برنامه ریزی بازاریابی استراتژیک
بازاریابی در فرآیند برنامه ریزی استراتژیکی شرکت نقش بسیار با اهمیتی را بر عهده دارد. در این باره یکی از مدیران برنامه ریزی استراتژیک شرکت جنرال الکتریک چنین می گویند:
“مدیریت بازاریابی در فرآیند برنامه ریزی استراتژیک مهم ترین سهم عملیاتی را داراست. این مدیریت در تعیین موارد زیر عهده دار وظایف رهبری است: تعیین رسالت حرفه ای، تجزیه و تحلیل موقعیت های محیطی، رقابتی و اقتصادی، تعیین اهداف، مقاصد و خط مشی ها، تعیین طرح های مربوط به کالا، بازارها، سیاست های توزیع و کیفیت با هدف اجرای خط مشی های اقتصادی شرکت. مشارکت مدیریت بازاریابی تا تهیه برنامه ها و طرح های عملیاتی که کاملا با طرح استراتژیک ارتباط دارد، ادامه می یابد.”
برنامه ریزی استراتژیک بازاریابی عبارت است از فرایند مدیریتی، ایجاد و حفظ یک تناسب ماندنی پایدار میان اهداف، توانایی ها و منابع سازمان از یک طرف و فرصت های در حال تغییر بازار از طرف دیگر. هدف برنامه ریزی استراتژیک بازاریابی، شکل دادن و تغییر شکل فعالیت ها و محصولات شرکت است به نحوی که امکان دستیابی به سود و رشد را محقق گردد. مفاهیمی که زمینه ساز به وجود آمدن برنامه ریزی استراتژیک بازاریابی شد در سال های دهه ۱۹۷۰ و بر اثر مجموعه آسیب هایی که بر پیکره صنعت ایالات متحده امریکا وارد آمد باید جستجو کرد. عواملی که موجب این ضربات شدند عبارتند از:
- بحران انرژی، تورم دو رقمی، رکود اقتصادی، موفقیت های رقابتی ژاپنی ها و آزاد شدن صنایع کلیدی از قید مقررات دست و پاگیر.
دیگر زمان آن گذشته بود که شرکت های آمریکایی در برنامه ریزی های بازاریابی خود در زمینه تولید، فروش و سودآوری به پیش بینی های ساده رشد تکیه کنند. اینک ضرورت داشت که برنامه ریزی استراتژیک بازاریابی جایگزین برنامه ریزی بلندمدت سنتی شود. امروزه هدف اصلی برنامه ریزی استراتژیک کمک به شرکت است تا فعالیت های خود را به گونه ای انتخاب و سازماندهی کند که حتی در صورت بروز وقایع غیر منتظره به فعالیت ها و خطوط محصولات آن خدشه ای وارد نگردد و سلامت شرکت همچنان حفظ گردد.
برنامه ریزی استراتژیک بازاریابی مستلزم اقداماتی در زمینه های سه گانه زیر است.
- اولین زمینه اداره و مدیریت فعالیت های بازاریابی یک شرکت به عنوان یک ترکیب سرمایه گذاری است.
هر فعالیتی، سودآوری متفاوت بالقوه خود را دارد و منابع شرکت باید بر اساس این سودآوری به فعالیت مربوطه اختصاص یابد.
- دومین زمینه اصلی، برآورد دقیق و درست هر فعالیت، با توجه به بررسی نرخ رشد بازار و جایگاه و تناسب و مناسبت شرکت در آن بازار است.
استفاده از فروش و سودآوری فعلی شرکت، به عنوان راهنما کافی نیست. مثلا: اگر شرکت فورد به عنوان راهنمای سرمایه گذاری در دهه ۱۹۷۰ از سودآوری جاری استفاده کرده باشد، باید همچنان به ریختن پول در زمینه اتومبیل های بزرگ ادامه دهد چرا که در آن زمان پول از همین زمینه بدست می آمد. اما تجزیه و تحلیل نشان داد که سودآوری از ناحیه اتومبیل های بزرگ روزگاری به سر می آید. از این رو شرکت فورد باید در اختصاص منابع خود تجدید نظر می کرد و این منابع را به اصلاح و بهبود اتومبیل های جمع و جور اختصاص می داد حتی اگر شرکت در آن زمان در زمینه تولید اتومبیل های کوچک زیان می دید.
- سومین زمینه اصلی برنامه ریزی استراتژیک، خط مشی(استراتژی) بازاریابی است.
شرکت باید برای نیل به اهداف بازاریابی خود، در هر یک از زمینه فعالیت هایش، یک طرح بازی تهیه کند. از آنجا که هیچ خط مشی واحدی وجود ندارد که مناسب حال تمام شرکت ها در فعالیت مشخصی باشد، هر شرکت با در نظر گرفتن جایگاه و اهداف صنعت، موقعیت ها، توانایی ها و منابع باید طرحی را تهیه کند که بهترین تناسب را با وضعیت خودش داشته باشد.
- آقای بازاریاب = بازاریابی صنعتی
- موسسه تحقیقاتی ایده = تحقیقات بازار
ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید: کانال تلگرام آقای بازاریاب | پیچ اینستاگرام بزاززاده