Skip to main content
Tag

ویزیتور

"هوندا" الگویی موفق برای بازاریاب سخت کوش

By مقالات تخصصی بازاریابی No Comments

"هوندا" الگویی موفق برای بازاریاب سخت کوش

سوئی چیرو هوندا، پسر آهنگر فقیری در روستای کوچک کومیو بود این روستا در ۲۷۰ کیلومتری جنوب غربی توکیو قرار داشت. پدرش در کنار کار آهنگری دوچرخه هم تعمیر می‌کرد. او پیش از ورود به مدرسه در تعمیر دوچرخه به پدرش کمک می‌کرد. هنگامی که هوندا به یک آگهی کوچک استخدام شاگرد در یکی از مجلات تجاری برخورد بلافاصله دست از تحصیل کشید و چسبید به کار، به آن پاسخ داد.

مدتی به عنوان شاگرد گاراژ پذیرفته شد اما در نهایت مجبور به پرستاری از کودک صاحب گاراژ شد. او برای این کار ماهی یک دلار و ۲۵ سنت حقوق می‌گرفت. هوندا که ناراحت و خسته شده بود به خانه بازگشت اما فقط ۶ ماه در آنجا ماند و دوباره به توکیو برگشت. این مرتبه به عنوان مکانیک خودرو ۶ سال در توکیو ماند و در ۲۲ سالگی به زادگاهش بازگشت تا خودش به تعمیر خودرو بپردازد. علاقه هوندا به خودرو او را به سوی خودروهای مسابقه سوق داد و در سال ۱۹۳۶ توانست میانگین رکورد سرعت جدیدی خلق کند.

متاسفانه او دچار یک سانحه شدید شد و تعدادی از استخوان‌هایش از جمله مچ هر دو دستش شکسته شد. همسرش که نگران سلامت هوندا بود از او خواست که به مسابقه با اتومبیل پایان دهد. هوندا بدون رفتن به سراغ مسابقه تصمیم گرفت تمام انرژی خود را صرف کارش نماید و در سال ۱۹۳۷ به سراغ تولید رینگ پیستون رفت و شرکت صنایع سنگین توکای سیکی را تاسیس کرد او هنوز هم از نداشتن تحصیلات رسمی رنج می‌برد و به همین دلیل در دانشکده فناوری هاماتسو ثبت‌نام کرد. ترک تحصیل هوندا دانشجویی ضعیف بود. نیاز او به کار انجام دادن تکالیفش را دشوار ساخته بود. او تمایل نداشت به مباحث مهندسی گوش کند که ربطی به رینگ پیستون نداشتند.

لذا یادداشت برنمی‌داشت و در امتحانات کتبی شرکت نمی‌کرد. وقتی مسوولان دانشکده به او هشدار دادند که اگر در امتحانات شرکت نکند به او دیپلم نخواهند داد، هوندا پاسخ داد: علاقه‌ای به این گونه مدارک ندارم آنها به درد من نمی‌خورند. نمره‌های من به خوبی نمره‌های دیگران نیست و من در امتحانات نهایی شرکت نخواهم کرد. او می‌گوید: مدیر دانشکده مرا صدا کرد و گفت که باید آنجا را ترک کنم. من به او گفتم که دیپلم نمی‌خواهم، برای من ارزش این مدرک کمتر از بلیت سینماست. حداقل بلیت ورود شما به سینما را تضمین می‌کند اما دیپلم تضمین‌کننده هیچ چیزی نیست. او تحصیلش را رها کرد و به شبکه جوانان ژاپن پیوست تا شانس خود را در آنجا بیازماید.

البته هوندا برای تحصیلات دیگران احترام قائل بود. فقط میانه خوبی با معلومات کلاسیک و بدون تجربه نداشت. او سال‌ها نسبت به گاکو باتسو یا سیستم تشکیل شبکه‌ای در ژاپن موسوم به «پسران خوب قدیمی» احساس تحقیر شده‌ای داشت. این سیستم بیشتر از آنکه روی توانایی اشخاص و لیاقتشان در کار تکیه کند، روی مدرسه‌ای که از آن فارغ‌التحصیل می‌شدند، تکیه می‌کرد. هنگامی که هوندا طرز ساختن رینگ پیستون را به درستی فرا گرفت، شرکت او رشد کرد و ظرف دو سال، برنده یک قرارداد با شرکت تویوتا، بزرگترین سازنده اتومبیل در ژاپن شد.

در ایام جنگ جهانی دوم، بمب‌های آتشزا به کارخانه پیستون سازی او آسیب سختی وارد ساختند و زمانی که جنگ به پایان رسید، زلزله آنچه را که از این کسب و کار بر جای مانده بود منهدم ساخت. هوندا، در اکتبر سال ۱۹۴۶ موسسه تحقیقات فنی هوندا را بنیان گذارد. اینجا، شرکتی کوچک با نامی دهان پرکن بود که شامل بنیانگذار و تنی چند از دستیارانش می‌شد. هوندا دو سال در این شرکت به تعمیر موتور اشتغال داشت. سپس در سال ۱۹۴۸، شرکت خود را تجدید سازمان داد و نام آن را به شرکت هونداموتور با مسوولیت محدود تغییر داد. او ۵۰۰ موتور کوچک مازاد زمان جنگ را به قیمت تقریبا ۳۲ دلار خریداری کرد. این موتورها، موتورهایی کوچک و بنزینی بودند که در زمان جنگ از آنها برای به کار انداختن ژنراتور برق استفاده می‌شد. اینها موتورهای دوهنگامه تک سیلندر و کوچکی بودند که می‌شد برای تامین نیروی کمکی در دوچرخه‌ها آماده‌ان کرد. از طرف دیگر، بنزین در ژاپن مثل بیشتر کالاها، کمیاب و گران بود؛ از این رو، سوئی چیرو هوندا شروع به ساختن ترکیب ارزان قیمتی از روغن سقز و بنزین نمود که ترکیبی خاص خودش بود.

البته قابل پیش بینی بود که مشتریان او سوخت جدید را از این شرکت تازه کار خواهند خرید، اما این کسب تازه چندان رونقی نگرفت. سال نخست، کل فروش ناخالص شرکت بالغ بر ۵۵۰۰۰ دلار شد که سودی را نشان نمی‌داد. زمانی که موجودی موتورهای مازاد کم کم ته کشید، مخترع سختکوش، تصمیم گرفت که خود دست به کار ساختن موتور شود. شرکت صمیمانه‌ هنگامی که به خاطر موفقیت شرکت، جشنی برپا شد که یکی از مدعوین فرآورده تازه را یک رویا توصیف کرد. با این کلام او، موتور رسما «دریم تایپ دی» نام گرفت. با موفقیتی که این مدل تازه کسب کرد، شرکت از کامیابی ناگهانی و کوتاهی برخوردار شد. کارخانه کوچک هوندا، نیروی کار خود را به ۷۰ نفر و میزان تولید ماهانه‌اش را تا پایان سال ۱۹۴۹ به یکصد واحد افزایش داد. فروش این موتورها می‌توانست حتی بالاتر از این تعداد هم باشد. اما توزیع‌کننده انحصاری هوندا، تصمیم گرفته بود که بطور ساختگی فروش ماهانه را به ۸۰ واحد محدود سازد. این پخش‌کننده با پایین نگه داشتن عرضه نسبت به تقاضا می‌توانست سود بیشتری را نصیب خود سازد اما این کار اصلا به سود هوندا نبود.

هنگامی این وقفه شدید می‌توانست تبدیل به پیشرفت گردد که بر اثر وجود رقابت، موتور دوهنگامه هوندا جهش می‌کرد و به یک موتور آرامتر و نیرومندتر چهارهنگامه مبدل می‌شد، این شرکت سخت‌کوش از دو جهت با بلاتکلیفی روبه‌رو بود. از یک سو ساخت فرآورده‌ای رشد نایافته و ناقص و از دیگر سو سر و کله زدن با توزیع‌کننده‌ای که در خدمت سود شخصی خویش بود. هوندا شدیدا به کار تخصصی مدیریت نیازمند بود و این تخصص با آمدن تاکه ئو فوجی ساوا تامین شد. تاکه ئو فوجی ساوا، که ۴ سال از هوندا جوانتر بود، پسر یک پیمانکار کوچک بود. فوجی ساوا چون هوندا، تحصیلات رسمی خود را در سال‌های پایین زندگی ترک گفت. او تنها دوره اول دبیرستان را به پایان برد، زیرا کسالت و بیماری پدرش، وی را ناچار ساخت برای تامین زندگی خانواده خویش مدرسه را ترک گوید. او در سال ۱۹۲۹، کاری برای خود پیدا کرد و آن، زدن آدرس روی پاکت و ارسال کارت پستال بود. مزد این کار، چند سکه ناچیز در روز بود. بعد از یک سال که این کار را ادامه داد، به عنوان داوطلب وارد خدمت ارتش سلطنتی شد.

