بازاریابی به روش پدر پول دار/قسمت دوم
رابرت کیوساکی نویسنده کتاب پر فروش پدر پول دار پدر بی پول سعی دارد در این کتاب تجارب پدر پول دار خود را که در طول سال ها به رابرت آموزش داده است در زمینه های بازاریابی و فروش و سرمایهگذاری برای مردم بازگو کند. دراین فایل خاطراتی از آقای رابرت کیوساکی در ارتباط با سرمایهگذاری و بازاریابی و بازرگانی را به صورت چند قسمت با عنوان بازاریابی به روش پدر پول دار برای کاربران مستر ویزیتور منتشر میکنیم.
اگرقسمت بازاریابی به روش پدر پول دار(قسمت اول) را مطالعه کرده باشید دقت کرده اید که رابرت این شانس را داشته که نصایح هر دو پدر خود را بشنود تا بتواند مقایسه بین این نصایح داشته باشد. یکی از پدران(پدر بی پول) به او میگفت: سخت درس بخوان تا در یک دانشگاه خوب قبول بشی و یک شغل مناسب پیدا کنی تا در بازنشستگی مشکل مالی نداشته باشی؛ و دیگری (پدر پول دار ): تا می توانی در حوزه های سرمایهگذاری و بازاریابی و…. خود را تقویت کن تا بتوانی کسب وکارهای خودت راه اندازی کنی. هر دو آنها رابرت را به درس خواندن تشویق میکردن ولی در رشتهای مختلف!
در قسمت اولین بازاریابی من و مایک، رابرت حدوداً ۱۰ سال سن داشت و در سن ۴۷ سالگی خود را بازنشسته کرد تا بتواند در سرمایهگذاری و شناخت پول و بازاریابی و … کتبی را بنویسد یا آموزشهای را به صورت حضوری در نقاط مختلف جهان داشته باشد. دارایی کنونی آقای کیوساکی درحال حاضر بیش از ۸۰ میلیون دلار می باشد.
-
بازاریابی به روش مک دونالد
در سال ۱۹۷۴, از ‘ری کراک’ موسس رستوران های زنجیره ای مک دونالد درخواست شد تا برای دانشجویان دوره کارشناسی ارشد بازاریابی و بازرگانی دانشگاه تگزاس در شهر آستین سخنرانی کند. یکی از دوستان من به نام کیت کانینگهام، از دانشجویان آن کلاس بود. پس از یک صحبت قوی و الهام بخش کلاس به کار خود پایان داد و دانشجویان از ری کراک دعوت کردند در صورت امکان در زمان استراحتش به سئوالات آنها پاسخ دهد و کراک با خوشرویی پذیرفت. بعد از آنکه پرسش ها به پایان رسید کراک از آنها پرسید: به نظر شما تجارت و کسب وکار من چیست؟ دوستم کیت میگفت؛ در این هنگام همه بچه ها زدند زیر خنده. بیشتر دانشجویان ما فکر می کردند که کراک آنها را دست انداخته یا دارد سر به سرشان میگذارد. کسی پاسخ نداد. پس کراک، بار دیگر سئوالش را تکرار کرد: شما تصور میکنید من به چه حرفه ای اشتغال دارم؟
دانشجویان دوباره خندیدن و سرانجام شجاع ترینشان پاسخ داد: ری، مگر کسی هم در این دنیای بزرگ وجود دارد که نداند، حرفه تو در همبرگر سازی است؟ ری با دهان بسته خنده ای کرد؛ میدانستم این جواب را می دهید؛ کمی مکث کرد و سپس گفت:خانم ها آقایان حرفه من همبرگر سازی نیست. کار اصلی من بازاریابی در املاک و مستغلات است!!!!
کیت شرح داد که کراک زمان زیادی را صرف نقطه نظر خود پرداخته است. کراک میدانست که از نقطه نظر اهداف کاری، حرفه اصلی اش فروش و بازاریابی مجوز تولید همبرگر، تحت نام مک دونالد بوده است. اما آنچه او هیچگاه از آن غفلت نکرد، موقعیت و مکان هر کدام از این رستوران های عرضه همبرگر بود. او میدانست که ملک و مکان واقع شدنش، مهمترین عامل موفقیت شعبات عرضه کننده می باشد. در نتیجه بهترین مکان ها را بازاریابی می کرد و بر می گزید و از سوی دیگر، کسانی که این حق امتیاز یعنی امتیاز تولید و فروش محصولات مکدونالد را از او میخریدند؛ در اصل، پول زمینی را که در آن شعبه زده بودند، برای تشکیلات ریکراک فراهم می ساختند. امروزه مک دونالد، بزرگترین مالک مستغلات، در دنیا است که حتی بیش از کلیسای کاتولیک، زمین دارد. بهترین چهار راه ها و با ارزش ترین حاشیه های خیابان ها در دنیا را به خود اختصاص داده است.
در آن زمان که ما ۹ ساله بودیم، مک دونالد در اطراف ما وجود نداشت؛ با وجود این پدر پول دار من خود را مسئول می دانست همان درسی را ری کراک در دانشگاه تگزاس سال ها بعد بازگو کرد به من و مایک آموزش دهد. این یکی از رموز پولدار شدن است، “به کار شخصیت اهمیت بده” مشکلات مالی اغلب نتیجه مستقیم کار کردن مادام العمر، برای دیگران است. بسیاری از مردم در انتها کار روزمره شان در آخر هیچ برای خودشان ندارند.
