Skip to main content

من فقط جاهای خالی را پرکردم!

  • وقتی وارد دفترشون شدم، انرژی مضاعفی گرفتم. بعد از سلام گفتم از هر کجا که می خواهید شروع بفرمایید.
  • دست به زیر چانه گذاشتم و با دقت گوش می دادم…

کتاب از دوران کودکی وارد زندگی من شد. من با کتاب بزرگ شدم. اون زمان (قبل از انقلاب) به خاطر علاقم به کتاب، به کتابخونه های کانون پرورش فکری کودک و نوجوان می رفتم. فضای کتابخونه ای که (همدان) می رفتم به دلیل آموزش نقاشی و تئاتر برام فوق العاده جذاب بود. من تو اون فضا، راغب به کار فرهنگی شدم و رشد کردم… مرتب به کلاس نقاشی می رفتم، کتابهایی که اوایل از کتابخونه کانون به امانت می گرفتم برام جذابیت خاصی داشت و فضای کودکانه ام  رو تلطیف می کرد. بعد از دوران انقلاب حدود ۱۶  ۱۷ سال داشتم که به فکر ایجاد همون کتابخونه کانون تو مسجد محلمون افتادم. کتابخونه را راه انداختم و کلاس نقاشی و سرود رو هم چاشنی اون کردم. گاهی برای  بچه ها کتاب معرفی می کردم و گاهی هم طراحی روی جلد را با نقاشی انجام می دادم. کتابخونه متنوعی درست شده بود با سبک های مختلف. دوران کودکی و نوجوانیم با این شرایط و مسائل گذشت و من دیپلم ریاضی گرفتم. اون دوره، تعطیلی دانشگاها یک طرف و علاقه من به کتابخونه مسجد و کار فرهنگی از طرف دیگه باعث شد که تصمیم به تدریس بگیرم. وارد تربیت معلم شدم، تربیت معلم به علت تعطیلی دانشگاها پر شده بود از اساتید برجسته.

بعد از ۱ الی ۲ سال که تدریس کردم به روستای خیلی دور از همدان رفتم و شروع به تدریس دوباره کردم که البته فعالیت در کتابخونه رو هم ترک نکردم و شروع به تقویت کتابخونه روستا کردم. به بچه ها قصه گویی یاد می دادم. مدتی بعد که شرایط بهتر شد وارد دانشگاه هنر شدم و در رشته گرافیک تحصیل کردم و همزمان در آموزش و پرورش مشغول شدم. در این شرایط، فعالیت های خودم را برای معرفی به مجله رشد بردم که مورد استقبال همایش ها قرار گرفت. من جذب مجله رشد شدم. تابه امروز حدود ۳۰ ساله که با این مجله همکاری می کنم. در طول این ۳۰ سال، برای صفحه آرایی و طراحی روی جلد با ناشرهای مختلف کار کردم.

استقبال مردم از اولین چاپ نشر طلایی انرژی و انگیزه ما رو چندین برابر کرد. این شور و اشتیاق علت چاپ فرهنگنامه دوم به نام نام آوران شد که ۲ سال با همکاری ۵۰ نویسنده به طول انجامید و در سال ۸۸ بهترین کتاب سال شد. همزمان با فرهنگنامه نام آوران، کتاب حیات وحش ایران را شروع کردیم که در حوزه معرفی حیات وحش ایران بود. جای خالی این کتاب در بین کل کتابهای منتشر شده واقعاً خالی بود. در مسیر فعالیت و چاپ این کتاب خیلی موانع داشتم اما راهم رو ادامه دادم چون نیاز رو شناخته بودم. با کمک ۵۰ تا ۶۰ نفر از عکاسان حرفه ای از اصفهان و تبریز و بابل، نقاشان و نویسندگان بعد از ۳ سال تلاش مداوم، این کتاب به چاپ رسید و برگزیده کتاب سال و فصل شد و تا به امروز برنده ۸ جایزه شده. در این مسیر کتابهای دیگه ای هم با موضوعاتی چون پرندگان، دایناسورها، فرهنگنامه مشاغل منتشر شدن که کتاب سال معرفی شدن.

چاپ کتاب، فعالیت میدانی فوق العاده ای می خواد و به علت تالیف، نقاشی، عکاسی و مهمتر از همه جذب نیروهای متخصص که لازمه چاپ کتاب است، این پروسه ۲ تا ۳ سال طول میکشه.

  • ازشون پرسیدم در حال حاضر مشغول چه کاری هستید؟

در حال حاضر فرهنگنامه تاریخ را در دست داریم که تا به امروز ۵ سال زمان برده است. کتابی که ۳۶۰ صفحه دارد و ۴۵ نویسنده برتر.

  • وقتی تلاش بی وقفه را در صورتشان دیدم، پرسیدم:
  • سرچشمه این همه موفقیت از کجا؟!
  1. من فقط جاهای خالی را پیدا کردم (این جاهای خالی برمیگرده به همون شناخت نیاز برای بازاریاب های موفق).
  2. من به ترجمه رو نیاورم (فعالیت روتین) و تألیف کردم.
  3. تاریخ ایران رو با نگاه ایرانیان می نویسم.
  4. هر کسی دغدغه خود و فرهنگش رو داره، ما هم دغدغه های خودمون رو داریم، ما هم فرهنگ خودمون را داریم. ما برای ایران و ایرانی می نویسیم.
  5. ما باید جذابیت و واقعیت کشور خودمون را بگیم، جذابیت بصری که همه شاهد اون هستیم و می بینیم.
  6. هر متنی همراه با تصویر است، شاید کسی از متن خوشش نیاید و جذب تصویر بشه. تاثیر تصویر خیلی بیشتر از متن.
  • اگر زمان به عقب برگرده باز هم این کار را انتخاب می کنید؟

من خیلی دیر وارد این حرفه شدم و بیشتر وقت و زمانم برای تولید در سایر ناشرها گذشت. دستم برای پیاده کردن ایده هام بسته بود. وقتی شروع به فعالیت کردم مورد حمایت قرار نگرفتم ولی با همه ی مسائل و سختی های راه، تنها چیزی که علت ادامه راهم شد، جذابیت همون کتابهای دوران کودکی ام بود که انرژی زیادی را به من القاء می کرد.

  • چه پیشنهادی برای دنباله روهای راه خود دارید؟

من از بچگی با بچه ها کار می کردم، تو مدرسه، تو کتابخونه کانون، تو مسجد. من دنیای بچه ها رو خیلی خوب می شناسم. من مخاطبم را خیلی خوب می شناسم. وقتی شناخت خوبی از مخاطبت داشته باشی می تونی کالای خوب ارائه بدی.

من به کمک مجلات رشد به نیاز بچه ها پی بردم که چی براشون جذاب تر؟ چی دنیاشون را رنگارنگ می کنه؟ چی خوشحال و شادشون می کنه؟

من فقط جاهای خالی رو پر کردم.

  • عوامل اصلی موفقیت شما در چیست؟

اگه به کارت عشق بورزی می تونی مخاطبت را خیلی خوب بشناسی، وقتی مخاطبت رو بشناسی می تونی به نیازش پی ببری. با برنامه ریزی می تونی از پتانسیل های مرده ات (یافتن نیروهای خوب و آموزش آنها برای رسیدن به اهداف) استفاده کنی و با انگیزه دادن به نیروهات می تونی یه محصول خوب ارائه بدی.


شماره تماس جهت مشاوره!