او می‌توانست به خاطر این‌که داوطلبانه وارد ارتش شده است، تنها یک سال پس از خدمت مرخص شود. فوجی ساوا برای شغل بهتری واجد شرایط نبود. پس از بازگشت از خدمت، بار دیگر به شغل پیشین روی آورد و کار چسباندن آدرس روی پاکت‌ها را شروع کرد. فوجی ساوا تا سال ۱۹۳۴ به این کار ادامه داد و در این سال یک تاجر ساده آهن در توکیو، موسوم به میتسوا شوکائی او را به سمت منشی فروش به خدمت گرفت. در ابتدای کار، درآمد ماهانه فوجی ساوا ۱۵ ین یعنی نزدیک یک سوم درآمد شغل پیشین وی بود. اما در پایان دومین سال خدمتش، فروشنده ارشد شرکت شد و ماهانه ۱۵۰ ین حقوق می‌گرفت. در جولا‌ی سال ۱۹۳۷، ژاپن به چین یورش برد و این نشانه آغاز جنگ میان این دو کشور بود و هنگامی که مالک شرکت میتسوا شوکائی وارد خدمت نظام شد، فوجی ساوا که بیست و هفت ساله بود، مسوولیت شرکت را بر عهده گرفت. جنگ باعث شد تا تقاضا برای فولاد افزایش یابد و با راهبری فوجی ساوا منافع شرکت رشد پیدا کند.

در سال ۱۹۳۹، درست پیش از شروع جنگ جهانی دوم، فوجی ساوا موسسه تحقیقات ماشین ابزرا ژاپن را تاسیس کرد. این شرکت سود خود را از راه ساخت، برش و تراش ابزارهای لازم برای کوشش‌های مربوط به جنگ چین و ژاپن تامین می‌کرد. با پاداشی که رئیس فوجی ساوا، پس از بازگشت از جنگ به او داد، وی به مردی تقریبا ثروتمند مبدل شد. اولین نسل موتورها هنگامی که تقاضا برای موتورهای هوندا افزایش یافت او واقعا در بازاریابی تجربه‌ای نداشت؛ اما با درک این حقیقت که فرآورده‌های او باید به فروش برسند، با توزیع‌کننده‌ای وارد معامله شد تا تمام موتورهای بازسازی شده را خریداری کند. این خریدار به نوبه خود موتورها را در بسته‌بندی‌هایی به عنوان کیت تبدیل موتورسیکلت برای فروش به بازار عرضه کرد.

او سخت بر این باور بود که اگر ژاپن باید به صورت یک کشور بزرگ صنعتی ساخته شود این رستگاری از راه دستیابی به تکنولوژی پیشرفته فراهم می‌آید. هوندا در سال ۱۹۴۹ مبلغ ۳۸ هزار دلار از طریق سرمایه‌دارانی که خواهان سرمایه‌گذاری بودند پول فراهم ساخت و آن را صرف تکمیل موتور دو سیلندر ۵۰‌ سانتی‌متر مکعبی سبک وزنی کرد که قادر بود ۳ اسب بخار نیرو تولید کند. موتورسیکلت تازه نه تنها قدرتش بیش از موتورسیکلت پیشین بود بلکه قاب و بدنه فلزی نشاندار آن نیز عالی‌تر بود.

منبع: rasekhoon.net

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید:  کانال تلگرام آقای بازاریاب   |    پیچ اینستاگرام بزاززاده  

زیگ زیگلار ، سخنران انگیزشی فروش

By مقالات تخصصی بازاریابی No Comments

زیگ زیگلار ، سخنران انگیزشی فروش

زیگ زیگلار(Zig Ziglar) یکی از نویسندگان و سخنرانان مشهور حوزه‌ی فروش بود که با نوشته‌ها و سخنرانی‌های خود مسیر زندگی بسیاری از فروشندگان را تغییر داد. زیگلار در ششم نوامبر ۱۹۲۶ به دنیا آمد و از همان ابتدا علاقه‌ی فراوانی به فروشندگی نشان می‌داد. شاید آنچه او را از سایر مربیان فروش برجسته می‌کرد، این بود که او خودش فروشندگی کرده بود و پله‌های پیشرفت را پیموده بود و به رده‌های بالای مدیریتی رسیده بود. به همین دلیل صحبت‌های او بسیار اثربخش است و بر دل می‌نشیند. هرچند زیگلار در ۲۸ نوامبر سال ۲۰۱۲ از دنیا رفت اما کتاب‌های او هنوز جزو پرفروش‌ترین کتاب‌های فروش است و سخنرانی‌هایش جذاب و دیدنی است.

یکی از مسائلی که زیگلار تأکید فراوانی روی آن داشت، خاتمه‌ی فروش است. او در این زمینه کتابی دارد به نامرازهای خاتمه‌ی فروش. زیگلار در این کتاب بیان می‌کند که خیلی از فروشندگان این حقیقت را نادیده می‌گیرند که خاتمه‌ی فروش بخشی جدا از فرایند فروش نیست بلکه بخشی از هر فعالیت این فرایند است. یکی از رایج‌ترین سؤالاتی که فروشندگان در جلسات با مدیران یا مربیانشان مطرح می‌کنند این است که “چگونه می‌توانم فروش‌های بیشتری را خاتمه دهم؟” این سؤال نتیجه‌ی همان تفکری است که زیگلار به آن اشاره می‌کند؛ اینکه فروشندگان گمان می‌کند خاتمه‌ی فروش تافته‌ی جدا بافته است. زیگلار ادامه می‌دهد: «بنابراین بسیاری از فروشندگان فکر می‌کنند که من در ارائه‌ی فروشم به همه‌ی مسائل پرداخته‌ام و حالا باید فروش را خاتمه دهم. به عبارت دیگر، آنها خاتمه را جدا می‌کنند در حالی‌که خاتمه بخشی طبیعی از کل فرایند فروش است.»

اگر فکر می‌کنید که پس از آنکه درباره‌ی ویژگی‌های محصول یا خدمت‌تان و منافع آن با مشتری صحبت کردید، مشتری به صورت اتوماتیک اقدام به خرید می‌کند، بدانید که فقط دل‌تان را خوش کرده‌اید و این اتفاق هیچ‌وقت نخواهد افتاد. فروشندگان باید بدانند که کلمات، عبارت‌ها و ایده‌هایی که استفاده می‌کنند باید به‌گونه‌ای طراحی شوند که مشتری در جای‌جای فرایند فروش به فکر خرید کالا بیفتد. در اینجا ۴ توصیه‌ی زیگلار برای بهبود نرخ خاتمه‌های فروش را می‌خوانیم:

  • پیش‌بینی کنید که چگونه به مشتری کمک خواهید کرد که خرید از شما را تجسم کند.

تأثیرگذاری این کار زمانی حداکثری می‌شود که شما تصاویر خوش‌رنگی از لذت تصاحب محصول خود در ذهن مشتری نقاشی کنید. برای مثال می‌توانید بگویید: «فقط یک لحظه تصور کنید که یک سال است صاحب این محصول هستید. شما در دفترتان نشسته‌اید. حسابدارتان وارد دفتر می‌شود و درحالی‌که لبخند رضایت بر لب دارد به شما می‌گوید که این محصول باعث شده هزینه‌های عملیاتی‌تان ۳۸ درصد کاهش یابد. آیا این چیزی نیست که هر دوی ما می‌خواهیم؟»

  • سعی کنید سبک خریدار خود را مانند آینه منعکس کنید.

در طول ارائه‌ی فروش خود، تلاش کنید نحوه‌ی صحبت کردن و رفتار خود را با گفتار و رفتار مشتری‌تان هماهنگ کنید. برای فردی که انرژی بسیار زیادی دارد، شما نیز اشتیاق فراوانی خرج کنید. برای فردی که آرام است، لازم نیست خیلی انرژی صرف کنید و بیشتر آرامش‌تان را به او نشان دهید. اگر برای چند نفر صحبت می‌‌کنید، انعطاف‌پذیری داشته باشید و سعی کنید سبک فردی را که بیشترین نفوذ و تسلط را در آن گروه دارد، منعکس کنید.