تمرکز سیستم جاری ما این است که جوانان را برای یافتن یک کار خوب، از طریق افزایش مهارتهای تحصیلی، آماده سازد. بالطبع، زندگی این جوانان، پیرامون حقوق دور می زند. و پس از کسب پیشرفت های تحصیلی، آنان به سوی درجات عالیتری از تحصیل، برای افزایش توانایی تخصصی شان، سوق داده میشوند. آنان تحصیل میکنند و آموزش میبینند تا مهندس، دانشمند، آشپز، افسر پلیس و بازاریاب و …. شوند. این مهارت های تخصصی به آنان این امکان را می دهد تا جذب نیروی کار شوند و برای پول کار کنند!!!
اما از خاطر نبرید که تفاوت زیادی میان تخصص حرفه ای و کسب شما وجود دارد. گاهی از مردم میپرسم “کسب وکار شما چیست؟” و آنان پاسخ می دهند: من یک بانکدار هستم. پس سئوال میکنم: “یعنی شما صاحب یک بانک هستید؟” و آنان اغلب پاسخ میدهند: “نه من در آنجا کار می کنم” در این حالت ایشان تخصصشان با کسبشان اشتباه گرفته اند. ممکن است تخصص بانکداری داشته باشند اما باز هم نیازمند داشتن یک کاسبی شخصی هستند. ری کراک در این امر، یعنی تشخیص تفاوت میان تخصص حرفه ای و کسبش، کاملا مسلط و آگاه بود. تخصص او هیچگاه عوض نمی شد او یک فروشنده و بازاریاب به حساب می آمد. زمانی برای درست کردن بستنی به مردم، بازاریابی بستنی ساز را می کرد و می فروخت، و کمی پس از آن به فروش و بازاریابی مجوز همبرگر مکدونالد مشغول شد. اما مدامی که تخصص حرفهایش در فروش مجوز تولید همبرگر بود، کسب وکارش، به بازاریابی و انباشت ملک خلاصه میشد. یکی از مشکلات ما با مدارس در اینجاست که تو معمولا تو همانی می شوی که درسش را خواندهای. بنابراین تو اگر حقوق خوانده باشی وکیل و اگر مکانیک خوانده ای مهندس مکانیک خواهی شد. اشتباه انتخاب شغل بر اساس رشته تحصیلی در این است که عده زیادی از مردم از لزوم اهمیت دادن به کسب شخصی خودشان فراموششان می شود. آنان یک عمر توجهشان به کار دیگران معطوف می دارند و باعث پول دار شدن آنها می شوند!!!
-
بازریابی شرکتهای تازه تاسیس
من عاشق خرید سهام شرکتهای کوچک هستم. علتش این است که من یک کارآفرین و بازاریاب هستم، نه یک کارمند یا یک شخص حقوقی عضو یک شرکت. در سال های اولیه کاری ام، در شرکتهای بزرگی به کار پرداخته ام مانند اداره استاندار نفت کالیفرنیا، و شرکت زیراکس. من از کار در این شرکتها و تشکیلات بزرگ لذت برده و خاطرات و تجارب زیادی از آنها دارم؛ لیکن اکنون در عمق ضمیر خود می دانم برای این کار به دنیا نیامده ام. علاقه من ایجاد یک شرکت است نه اداره آن. بنابراین از شرکتهای کوچک تازه تاسیس سهام خریداری می کنم و گاهی حتی خودم اقدام به تاسیس شرکتی کرده و سپس آن را به شرکت سهامی تبدیل کرده و اداره آن را به دیگران می سپارم. به نظر من کامیابی در فروش سهام یا اوراق بهادر دیگر به مردم نهفته شده است و باید اعتراف کنم من عاشق این بازی هستم. بسیاری از مردم عموماً از شرکتهای کم سرمایه در هراسند و آنان را خطرناک قلمداد میکنند. اما وقتی که تو به آن بازاریابی و سرمایه گذاری علاقهمند باشی، آن را بفهمی و با عملکردش آشنایی داشته باشی، خطرش به حداقل میزان خود خواهد رسید. استراتژی سرمایهگذاری من کوتاهمدت است من عموما مستغلات را بیشتر از هفت سال نگه نمیدارم.
سالها حتی زمانی که در شرکت زیراکس کار می کردم، گفتهای پدر پول دار را به کار میبستم. یعنی شغل روزمره ام را حفظ می کردم اما همچنان به فکر کاسبی خودم بودم. در این مدت در بخش ستون دارایی هایم فعال بودم و به خرید و فروش مستغلات و سهام های کوچک ادامه می دادم. پدر پول دارم همیشه نگران ارزش و اهمیت سواد مالی نزد ما بود. هرچه ما در فهم امور بازاریابی و مدیریت مالی خبره تر می شدیم، به همان اندازه در تجزیه و تحلیل سرمایه ها و نهایتا ایجاد و آغاز به کار شرکت خصوصی خودمان نیز موفق تر بودیم.
این مطلب را که مطالعه فرمودین از سری فایل های بازاریابی به روش پدر پول دار است که سایت مسترویزیتور برای شما تدارک دیده است تا شما عزیزان را با مدل ذهنی افراد موفق آشنا کند و امیدواریم که در قسمت کامنتها از تجربه شما دوستان، ما و دیگر دوستان استفاده کنیم. ضمن تشکر از تمام خوبانی که در بازاریابی به روش پدر پول دار(قسمت اول) کامت داده بودن، تمامی کامنتها خوانده و پاسخ داده شده است.
- آقای بازاریاب = بازاریابی صنعتی
- موسسه تحقیقاتی ایده = تحقیقات بازار
ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید: کانال تلگرام آقای بازاریاب | پیچ اینستاگرام بزاززاده