پیرو مطالب پست قبلی در مورد عوامل بروز کم کاری در کارکنان فروش این بار عامل دیگری که تاثیری کمتر از نبود شرح شغل ندارد را شرح خواهیم داد.
فردی که می داند شغلی که پیدا کرده است با تخصص و تحصیلات او ارتباط ندارد، نباید تصدی آن را بپذیرد، از سوی دیگر کارفرمایی که ارتباطی بین شغل و تحصیلات، تخصص و تجربه فرد نمی بیند، نباید او را استخدام کند، چرا که در این صورت هم به کارمند آسیب خواهد زد و هم به سازمان خود. اگر مدیر یک سازمان تمام کارمندان خود را به یک چشم – مثبت یا منفی که هر دو حالت به یک اندازه زیان رسان است- نگاه کند، دیری نمی پاید که کارمندان خوب انگیزه خود را برای بهتر کارکردن از دست می دهند و کارمندانی که به درستی کار خود را انجام نمی دهند، از این شرایط سوء استفاده می کنند؛ چرا که خوب کار کردن و بد کار کردن برای مدیران سازمان تفاوتی ندارد. این شرایط همراه با نبود نظارت کافی و دقیق مدیریت باعث انگیزه کشی و سوء استفاده خواهد شد.
نبود سیاست های تشویقی و تنبیهی نیز تاثیر مذکور را خواهد گذاشت. کارمندی که کار خود را درست انجام می دهد اگر پاداش بگیرد یا تشویق شود، هر روز برای بهتر شدن کار خود تلاش خواهد کرد، چرا که تلاشش دیده می شود و همین انگیزه قدرتمندی برای اوست. اگر چنین سیاستی وجود نداشته باشد، کارمندان دلیلی برای اینکه کار خود را به درستی انجام دهند نمی بینند، زیرا هیچ کس کار نکردن یا بد کار کردن آن ها را نمی بیند و آن ها را بازخواست نمی کند. در صورتی که اگر سیاست های تنبیهی برای این دسته از کارمندان وجود داشته باشد، بسیاری از این مشکلات برطرف خواهد شد. گذشت بیش از اندازه مدیر درباره کارمندان نیز شرایطی را ایجاد می کند که کارمندان به راحتی می توانند از شرایط پیش آمده سوء استفاده کنند. این شرایط حتی زمانی که مدیریت تصمیم به اصلاح آن بگیرد ادامه خواهد داشت؛ چرا که کارمندی که به گذشت و لطف بی جا عادت کرده است، آن را حق خود می داند و تلاشش بر این است که آن را حفظ کند و نهایتاً در برابر هرگونه تغییری در این باره مقاومت خواهد کرد. در این شرایط طبیعتاً مدیریت قدرت چندانی برای اصلاح نخواهد داشت.زیرا کارمندان نقاط ضعف مدیر را شناخته اند. بنابراین مدیریت از انجام اصلاحات منصرف می شود و از آن می گذرد.
در شرایطی که هیچ جایی برای پیشرفت شغلی کارمندان وجود نداشته باشد و مدیر نیز تلاشی برای ایجاد شرایط پیشرفت نکند، کارمند دچار روزمرگی می شود و دلزدگی از کار راکد و یکنواختش او را به کم کاری می کشاند. کارمندی که می داند هرچه تلاش کند به هیچ پیشرفتی نایل نمی شود و شرایطش بهبود نخواهد یافت، قطعاً انگیزه ای برای انجام کار درست وظایفش نخواهد داشت.