  • آنچه را که قرار است در جلسه بگویید، چندین و چند بار تکرار و تمرین کنید.

ارائه‌ی برنامه‌ریزی شده همواره بر ارائه‌ی فی‌البداهه ارجحیت دارد. اگر برنامه‌ریزی کرده باشید، جاده‌ای ذهنی برای سفر کردن در اختیار خواهید داشت. این کار ذهن شما را آزاد خواهد کرد تا بتوانید به پاسخ‌های غیرکلامی طرف مقابل توجه کنید. این‌گونه بهتر می‌توانید تشخیص دهید که توجه مشتری در آن لحظه متوجه چه چیزی است. ممکن است ارائه‌ی فی‌البداهه نتایج خوبی در پی داشته باشد اما باید بیاموزید که در دنیای جدید هوشمندانه‌تر کار کنید نه سخت‌تر.

  • سعی نکنید فروش را خاتمه دهید تا زمانی که در ذهن مشتری یک ارزش تثبیت کرده باشید.

تلاش برای خاتمه‌ی فروش قبل از آنکه ارزشی را در ذهن مشتری ایجاد کرده باشید، این ذهنیت را به مشتری می‌دهد که شما از آن دسته فروشندگانی هستید که فقط دنبال سود خودشان هستند. اگر به توانایی خود برای فروش ارزش به جای فروش کالا اعتماد ندارید، از مدیر یا سرپرست خود بخواهید که در این زمینه به شما کمک کند.

منبع: ماهنامه بازاریاب بازارساز

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید:  کانال تلگرام آقای بازاریاب   |    پیچ اینستاگرام بزاززاده  

بازاریابی چیست؟

By مقالات تخصصی بازاریابی No Comments

بازاریابی چیست؟

تصورات و برداشت های غلط بسیاری در این باره وجود دارد. قبل از اینکه به تعریف بازارایابی بپردازیم، در درجه اول باید ببینیم که بازاریابی چه چیزی نیست؟ با ذکر چند مثال به توضیح آن می پردازیم…

  • اولین برداشت اشتباه: بازاریابی فعالیتی بد و خبیث است.

بسیاری از افراد گمان می کنند که بازاریابی ارزشی ذاتی ندارد و تنها هدف آن جدا کردن مردم از پولشان است؛ این درست نیست؛ البته این درست است که همه افراد با همه جنبه های بازاریابی موافق نیستند اما اینکه شما یک بخش از چیزی را دوست ندارید دلیل بر این نیست که همه آن بد و یا اشتباه است. اگر شما از جوانه کلم بروکلین خوشتان نمی آید، دلیل بر این نمی شود که تمام سبزیجات و کلم ها خوب نیستند. بسیاری از افراد گمان می کنند که بازاریابی بخاطر برداشت های اشتباه، بد است.

  • دومین برداشت اشتباه: بازاریابی تبلیغات است.

این قابل درک است؛ چرا که بسیاری از افراد از تبلیغات عطر و نوشیدنی در بین برنامه مود علاقه شان، متنفرند؛ همچنین آگهی های تبلیغاتی که پر از رنگ و نور است و در بالای هر وب سایتی وجود دارند؛ حقیقت امر این است که بعضی از تبلیغات آزاردهنده اند. باید این را در نظر داشته باشیم که تبلیغات کل بازاریابی را در بر نمی گیرد بلکه فقط بخشی از یک برنامه بازاریابی کامل است. این نظر احتمالاً شما را به برداشت غلط بعدی می رساند و آن این است که…

  • بازاریابی گران است.

این برداشت اشتباهی است که فقط شرکت های بزرگ می توانند از عهده ی هزینه های بالای بازاریابی برآیند و افراد و شرکت های کوچکتر نباید خود را به زحمت بیندازند؛  شما می توانید با هر بودجه ای، یک برنامه بازاریابی محکم و تاثیرگذار راه اندازی کنید؛ ما به شما نشان می دهیم که چگونه این کار را انجام دهید اما قبل از آن بهتر است با تعریف بازاریابی آشنا شویم.

  • بازاریابی چیست؟

تعاریف زیادی از بازاریابی وجود دارد و تقریباً هر شخصی یک تعریف از آن دارد؛

  • از نظر “دن” بازاریابی پروسه هماهنگ کردن آنچه شما ارائه می دهید با نیازهای مشتری و ارتباط آن با مشتری است.
  • از نظر “مارک” بازاریابی فرآیند ایجاد و حفظ ارتباط با مشتری است.

هر دو تعریف بالا درست است. نظر “دن” خیلی ارتباطی است و جای تعجب هم ندارد، چون او یک استراتژیست رفتاری است. طبق تعریف وی به مشتری آنچه را که می خواهد بدهیم و به آنها بگوییم که این آن چیزی است که آنها می خواهند. اگر کسی چیزی نیاز داشته باشد و بداند که شما آن چیز را دارید، احتمالاً از شما خرید می کند. تعریف “مارک”  کل نظریه بازاریابی را در بر می گیرد. هر نوع ارتباط شما با مشتری یک شانس بالقوه ی بازاریابی است و به همین دلیل داشتن یک رابطه محکم با مشتری بر مبنای اعتماد بسیار مهم است. بازاریابی بسیار فراتر از تبلیغات و فعالیتهای پیشبرد فروش است.

  • بازاریابی، ارتباط است. 

هربار که شما درباره ی محصول و یا خدمتی، اطلاعاتی به دست می آورید، آن بازاریابی است؛ حتی اگر از زبان مادر زنتان باشد! اگر کامپیوتر شما دچار مشکل شود و شما برای ضمانت تعمیر با شرکت تماس بگیرید آن نیز بازاریابی است. وقتی شما به فروشگاه می روید و به طبقه اجناس نگاه می کنید، آن یک بازاریابی است. این چگونه ممکن است که یک بازاریاب خوب تلاش می کند که مشتری را درک کند و چیزی ارزشمند و مفید را به او ارائه دهد. هماهنگی با نیاز مشتری و ایجاد یک رابطه صادقانه با مشتری، تمام ایده ی بازاریابی است. به همین دلیل است که ارتباط بسیار مهم است و همچنین جلب اعتماد از طریق ارتباط.

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید:  کانال تلگرام آقای بازاریاب   |    پیچ اینستاگرام بزاززاده  

سپردن کنترل یک برند به دست مشتریان آن

By مقالات تخصصی بازاریابی No Comments

سپردن کنترل یک برند به دست مشتریان آن

تیم لبرکت(Tim Leberecht) مدیر بازاریابی شرکت NBBJ، یکی از شرکت های فعال در زمینه طراحی و معماری در سطح جهان است؛ ایده های نوآورانه او باعث بهبود فرآیند کاری در محیط اداری، بسیاری از برندهای مطرح همچون موارد زیر شده است:

  • Reebok: یکی از شرکت های مطرح در زمینه تولید لوازم و تجهیزات ورزشی در سطح بین الملل
  • Starbucks: بزرگترین کافی شاپ زنجیره ای جهان با بیش از ۲۰۷۳۷ شعبه در سرتاسر دنیا
  • Telenor: یکی از بزرگترین اپراتورهای تلفن همراه جهان با بیش از ۲۰۳ میلیون نفر مشترک

“لبرکت” معتقد است شرکت ها کنترل خود را بر کارکنان و مشتریانشان از دست می دهند و این یک علامت خطر برای ادامه حیات آنها است؛ جنبش هایی مانند وال استریت گواه همین بی توجهی همین شرکت ها است. وی در کلیپ بالا وی به ارائه راهکارهایی جهت کم کردن کنترل روی برند شرکت ها می پردازد؛ به نحوی که کنترل ارزش برند شرکت را به مشتریانش می سپارد….

