از آقای آلبرت انیشتین، فیزیکدان بزرگ، پرسیدند شماره تلفنت چنده؟ گفت حفظ نیستم؛ توی دفتر یادداشتم هست، اگر صبر کنید بهتون می گم…… نظرتون چیه؟ به نظرتون آلبرت آلزایمر نداشت؟ یا اینکه الکی می گفتن یک نابغه است؟ کسی که نتونه ۴ تا رقم رو حفظ کنه به چه دردی می خوره؟ و هزار تا سوال دیگه…. اما ایشون نه کند ذهن بود، نه آلزایمر داشت، بلکه ذهنش را با چیزهای غیر ضروری پر نمی کرد…..
یه پالتوی خوشگل رو در نظر بگیرید. وقتی می خریمش، جیب های خوشگلی داره، اصلا شاید به خاطر فرم جیب هاش کلی پول بابتش دادیم. بعد همون جیب های نازنینشو پر می کنیم از خرت و پرت…… بعد از یه مدت همون پالتو رو دیگه تن نمی کنیم، چرا؟ چون جیب هاش از فرم افتادن، می تونستیم پالتوی مورد علاقه مون رو دیرتر دور بندازیم…… چطوری؟ اگه شبا قبل از خواب جیب ها رو خالی می کردیم دیگه این اتفاق براشون نمی افتاد و… نظرتون چیه؟ حالا ذهنمون رو در نظر بگیریم. چقدر تفکرات به درد نخور تو ذهنمون انباشت کردیم؟ کدومشون ارزش از کار افتادن مغز، ذهن و در نتیجه روح و جسم ما رو داره؟ افکار منفی و بی ارزش حکم همون خرت و پرت های بی ارزش رو دارن که پالتو رو غیر قابل استفاده کردن و بعد از مدتی ذهن بی زبون رو زشت و از کار افتاده میکنن. یه ضرب المثل انگلیسی هست که میگه: “A pot of milk is ruined by a drop of poison” یعنی”یک بز گر همه ی گله رو گر میکنه” پس تا بز گر (تفکرات منفی) همه ی گله ی ذهنمون رو گر نکرده باید دست به کار بشیم. باهم شروع می کنیم به خانه تکانی ذهنمون و هر کس طبق شرایط زندگی خودش ادامه می ده… اگر دلتونو خون کردن؟ ببخشید… همه ی اون هایی که یه روزی دلتون رو رنجوندند رو ببخشید؛ هم به خاطر اون ها، هم به خاطر خودتون، نباید پر و بال پرنده ی اندیشه مون بسته باشه. رهاش کنیم تا رها بشیم…. اگر دشمن داریم؟ خوش حال باشیم چون هر فرد موفقی دشمن داره… نگرانیم؟ از چی؟ طبق گفته اندیشمندان ۹۷ درصد نگرانی ها هیچوقت رخ نمی ده؛ پس این موردم از ذهنمون با جار و خاک انداز بریزیم دور…. همینطور ادامه بدیم…. ذهنمون رو بتکانیم از چیزهای بی ارزش و منفی، عوضش فکرای قشنگ رو با سلیقه بچینیم گوشه ی خونه ی ذهنمون….. با آرزوی روزهای زیباتر برای همه مون
- نویسنده: هانیه رحمت آبادی، دانشجوی کارشناسی مدیریت بازرگانی
- استاد راهنما: سید حجت بزاززاده