی معنایی نمی تواند داشته باشد.چون تا کنون ایستاده ام پس بهتر است راه روشن آینده را ببینم. آرزو هایی هنوز مانده تا این صنعت به مقصد رسانده شود، برای زنان این مرز بوم که به راحتی مردانه ترین کارها را نیز با مدیریت زنانه، مدبرانه و کارسازتر و سهل تر می نمایند.

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید:  کانال تلگرام آقای بازاریاب   |    پیچ اینستاگرام بزاززاده  

نظریه برتری مطلق آدام اسمیت در بازاریابی بین الملل

By مقالات تخصصی بازاریابی No Comments

نظریه برتری مطلق آدام اسمیت در بازاریابی بین الملل

در پست قبل با انواع نظریات تجارت بین المللی و نظریه مرکانتیلیسم (Mercantilism) آشنا شدیم، حال می خواهیم نظریه برتری مطلق(Absolutes Advantage) را شرح دهیم:

یکی از اتفاقات مهم تاریخ علم اقتصاد، کتاب آدام اسمیت(Adam Smith) با عنوان ثروت ملل در سال ۱۷۷۶ می باشد. آدام اسمیت در ابتدا از نظریه مرکانتیلیست ها انتقاد کرده و سپس به این باور رسیده بود که کشورها از نظر کارایی در تولید کالاها شرایط متفاوتی دارند. برای مثال کشور انگلستان در صنعت نساجی نسبت به سایر کشورها برتری داشته، زیرا در این زمینه از امکانات پیشرفته ای برخوردار است و همچنین کشور فرانسه به علت دارا بودن شرایط آب و هوایی مساعد در بعضی از صنایع تبدیلی از مزیت برخوردار است. او بر این باور بود که هنگامی که یک کشور در تولید یک کالا نسبت به سایر کشورها برتری و کارایی بالاتری داشته، آنگاه می تواند در عرصه تجارت به برتری مطلق دست یابد. از دیدگاه این دانشمند، یک کشور هیچ وقت نباید کالایی را در داخل تولید کند در صورتی که قادر باشد آن را ارزانتر از خارج خریداری کند. در واقع کشورها با پیشرفته شدن در تولید و تمرکز بر روی کالاهایی که از مزیت بالاتری برخوردارند، می توانند از مبادله با یکدیگر نفع برده و این نوع سیاست به سود کشورهای مبادله کننده تمام می شود.

برای مثال دو کشور ایران و هند به علت برخوردار بودن از موقعیت طبیعی و صنعتی قادر خواهند بود نخ طبیعی و مصنوعی را تولید کنند، اما کارایی آنها در تولید این دو محصول با یکدیگر متفاوت است. ایران برای تولید ۱ تن نخ طبیعی باید ۶۰ واحد و برای تولید ۱ تن نخ مصنوعی باید ۴۰ واحد از منابع اقتصادی خود را به کار گیرد، پس اگر ۲۴۰ واحد را داشته باشیم ۶ تن نخ مصنوعی و ۴ تن نخ طبیعی تولید می شود. اما هندوستان به دلیل شرایط جغرافیایی برتر نسبت به ایران در تولید نخ طبیعی متخصص تر است، زیرا اگر ۲۴۰ واحد منابع را در نظر گیریم، می توان ۶ تن نخ طبیعی و ۴ تن نخ مصنوعی را تولید کرد. بنابراین بهتر است ایران همه منابع اقتصادی خود را در تولید نخ مصنوعی و هند منابع خود را در تولید نخ طبیعی به کار گیرد و توجه به این نکته که این دو کشور می توانند بخشی از تولیدات خود را با یکدیگر مبادله کنند. پس نتیجه می گیریم که ایران در تولید نخ مصنوعی نسبت به هند برتری مطلق داشته و هند در تولید نخ طبیعی نسبت به ایران مزیت مطلق داشته است.

زمانی که با دیدگاه جهانی به این نظریه می نگریم، متوجه می شویم که تقسیم کار بین المللی و تولید تخصصی و اطاعت از دیدگاه آدام اسمیت موجب افزایش بهره وری منابع اقتصادی شده و افزایش تولید کالا موجب رفاه ملت ها می گردد. این نظریه به علت غنای تئوریک فقط در سطح منطقه ای و در اتحادیه های اقتصادی و تجاری کاربرد دارد.

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید:  کانال تلگرام آقای بازاریاب   |    پیچ اینستاگرام بزاززاده  

شماره تماس جهت مشاوره!