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید:  کانال تلگرام آقای بازاریاب   |    پیچ اینستاگرام بزاززاده  

ویزیتور تازه کار: قسمت دوم

By مقالات تخصصی بازاریابی No Comments

ویزیتور تازه کار: قسمت دوم

بعد از داستان دفعه قبل که ازش کلی عبرت گرفتم…. اینبار صدامو صاف کردم…. سینه سپر…. بادی به غبغب و… با اعتماد به نفس کامل رفتم توی فروشگاه… اون فروشگاه برای شرکتمون خیلی مهم بود. ظاهرا می تونست فروش بالایی از محصولات ما داشته باشه. صاحب فروشگاه مردی میانسال بود که کنار ویترین ایستاده بود. سلام و احوالپرسی کردم و استارت رو زدم…!! چند دقیقه ای بی وقفه حرف زدم… مثل اسباب بازیی که کوک شده باشه. از معرفی شرکتمون گرفته تا……. لیست و قیمت محصولات…. نمیدونم وسط این همه حرف چطور نفس میکشیدم؟؟!! در حین حرف زدن احساس کردم صاحب فروشگاه دست به سینه شد و بعد کم کم  از پهلو به ویترین تکیه داد… و من همچنان حرف….!!! بعد از چند لحظه از نگاه خسته اش فهمیدم که دیگه باید تمومش کنم و در عین ناباوری ترمز دستی رو کشیدم و ساکت شدم…!!! در جواب این همه حرف، فقط یک جمله پرسیدند:” فرمودید ویزیتور کدوم شرکت هستید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!”

خشکم زد… چشمام گرد…. دهنم باز….. چی شد؟؟!! چرا اینجوری شد؟! به نظر خودم که همه چی داشت طبق نقشه پیش میرفت؟؟!! وقتی خسته و کوفته رسیدم خونه، یاد کتابای از یاد رفته ام افتادم. توی کتابخونه خاک میخوردن… کتابی از آلن وباربارا پیز توجه ام رو جلب کرد. بازش کردم؛ وقتی خوندمش تا حدودی متوجه اشتباهاتم شدم…… نشانه های بازو

  • نشانه های ایجاد مانع با بازو

پنهان شدن پشت یک مانع، پاسخی طبیعی است که در کودکی برای محافظت از خودمان یاد می گیریم. ما، در کودکی پشت اجسام جامدی چون میز، صندلی، مبلمان و پیراهن مادرمان پنهان می شویم تا از خودمان در برابر وضعیتی تهدیدکننده محافظت کنیم. وقتی بزرگتر می شویم، این نوع پنهان کردن در ما پیچیده تر می شود. در شش سالگی، یعنی موقعی که دیگر پنهان شدن پشت اجسام پذیرفتنی نیست، یاد می گیریم که هر وقت احساس خطر کردیم دست به سینه شویم. در نوجوانی یاد گرفتیم که کمی بازوهایمان را شل کنیم و پاهایمان را روی هم بیندازیم و به این ترتیب حرکت دست به سینه را آشکار کنیم.

همچنان که سن مان بالاتر می رود ممکن است حرکت دست به سینه، به نقطه ای برسد که آن را کم تر برای دیگران آشکار کنیم. با انداختن یکی از بازوها یا هر دوتای آن ها روی سینه، مانعی تشکیل می شود که در واقع تلاشی ناخود اگاه برای محافظت از هر خطر یا شرایط ناخواسته ای است. بازوها نزدیک قلب و قفسه نگه داشته می شود تا از آسیب دیدن این اندام های حیاتی جلوگیری شود. یک چیز قطعی است: وقتی کسی نگرش عصبی و منفی یا تدافعی دارد، به احتمال بسیار قوی بازوهایش را محکم روی سینه اش چفت می کند و نشان می دهد که احساس تهدید می کند.

  • “چرا دست به سینه بودن زیان بار است؟”

وقتی دست به سینه می نشینید اعتبارتان به میزان قابل ملاحظه ای کاهش می یابد. پژوهش های به عمل آمده در ایالات متحده درباره حرکت دست به سینه نتایج بسیار نگران کننده ای را نشان داده است. از گروهی از داوطلبان خواسته شد در چند جلسه سخنرانی شرکت کنند و به هریک از آنها گفته شد که پاها را از هم باز گذاشته و دست ها را راحت بگذارند و آسوده بنشینند. در پایان سخنرانی ها، از هریک از آنها در رابطه با میزان مطالبی که در ذهنشان مانده بود سوال شد و نگرش شان نسبت به موضوع سخنرانی و شخص سخنران ثبت شد بعد گروه دوم داوطلبان در همان موقعیت قرار داده شدند، اما از این ها خواسته شد تا دست هایشان را محکم روی سینه شان چفت کنند و در تمام طول سخنرانی دست به سینه بنشینند. نتایج این آزمایش نشان داد که گروه دست به سینه ۳۸ درصد کم تر از گروه اول چیز یاد گرفته بودند و مطالب کم تری در ذهنشان مانده بود. به علاوه گروه دوم نگرش انتقادی تری نسبت به سخنران و موضوع سخنرانی داشتند. به این علت است که مراکز آموزشی باید صندلی های دسته دار داشته باشند تا حاضرین بتوانند دست شان را راحت بگذارند.

  • بله… اما من ((راحت )) هستم!

بعضی ها ادعا می کنند که آن ها از روی عادت دست به سینه می نشینند چون برایشان راحت است. هر حرکتی موقعی با احساس راحت همراه است که نگرش متناسب با آن داشته باشید، اگر نگرش منفی، تدافعی یا عصبی داشته باشید، دست به سینه نشستن راحت است. یادتان باشد که در مورد کل زبان بدن، معنای پیام هم در گیرنده است هم در فرستنده. شاید وقتی دست به سینه نشسته اید و پشت و گردن تان خشک است احساس راحتی کنید، اما بررسی ها نشان داده که واکنش دیگران به این حرکات منفی است. پس درسی که اینجا می گیریم روشن است: تحت هر شرایطی، از حرکت دست به سینه خودداری کنید مگر این که عمدا بخواهید به دیگران نشان دهید که با آن ها موافق نیستید یا نمی خواهید در صحبت شان شرکت کنید…..

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید:  کانال تلگرام آقای بازاریاب   |    پیچ اینستاگرام بزاززاده  

راهنمای تجارت با هند، بخش چهارم: محیط قانونی

By مقالات تخصصی بازاریابی No Comments

راهنمای تجارت با هند، بخش چهارم: محیط قانونی

در ادامه مباحث مطرح شده در مورد اطلاعات راهنمای تجاری هند این بار قصد آن را داریم که در مورد محیط قانونی کشور فوق مطالبی را ارائه نماییم؛ پس با ما همراه باشید:

  • حقوق مالکیت

اتباع خارجی(اشخاص حقیقی و حقوقی) می توانند مسکن، اماکن تجاری و صنعتی را در هند به تملک درآورند مگر در مواردی که قانون منع کرده باشد. سرمایه گذاران خارجی می توانند تا صد در صد سهام شرکت ها و کارخانه ها را در هند در تملک خود داشته باشند؛ بطور کلی در هند بخش خصوصی و دولتی در کنار هم قرار دارند و اقتصاد این کشور یک “اقتصاد مختلط” محسوب می شود. در سال های اخیر تلاش های زیادی برای ترویج مالکیت خصوصی صورت گرفته است و بخش خصوصی نیز با طرح های دولت هم سو شده است. مداخله بخش دولتی در بخش خصوصی و بنگاه های کوچک و متوسط از طریق استفاده از ابزار و سیستم های پولی و مالی و حتی کنترل مستقیم این بنگاه ها امکان پذیر است. حق مالکیت خصوصی که در قانون اساسی هندوستان به عنوان یک حق اساسی شناخته شده بود در سال ۱۹۷۸ میلادی بصورت یک حق قانونی درآمد.

سیاست آزادسازی اقتصادی دولت هند دردهه گذشته و برنامه های اصلاحات اقتصادی به رشد سریع اقتصادی در این کشور منتهی شده و از این رو دولت بستر مناسبی را برای حمایت از بنگاه های کوچک و متوسط و پشتیبانی از کارآفرینان انجام داده است. دولت در سطح کشور از طریق انجام اصلاحات در سیاست های صنعتی، شرایط ورود به یک صنعت(اخذ پروانه)، محدودیت های سرمایه گذاری و شرایط دسترسی به منابع مالی را کاهش داده و مشوق تأسیس بنگاه های کوچک و متوسط است. برای حمایت از بنگاه های کوچک و متوسط و کمک به رشد و توسعه آن ها مؤسسات متعددی در هند فعالیت دارند. یکی از مهم ترین این مؤسسات که نقش قابل ملاحظه ای در حمایت از بنگاه های کوچک و متوسط و ترویج و اشاعه کارآفرینی در این بنگاه ها دارد، فدراسیون بنگاه های خرد، کوچک و متوسط هند است.

  • قانون مالکیت فکری

قانون مالکیت فکری هند از تمامی آثار معنوی و فکری حمایت می کند. این کشور به سازمان جهانی مالکیت فکری پیوسته است. هند بسیاری از معاهده ها و پیمان های این سازمان را پذیرفته است.

  • قانون سرمایه گذاری

قانون سرمایه گذاری خارجی هند که در مارس سال ۲۰۰۵ میلادی اصلاح شده است، سرمایه گذاری خارجی تا میزان صد در صد سهام را مجاز می داند. با اصلاحاتی که در سیاست صنعتی این کشور رخ داده، الزامات مربوط به صدور پروانه تا حد زیادی کاهش یافته، محدودیت های توسعه تا حد زیادی از بین رفته و دسترسی آسان به فناوری خارجی و سرمایه گذاری مستقیم خارجی تسهیل شده است. منحنی رو به رشد بخش املاک و مستغلات مدیون اقتصاد رونق یافته هند و آزاد سازی نظام سرمایه گذاری مستقیم خارجی در این کشور است. برنامه توسعه اقتصادی هند در دهه ۱۹۵۰ میلادی با انتخاب الگوی اقتصاد مختلط آغاز شده است.

در این کشور اصلاحات اقتصادی به صورت گزینشی و به آرامی تداوم یافته است. فرایند خصوصی سازی در سال ۱۹۹۱ میلادی با جهت گیری افزایش مشارکت بخ شخصوصی در منار بخش عمومی در توسعه بازار سرمایه و با هدف بهبود کارایی، افزایش کیفیت کالا و خدمات، توسعه رقابت و کاهش فشار شرکت های زیان ده دولتی بر بودجه کشور پیگیری شده است. بخش خصوصی هند به تنهایی قادر به انجام سرمایه گذاری کلان نیست و رغبتی به سرمایه گذاری در پروژه های بلند مدت با نرخ بازده کم ندارد.از این رو بخش خصوصی و عمومی در این کشور در کنار هم ضمن مشارکت در سرمایه گذاری ها ، در مدیریت بنگاه های اقتصادی همکاری دارند. در برخی از بنگاه های عمومی بزرگ همچون هواپیمایی هندوستان گرچه سهم بخش خصوصی نسبت به سهم بخش دولتی کمتر است، بااین حال این گونه بنگاه ها مدیران خود را از بین مدیران موفق بخش خصوصی انتخاب کرده اند.

  • متداول ترین روش های تقویت بخش خصوصی در هند عبارتند از:
    • فروش سهام متعلق به دولت از طریق برگزاری مزایده عمومی
    • واگذاری سهام دولتی از طریق مذاکره و عقد توافق نامه
    • توسعه و اجرای پروژه های مشترک با بخش خصوصی
    • واگذاری امور به بخش خصوصی ا طریق انعقاد قراردادهای مدیریتی
    • کوچک سازی بنگاههای بزرگ دولتی از طریق واگذاری اجرای عملیات به بخش خصوصی به صورت پیمانکاری

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید:  کانال تلگرام آقای بازاریاب   |    پیچ اینستاگرام بزاززاده  

ویزیتور تازه کار: قسمت اول

By مقالات تخصصی بازاریابی No Comments

ویزیتور تازه کار: قسمت اول

  • چند ماهی بود که فارغ التحصیل شده بودم. اما هنوز بیکار بودم…..
  • تا اینکه خداروشکر، بالاخره توی یکی از شرکت های فروش محصولات بهداشتی به عنوان یک ویزیتور مشغول به کار شدم. روزها و ماههای اول، به اندازه تمام دوران تحصیلم، آموزنده، جذاب و پرتجربه بود. احساس می کردم هر روز چیزهای جدید تری یاد می گرفتم. مخصوصا روزهای اول شروع کار، با وجود بی تجربه بودنم، پر از خاطرات شیرین بود….
  • روزهای اول که ترس و استرس زیادی تو دلم غوغا می کرد… همیشه فکر می کردم اعتماد به نفس بالایی دارم اما نمی دونم چرا توی اون موقعیت نمی تونستم خوب عمل کنم؛ لحظه ای که قراره برای اولین بار، شخصی رو ملاقات کنی و محصولات شرکتت رو بهش معرفی کنی، واقعا استرس داره.. تازه بدتر از اون اینه که نظر و رفتار طرف مقابلت، کاملا غیر قابل پیش بینیه. باید برای هر موقعیت و عکس العملی آماده باشی.
  • خدای من! دست و پام و حتی صدام می لرزید! حتی نمی تونستم وارد فروشگاه بشم. دلم می خواست برگردم و برم خونمون!!! یه لحظه به خودم اومدم… پس اینهمه درس خوندی که حالا اینطوری بلرزی؟!! مرور کن…. دانسته هاتو مرور کن و از اونها استفاده کن…..
  • به یاد استادم و حرفهای ارزشمندش افتادم:

“بچه ها… اینو بدونید که ترس از اولین ملاقات رسمی و یا تجاری، بسیار عادی و طبیعیه…. حتی برای افراد حرفه ای؛ همه ترس ها اکتسابی اند….. کودکان بدون هیچ گونه ترسی متولد می شن، تمام ترسهایی  که در بزرگسالی داریم، حاصل تجارب و تقویت منفی، هم از طرف دیگران و هم از سمت خودمونه. این ترس ها اکتسابی و آموختنی هستند و میشه اون ها رو نیاموخت. مهمترین علت این ترس ها، انتقاد های مخرب دوران کودکیه، با انتقاد از کودکان، ترس از شکست و طرد شدن به زودی در اونها شکل می گیره که در بزرگسالی منجر به داشتن حساسیت بیش از حد به نظرات دیگران می شه…. و اینگونه ما، کودکانی حساس و بزرگسالانی فوق العاده حساس پرورش می دیم….

بسیاری از افراد حتی از فکر اینکه در حضور دیگران بایستند و سخنرانی کنند هم دچار دلهره می شن. این امر هم ناشی از ترس از شکسته، که در کودکی به اونها تلقین شده. البته این گونه احساسات رو می تونیم با احساس اطمینان، آرامش و شایستگی جایگزین کنیم…. چطور می تونیم به اطمینان و شایستگی دست پیدا کنیم؟ چند روش خاص برای غلبه بر ترس و اضطراب وجود داره. مثلا:

  • خود گویی

احساسات ما به وسیله اون چیزی که به خودمون القا می کنیم مشخص می شن؛ خودگویی به میزان زیادی نحوه تفکر، احساس و عمل ما رو کنترل می کنه. هرچقدر خودمون رو بیشتر دوست داشته باشیم، افرادی که با اون ها در تعامل هستیم رو هم  بیشتر دوست خواهیم داشت، پس در واقع عملکرد بهتری خواهیم داشت…. پس جملات تاکیدی مثبت به خودمون القا کنیم تا احساسات مثبت به سمتمون بیاد و ترس از وجودمون دور بشه.

  • تصویر سازی ذهنی

وقتی که تصویری شفاف، مثبت و هیجان انگیز از کارهای خودمون در ذهنمون خلق می کنیم، ذهن ناخود آگاه ما، این رو به عنوان فرمان می پذیره و بعد کلمات، احساسات و حرکاتی به ما می ده که با این تصویر ذهنی مطابقت داشته باشه…. پس در حین شروع هر کاری بهترین رویدادها رو برای اون تصور کنید.

  • برنامه ریزی ذهنی

یکی دیگه از راه های ایجاد اعتماد و آرامش در حین انجام کارهای مهم اینه که اون ها را در ذهن خودمون تصور کنیم. ذهن ناخود آگاه ما به برنامه نویسی در آخرین دقایق قبل از چرت زدن و اولین دقایق بعد از بیدار شدن نسبت به هر زمان دیگه ای  درطول روز بهتر جوابگو هست؛ مثلا قبل از خواب، خودمون را تصور کنیم که در حال سخنرانی بسیار شگفت انگیزی در حضور مخاطبان هستیم، این خیال آخر در ذهن ما غوطه ور می شه و عمل ما رو تحت تاثیر قرار می ده…”

  • آروم شدم….. چشمامو بستم و سعی کردم با خودم تکرار کنم…. من یک ویزیتور فوق العاده ام…
  • اتفاقات بسیار خوبی در انتظار منه…
  • من وارد فروشگاه میشم، بهترین معرفی رو خواهم داشت و بهترین سفارشو می گیرم…
  •  اینجا پله ی اول موفقیت منه…
  • خدایا دستمو بگیر…
  • آرامش عجیبی وجودمو گرفت… با اعتماد به نفس کامل رفتم توی فروشگاه و …….

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید:  کانال تلگرام آقای بازاریاب   |    پیچ اینستاگرام بزاززاده  

سیده فاطمه مقیمی ، کارآفرین برتر جهان اسلام

By مقالات تخصصی بازاریابی No Comments

نمی دونم دقیقا از کجا شروع کنم، از نوزادی که در سال ۱۳۳۷در گیلان با صدای گریه اش به دنیا سلام کرد، یا از بازی های کودکانه، یا از قبولی در رشته ی عمران، یا ازدواج و مادر شدن و یا از موفقیت‌های پی در پی از جوانی تا کنون….. سرکار خانم فاطمه مقیمی؛ کسی که تا کنون اسمشون رو خیلی جاها شنیدیم… از اتاق بازرگانی گرفته تا شناخته شدن به عنوان بانوی برتر کار آفرین جهان اسلام، رئیس کانون زنان بازرگان ایران، تا گرفتن گواهی پایه یک و تاسیس بزرگترین شرکت حمل ونقل خصوصی کشور و…..

موفقیت‌های سیده فاطمه در یک خط و یک دفتر نمی گنجد. گلچین موفقیت‌های ایشان را از زبان خودشان بشنویم بهتر است….

  • کشور خانم دکتر مقیمی اگر اجازه بدید در مورد بانویی که  کار آفرین برتر جهان اسلام شده و الگوی موفق برای بسیاری از جوانان به خصوص جامعه زنان است صحبت کنیم. دوست دارم به دور از سوالات کلیشه‌ ای از شما در مورد شخصیت سیده فاطمه سوالاتی بکنم….. اول از همه اینکه وظیفه ی اصلی خودتون رو چی می دونید؟

اول از همه من همسر و مادر هستم و این اولین و مهم ترین وظیفه ی من هست.

  • به نظر خودتون چقدر در مهم ترین وظیفه تون موفق بودید؟ همسر و فرزندانتون از شما راضی هستند؟ راستی چند فرزند دارید؟

من دو فرزند دارم، یک پسر و یک دختر. به نظر خودم موفق بودم و با وجود شغلم چیزی از مادر و همسر بودن برای خانواده ام کم نذاشتم، شاید این سوال به ذهنتون بیاد که چطوری این همه کار رو انجام می دم و به کارهای خونه ام هم می رسم تا جایی که خودم رو موفق بدونم، باید بگم واقعا از تفریحات و خیلی از لذت های زندگی ام زدم تا به اینجا رسیدم، با همسر و فرزندانم هم رابطه ای عالی داریم و فکر می کنم اون ها هم از من راضی هستند و همیشه مشوق من بوده و هستند، خصوصا همسرم که با امید دادن هایش من را قوی تر می کرد و در برابر مسایلی که در عرصه ی کارم پیش رو داشتم مرا استوار تر می کرد…

  • به نظر شما کانون خانواده چقدر میتونه روی موفقیت یک زن موثر باشه ؟

خانواده اساس زندگی است و تاثیر  بسزایی در موفقت زن در خارج از منزل داره. من همیشه می گویم که موتور محرک من همسرم هست، اگه او نبود قطعا من موقعیت الانم را نداشتم، به من می گوید تو به گردن جامعه حق داری و باید این حق را ادا کنی، نگران من و بچه ها نباش که تو حتی بیشتر از یک همسر و مادر حواست به ما هست، و علاوه بر این ها این را می داند که  اگر در تصمیم گیری آزاد باشم حتما به هدفم می رسم.

  • بسیار عالی، وجود همچین همراهی واقعا به آدم انرژی میده، بهتون تبریک می گم به خاطر وجود همسرتون… اماخانم مقیمی آیا ریشه‌ هایی از علاقه به این شغل رو در کودکیتون هم سراغ دارید؟

بله وقتی از بازی های دوران کودکی ام یاد می کنم می بینم که برایم معنی نداشت که این بازی دخترانه است و این بازی پسرانه و بیشتر علاقه ام هم به بازی های پسرانه بود مثل فوتبال.

  • چقدر جالب، و در بزرگسالی هم دنبال علاقه تان بودید و موفق شدید… آیا تحصیلاتتان در کارتان نیز تاثیری داشت؟

رابطه ی زیادی وجود نداشت، خود من معتقدم که تحصیلات روی  کسب و کار تاثیر گذار است، اما نه ضرورتا تاثیر  مستقیم ؛ ممکنه این تاثیر فقط به شکلی باشه که فضای کلی یا بهتر بگم دید کلی برای فرد ایجاد می کنه و فرد رو از سر درگمی اولیه که محض ورود به هر کسب و کاری ممکنه برای هرکس به وجود بیاد خارج می کنه.

  • از رو حیه تون به عنوان یک بانوی بازرگان برامون بگید…

تاثیر گذار بودن رو خیلی دوست دارم، دلم می خواهد در هرکاری سهمی داشته باشم. در دوره ی هیأت نمایندگان هم سعی ام بر این بود که حضور من فقط جنبه ی فیزیکی نداشته باشد و نگاهم فراتر از کار شخصی ام بود و با این نگرش هم کاندیدای اتاق تهران شدم که بتوانم روزی تجربیات شخصی ام، آنچه که در طول سالیان زندگی ام دیده ام و تجربه کرده ام را در اختیار همراهانم در کار اقتصادی قرار دهم.

  • وجه تمایز سیده فاطمه مقیمی با دوستانش رو چی می دونید، که او رو بانوی کار آفرین جهان اسلام کرده است؟

سال۲۰۱۲ از سوی بانک توسعه ی اسلامی به عنوان  بانوی کار آفرین جهان اسلام انتخاب شدم. در کشور های در حال توسعه کارگاه ها و کلاس های آموزشی می گذاشتم. لذا به خاطر پیشرو بودن من در صنعت حمل و نقل به من تکیه کردند. من پشتکار خیلی زیادی داشتم و اگر این خصلت در من نبود یا ضعیف بود هیچ گاه آن همه سختی را تحمل نمی کردم، می دانید که اولین بودن همیشه سخت ترین است اما غیر ممکن نیست.

  • بله، دقیقا همینطوره، هر غیر ممکنی ممکن است. یادم باشه این جمله رو هم که اسم کتاب زندگی نامه ی شما هست رو قاب کنم و بزنم به دیوار اتاقم، جمله ی کوتاه و بسیار تاثیر گذاری هست…خیلی خوب، خانم مقیمی میونه تون با نوآوری چطوره؟در کسب و کارتون چه نوآوری هایی داشتید؟

در کسب و کار خودم، راه جدید، کار جدید، ایده و فکر جدید، نحوه ی حضور در بازاریابی بین المللی ، نحوه ی سرویس دهی حتی به مجموعه ی تحت پوشش خودم که اولویت اصلی آن را آموزش گذاشتم را به عنوان یک روش نو می بینم و معتقدم اساس کارآفرینی نوآوری است. وقتی کسی اراده می کنه و یک نوآوری جدیدی رو ارائه می ده کار آفرینی کرده، برای نوآوری خودش بازار ایجاد کرده.

  • و چه اتفاقی می افته که یک مهندس راه و ساختمان از کار مهندسی خودش جدا شده و وارد کسب و کار بین المللی میشه؟

من بعد از اینکه دوره ی تحصیلم در انگلیس تمام شد به ایران برگشتم و همونطور که گفتم دوست داشتم در کاری مرتبط با رشته ام مشغول بشم که متاسفانه یا خوشبختانه امکان این کار در اوایل انقلاب بسیار کم بود، این بود که تصمیم گرفتم وارد یک شرکت بین المللی بشم و از توانم در مترجمی زبان انگلیسی استفاده کنم که از قضا آن شرکت یک شرکت حمل و نقل بود و همانجا با این کار آشنا شدم و تصمیم گرفتم به صورت تخصصی وارد این حرفه بشم.

  • اما خانم مقیمی من فکر می کنم نگیم متاسفانه امکان کار عمران وجود نداشت بهتره، شاید اگر به کار عمران مشغول می شدید هیچ وقت به فکر تاسیس شرکت حمل و نقل نمی افتادید و موقعیت الان را نداشتید…

بله احتمالش خیلی زیاد بود که موقعیت الانم رو نداشتم.اما به نظر من در هر موقعیتی باید از فرصت ها استفاده کرد…..

  • صد البته. آیا در شروع کار تجربه ی مرتبطی هم داشتید؟

به نظر من هر روز پر از تجربه است. اما تجربه ی مربوط به کار در اوایل کارم؛ همونطور که گفتم در ابتدا به عنوان مترجم وارد یک موسسه شدم که فکر می کردم بازرگانی است اما اینطور نبود و یک موسسه ی بین المللی حمل و نقل بود که من از آنجا با این کار آشنا شدم و همینطور علاقه مند.من فقط کارم رو با اشتیاق و علاقه انجام می دادم، برای وجدان  خودم،  اما خیلی برام جالب بود که مورد تحسین مکرر رییسم قرار می گرفتم و حتی بعد از ۵ماه به من سمت مسؤول بخش کامیونی در شرکت را دادند و این اولین تجربه ی من شد که بعد سه سال و نیم کار در آن شرکت تصمیم به کار کردن به صورت مستقل گرفتم که تا مرحله ی اجرایی ۲سال زمان برد.

  • در شروع کار چند نفر پرسنل داشتید؟ و در حال حاضر چه قدر کارتون رو گسترش دادید؟

با سرمایه ی خیلی کم(۵۰۰هزار تومان) شروع به کار کردم، از اتاق کوچکی در شرکت همسرم، که همه کاره اش خودم بودم، از رییس گرفته تا منشی و آبدارچی و در حال حاضر بالای ۲۰۰ کامیون در شرکت رفت و آمد دارند و به حمل و نقل زمینی اکتفا نکردم و در حمل و نقل دریایی هم فعالیت می کنم….

  • معمولا چه مشکلات و موانعی در حرفه ی شما وجود داشت؟ و شما چه کردید  برای حل و کمتر شدن آن ها؟

در زمانی که من وارد این حرفه شدم موانع خیلی بیشتر بود، اولین و مهم ترینش هم این بود که هیچ کس حضور یک زن را در این شغل باور نداشت. هیچ کس جواب قانع کننده ای برای من نداشت که دست از تلاش بکشم، می گفتند نمی شود اما دلیلی نداشتند که چرا نمی شود، آخرش گفتند تحصیلاتت مرتبط نیست با اینکه بازهم قانع نشده بودم برای اینکه بهانه هایشان تمام شود رفتم و در دانشگاه رشته ی حمل و نقل را خواندم و اتفاقا شاگرد سوم هم شدم. من را باور نداشتند و گاهی حتی به من توهین می کردند و خیلی مشکلات دیگر، اما برای من مهم نبود کار خودم را می کردم، باور و خواسته ی خودم مهم بود و خیلی خوشحالم که بدون دخالت هیچ ارگانی و به اصطلاح هیچ پارتی بازی به اینجا رسیدم و فقط به خاطر باور های خودم. سختی های زیادی بود اما الان که می بینم راهگشا بودم به خودم می بالم.

  • آیا با شنیدن واژه ی شکست خاطره ای در ذهنتون تداعی میشه؟

خاطره ای دارم از یک روز مراجعه به وزارت بازرگانی برای درخواست کارت بازرگانی، که مدیر مسئول وقت علاوه بر اینکه با من مخالفت کرد حتی به من پیشنهاد داد که معلم حرفه و فن در مدرسه ای که همسرش مدیر آنجا بود شوم. آن روز به ظاهر با شکست مواجه شدم، چون در آن زمان(پس از پیروزی انقلاب اسلامی) کار در چنین حرفه ای برای زنان غیر ممکن بود. اما تلاش کردم، آنقدر تلاش کردم که بالاخره در تاریخ ۶۳/۰۸/۲۱ به عنوان اولین زن مدیر عامل شرکت های حمل و نقل  بین المللی توانستم مجوز را بگیرم.

  • رابطه ی سیده فاطمه مقیمی با اهدافش چطور است؟

من اهدافم را در ذهنم می پرورانم و برای آن ها برنامه ریزی می کنم و برنامه ریزی می کنم و برنامه ریزی می کنم….

  • بسیار عالی، آیا به نظر خودتون فرد موفقی هستید؟ رمز موفقیتتون چیه؟

به نظر من موفقیت امر نسبی ای است. در مراحل کاری بله، خودم را موفق  می دانم و عامل موفقیت خودم رو هم برنامه ریزی در تمام کارهام می دونم.

  • به نظر شما در حال حاضر می تونیم مدیریت روز دنیا رو در ایران انجام بدیم؟

بله، چرا که نه، ایرانی ها دارای هوش بالایی هستند. اگر هوش خودشون رو به کار بگیرند و کمی نوآوری چاشنی اون کنند و با برنامه ریزی و اعتماد به نفس جلو روند چرا که نه….

  • داشتن زندگی خوب برای جوانان مشکل شده. بیکاری بالاست و فکر می کنم مواجهه با این چالش های زندگی برای کار آفرینان جوان هم مشکل باشد. چطور می تونیم در جهانی که فرصتهایش انقدر محدود شده پیشرفت کنیم. توصیه شما به جوانانی مثل من چیه؟

به نظر من کار آفرین بودن کار سختی نیست. همین که یک نوآوری به خرج بدید و زمینه ی خلاقیتی داشته باشید و به کارش بگیرید خودش نوعی کارآفرینی هست و نباید منتظر بود یکی شما رو استخدام بکنه و شما برای اونها کار انجام بدید. امروزه سرمایه ی انسانی حرف اول رو می زنه و شما این سرمایه ی انسانی هستید، خودتون رو دست کم نگیرید.

  • برای فرد تازه کاری مثل من که دوست دارد بیل گیتس مسلمان جهان بشه چه پیشنهاد هایی دارید؟

اعتقاد بر این است که هیچگاه منتظر نباشید که برای شروع کار همه چیز آماده و بستر ها فراهم باشد. با داشتن حداقل ها در صورت برنامه ریزی می توان آغاز کرد. باید شرایط را مورد بررسی قرار دادو با اعتماد به نفس جلو رفت. ناخوشایندی هم هست، با این وجود نباید از مسیر منحرف شد و از همه مهمتر، آموزش است. باید به دنبال یادگیری راهکارها و تکنولوژی های جدید بود. تنها مدیران به روز می توانند با اقتصاد جهانی در تعامل باشند.

  • و حرف  آخر….

هرچند که میانسالی را طی می کنم لیکن انرژی بسیار زیادی و راه های بسیار طولانی را پیش روی خود می بینم و آرزوی آن را دارم که هرچه بیشتر به صنعت حمل  نقل ایران خدمت کنم. با اینکه تا کنون مسایل زیادی را پشت سر گذاشته ام و گاهی احساس خستگی می کنم اما وقتی به پشت سر نگاه می کنم می بینم خیلی راه را گذرانده ام و در قبالش خستگی معنایی نمی تواند داشته باشد.چون تا کنون ایستاده ام پس بهتر است راه روشن آینده را ببینم. آرزو هایی هنوز مانده تا این صنعت به مقصد رسانده شود، برای زنان این مرز بوم که به راحتی مردانه ترین کارها را نیز با مدیریت زنانه، مدبرانه و کارسازتر و سهل تر می نمایند.

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید:  کانال تلگرام آقای بازاریاب   |    پیچ اینستاگرام بزاززاده  

تأثیر رنگ بر بازاریابی و فروش

By مقالات تخصصی بازاریابی No Comments

رنگ ها بر احساسات مشتریان ما تاثیر می گذارند، چه متوجه باشیم چه نباشیم، برخی بیشتر و برخی کمتر؛ پس بهتر است که در اجرای طرح های بازاریابی و فروش خود به اثرات رنگها بیشتر دقت کنیم. اگر زبان رنگ ها را بدانیم، می توانیم با استفاده مناسب و بجا از آنها در طراحی تبلیغات محصول خود، دکوراسیون فروشگاه، بسته بندی محصولات، طراحی وب سایت کمپانی، طراحی تابلوی مغازه و بروشورها نهایت استفاده را از تاثیر روانی آنها بر رفتار مصرف کننده ببریم. تحقیقات نشان می دهد که یک مشتری در یک شانزدهم ثانیه به یک محصول نگاهی می اندازد و از کنار قفسه های فروشگاه می گذرد. پس اگر بتوانیم رنگی را به کار ببریم که به چشم بزند او را وادار کرده ایم که با دقت بیشتری نگاه کند، چون چشم ما به طرف رنگ ها کشیده می شود. درک عمیق تر معنی رنگ ها به ما کمک می کند که ترکیبی  مناسب از آنها را انتخاب کنیم همچنین با توجه به عملکرد و مقیاس فضای مورد نظر (فروشگاه، رستوران، کافی شاپ، بانک و …) می توان رنگ پردازی کرد که این رنگ پردازی شامل سقف، دیوار، کف، پرده ها و مبلمان می شود. به عنوان مثال به مفهوم بعضی از رنگ ها اشاره می کنیم:

  • سبز

رنگ خوشبختی، هماهنگی و آرامش. سبز تیره نشان نیرومندی، پایداری و ثروت است. خانواده سبز در تون های روشن این احساس را در افراد ایجاد می کند که دیوارها عقب ترند، اشیاء، دورتر و کوچکترند و فضا را بزرگ تر نشان می دهد ضمن اینکه به فضا آرامش خاصی می بخشد به طور مثال کافی شاپ کاج از ترکیب خاکستری سبز فام در دیوارها و سبز سیر در کف استفاده کرده با این هدف که فضا بزرگ تر به نظر آمده و احساس خوشی و آرامش را به مشتریان القاء کند. همچنین در بیمارستان ها نیز به دلیل اینکه بیماران از آرامش لازم برخوردار باشند، اغلب از رنگ سبز استفاده می شود.

  • زرد

رنگ شادی، بشاشیت، خشنودی، ایجاد توجه و تمرکز. فضاهای تاریک را روشن تر و درخشان تر می کند به طوری که معمولا در کتابخانه ها از این رنگ استفاده می شود، زیرا زرد رنگ تفکر است و تمرکز را تقویت می کند. همچنین از رنگ زرد در رستوران ها نیز استفاده می شود که منجر به افزایش تمایل مشتریان به صرف غذا می گردد.

  • قرمز

رنگ اقدام، انگیزه، عشق و خشم. رنگ قرمز موثرترین رنگ به لحاظ روانی لست. این رنگ اشیاء را شفاف تر نشان داده و باعث جلب توجه شده و به اتاق های تاریک، روشنایی و با اتاق های سرد، گرما می بخشد. البته باید به شور و هیجان موجود در رنگ قرمز هم توجه خاصی نمود که سایت مستر ویزیتور لباس خود را با آن آراسته است و به مخاطب یک انگیزه و انرژی را می دهد تا مطالب را دنبال کند؛ چراکه حرفه بازاریابی و فروش نیازمند شادابی و طراوت و سرزندگی است که این در تم رنگ قرمز یافت می شود.

  •  آبی

رنگ آرامش، صلح، اعتماد و صداقت. آبی رنگ آسمان و دریا و یکی از رایج ترین رنگ هاست. آبی صلح آمیز و آرام بخش است و باعث می شود تا بدن مواد شیمیایی آرامش بخش تولید کند. بنابراین پیشنهاد می شود افراد در مصاحبه های استخدامی لباس آبی رنگ بپوشند زیرا نمایانگر صداقت است. مطالعات نشان می دهد که وزنه برداران در محیط های آبی رنگ، وزن های سنگین تری بلند می کنند. بانک ها نیز از رنگ آبی در طراحی داخلی استفاده می کنند به این منظور که صداقت و اعتماد را به مشتریان خود القاء کنند، مانند: بانک صادرات و یا بانک سرمایه.

  • مشکی

کارایی، اثربخشی، کمال، جذابیت، فریبندگی. رنگ مشکی رنگ اقتدار و توانایی است. معمولاً رستوران ها، کافی شاپ ها، طلافروشی ها از رنگ مشکی برای طراحی دکوراسیون خود استفاده می کنند با این هدف که مجموعه خود را متمایز و برجسته تر نشان دهند.

  • بنفش

رنگ اصالت، معنویت، و خلاقیت. رنگ بنفش ارتباط دهنده ذهن و احساسات است. فضایی که در آن از ارغوانی روشن استفاده شده است تقویت کننده و نشاط بخش روان به شمار می آید و آثار مخرب زندگی پرتحرک را می زداید، به طور مثال عطر فروشی ها از رنگ بنفش جهت طراحی دکوراسیون خود استفاده می کنند.

مدیریت ارتباط با مشتری (CRM) و اهمیت آن

By مقالات تخصصی بازاریابی No Comments

هدف هر کسب و کاری، ایجاد و نگه داشتن مشتری است. “پیتر دراکر”

با گسترش علم روز دنیا و پیدایش ارتباطات، ضرورت بکارگیری CRM ( مدیریت ارتباط با مشتری ) امری است طبیعی …امروزه در هرکجا که نام از شرکت و سازمانی می آید، از نحوه ی ارتباط با مشتری و چگونگی رفتار و جذب مشتری پرسیده شده و ارتباط با مشتری مهم ترین خصوصیت یک شرکت به حساب می آید.با توجه به نابه سامانی های بازار عرضه و تقاضا، چه در داخل کشور و چه در عرصه بین الملل، تولیدکنندگان را وا می دارد که در مراحل تولید و عرضه محصولات و خدمات خود برای مصرف کنندگان به نحوی عمل کنند که(جدای از جلوگیری از بروز ضرر و زیان) منفعت خود را بدست آورند.

به طور کلی تولیدکنندگان، در هر شرایطی خود را از آفت های بازار دور نگه داشته و یک حریم امن از نظر اقتصادی برای خود فراهم می نمایند. تولیدکنندگان و عرضه کنندگان خدمات می بایست جهت عرضه سریع و بدون واسطه جهت دستیابی مشتریان به کالاهای تولیدی، شرایطی را فراهم نمایند که تولیدات ایشان حتی الامکان به دور از دلالی بازی(که جز با بالا بردن قیمت کالا نقشی برای مصرف کننده ندارند) باشد و با تأسیس و راه اندازی مراکز عرضه مستقیم کالاهای خود و دستیابی آسان و راحت مصرف کنندگان به کالاهای موجود و به دور از کالاهای تقلبی در حفظ منافع عرضه کننده و تقاضاکننده تلاش نمایند. این کار در نهایت منجر به ارایه ی کالاهایی با برترین کیفیت و نازلترین قیمت شده و باعث ایجاد مسیری هموار و راحت برای مصرف کننده در بدست آوردن کالا می شود. این امر سبب  می شود که تولیدکننده، مشتریان خود را حفظ کرده، برای آنها احترام قائل شده و در مقابل، مشتری نیز با رضایت بیشتری کالاهای تولید شده را خریداری می کند که تداوم این راه سبب به وجود آمدن بازاری سرشار از سود و رونق می گردد.

CRM از جنس استراتژی است که برای کسب آگاهی بیشتر در مورد “نیازها” و “رفتار” مشتریان برای ارتباط بیشتر با آنان استفاده می شود. روابط خوب با مشتری “رمز موفقیت” در تجارت و کسب و کار می باشد. مناسب ترین راه شناخت CRM فرآیندی است که به جمع آوری تمامی اطلاعات در مورد مشتریان، فروش، تاثیر بازاریابی، واکنشها و رفتار بازار در کنار هم کمک می کند. در نتیجه CRM بخشی از استراتژی یک سازمان جهت شناسایی مشتریان، راضی نگه داشتن آنها و تبدیل آنها به مشتری دائمی می باشد. به نوعی یک استاندارد و شگرد بازاریابی است که توسط آن مشتری را پیدا می کنند و بعد از آن تلاش می کنند تا وی را همیشه نگه دارند و به یک خریدار و مشتری دائمی تبدیل کنند. CRM می تواند باعث افزایش فروش و پایداری تجارت شود چرا که مصرف کننده از محصولات، خدمات، نحوه معاشرت و قیمت های ما راضی است و این یعنی پیشرفت و تداوم تولید و فروش به لطف مصرف کنندگان و مشتریان.

پس اهم مطلب بدین شرح می باشد که در تشریح توضیحات فوق به صورتی گام برداشته شود که ارتباط تنگاتنگ و نزدیکی بین تولیدکننده، عرضه کننده و خریدار پدید آید و از بروز رکود، ضرر و زیان جلوگیری شود. در ادامه با توضیح بیشتری در خصوص ضرورت CRM آشنا خواهید شد…


شماره تماس جهت مشاوره!